دیشب تقریبا همه اعضای کیوسک در خانه ما بودند و درزیر زمین می خواندند " ای داد از عشق" . با خودم گقتم: " ای داد از عشق!" . دقیقن یکسال از اولین بار که کیوسک را که متشکل بود از یک آرش سبحانی و یک گیتار را از نزدیک دیدم می گذرد. تا قبل از سپتامبر دو هزار و شش تصویر من از کیوسک یک جنازه کفن پیچ بود که با زور وارد یک پیکان می شود. شعر " آدم معمولی " برای من که درگیر متنم ،بسیار ارضا کننده بود.بعد تبدیل شد به آرش سبحانی که با لهجه با بابلی "عمو اسدالله" را می خواند. "عمواسدلله" را که شنیدم حس کردم چه عجیب. کسی یک کتاب سیصد صفحه ای را به آهنگ تبدیل کرد. عمو اسدالله داستان نمی گوید . فرازهایی از داستان را نام می برد و مخاطب با آنچه از قبل می داند همه داستان را حدس می زند. از یک تا بیست و سه را به هم وصل کن تا فیل را ببینی ! عمو اسدالله می نیمالیستی ترین روایتی بود که من از کتاب دایی جان ناپلئون شنیده بود. آنجا بود که من به کیوسک بیش از پیش علاقه مند شدم و به عبارتی از همان یکسال پیش زندگی من با کیوسک گره خورد.
من از گوشه جاز کیوسک به کیوسک وصل شدم. شهروز مولایی ، جازیست گروه کیوسک در یک پیشنهاد بی شرمانه از من خواست که برای ترانه "افسوس" هلهله بزنم. مساله هلهله خدا را شکر منتفی شدم و جایش هلهله عروسی علی کمالی (بیسیت گروه)را جایگزین کردند. ولی من دیگر درگیر شده بودم و این درگیری یعنی بعنوان مثال چند آخر هفته تمام خزیدن در خانه و سیفون نکشیدن برای جلوگیری از ایجاد صدای زاید در هنگام ضبط جاز " تو کجایی " و یا در یک روز منفی چهل و سه درجه کانادایی ، ساعت سه صبح با شهروز کیوسک تا اتاوا رفتن برای اخذ ویزا برای اولین کنسرت کیوسک در سانفرانسیکو . آلبوم عشق سرعت از نظر من یک آلبوم کاملن زیر زمینی است. همه آلبوم در زیر زمین دو خانه در تورنتو ضبط شده است. یک خانه در شمال تورنتو و خانه ما. هر آهنگ را بارها شنیده ام و گاهی بعد از دفعه دوازدهم – بسته به میزان هوش – به کشف های جدیدی نایل شده ام.مثلن فهمیدم که در قطعه " ذغال خوب " اسامی فقط اسم نیستند. ربطی به سرنوشت اسف بار آدمهای دارند که این اسامی را بدوش می کشند. من متن ها را دوست دارم چون برای مخاطب شعور قائل است. وظیفه حدس زدن را بعهده مخاطب می گذارد. مثلن می گوید من قافیه را می گویم شما فحشش را حدس بزن!
تقریبا همه اعضای بند کیوسک آمده اند تا کنسرت تورنتو را در تاریخ هشت سپتامبردر اپرا هاس تورنتو برگزار کنند. پیدا کردن این سالن با شهروز و علی تورنتو را زیر پا گذاشته ام. برای مسول سالن با کلی تفکر عمیق توضیح دادم که کیوسک یک گروه ایرانی است که دغدغه اجتماعی- فرهنگی ایران معاصررا دارد. گفت " پس کیوسک یک گروه مذهبیست ؟ ".
برزین کسی که قرار است آغازیه کنسرت را اجرا کند، دیشب در زیر زمین بود. برزین را هم یکسال است که از نزدیک می شناسم. همیشه روی زمین بوده است. او در کانادا بزرگ شده است و همه آلبوم هایش به زبان انگلیسیت و بسیار آرامش بخش. اولین بار است که در جمع ایرانی روی صحنه می رود. دل نگرانی های خودش را دارد. می ترسد اگر خوشامد گویی را به زبان فارسی بگوید مخاطبین فارسی زبان دل شکسته بشوند. دیشب مرا کنار کشید و گفت : " آیدا جان. لطفا چند جمله فارسی خوب که معمولن در کنسرتهای ایرانی می گویند یاد بده تا در شب کنسرت بگویم ؟" با الفبای انگلیسی به زبان فارسی . برایش نوشتم " من برزین هستم. همگی خوش آمدید. این اولین اجرای من برای جامعه ایرانیست. ببخشید می پرسم، آیا آن عقبی ها حال می می کنند"
همه چیز برای کنسرت هشت سپتامبر تورنتو بر طبق برنامه پیش می رود. جتی آرش سبحانی می داند که چه می خواهد بپوشد و همین الان لباس پوشیده و پا برهنه دارد آهنگ ویژه کنسرت تورنتو را که بر اساس یک آهنگ تاجیک است می نوازد. هیجان دارم که اجرای گروه زیر زمینی را با آغاریه برزین روی زمینی ، روی صحنه ببینم.
آیدا احدیانی