دیروز، من متوجه شدم که یک بحث بسیار داغی بین دوستان بهایی از یک طرف، و اقای نور، که بابی می باشد، از طرفی دیگر، برپاست. متاسفانه، این بحث به پرخاش و توهین از دو طرف کشید. در این میان، سر دبیر این وب سایت، جهانشاه عزیز، هم به وسط کشیده شد، و در معرض حمله از دو طرف!! من گفتم که این قطعه کوتاه را بنویسم به امید این که ما ایرانی ها یادمان نرود که مخالفت با عقیده یک شخص، دلیل به بی احترامی، توهین، و متجاوز شدن به شخصیت او نمی باشد ... امیدوارم که این اثر مثبت داشته باشد!
* * *
ای برادر، من میدانم، که تو با من مخالفی
بس نگو، کل بر من واضح است، کاین تو با من مخالفی
'الف' من برای تو 'ی' باشد، بس نگو دگر، کاین را کامل می دانم
پرخاش نیست لازم، بی احترامی نیست بجا، کاین تو با من مخالفی
بر سر این میز نشین، ای برادر، و با من لقمه ای نان خور
من تو نیستم، و تو نه به من، بنشین ای دوست، گر چه تو با من مخالفی
دوستی، و برادری، بیش از اینست، ای ایرانی من
خود را الوده مکن، نه ستیزه و نه نزاع، گر چه من می دانم، که تو با من مخالفی
خاک ما ایران بود، ای دوست من، و ریشه ما ایرانی
این را فراموشت مکن، هرگز مگذار، بس ستیزه باشد، گرچه تو با من مخالفی
Recently by مسعود از امریکا | Comments | Date |
---|---|---|
مولـوی - "چه تدبیر ای مسلمانان که من خود را نمیدانم" | 19 | Feb 21, 2010 |
گر مولانا خدایت، ز این ره عشق، فراقت باشد | 17 | Feb 17, 2010 |
بوستان در یک دست، گلستان در دست دگر، ز این دیوان شمس در قلب، رها باش ای برادر، بس رها | 20 | Feb 16, 2010 |