یک روز یه مرد ریشو
تسبیح به دست و اخمو
گفت به احمدینژاد
ای به گور اون باباد
[باز کن بابا اون اخمات
منظورم گور بابت]
اینقدر خرافات نگو
مردک پر گند و بو
اون چاه لنکرانت
بخوره توسروجانت
تو و اون هاله نور
برید گم شید توی گور
جل الخالق عجیبه
این آدم عجوبه
چه قدر ترقی کرده
واقعا که یه مرده
یا که این مادر مرده
یه کمی ترشی خورده
یادت میاد این بابا
چه کارا میکرد با ما
رنگ میکرد دستا ی ما
اگر بود آستین کوتا
هر که نداشت رو سری
محکم میزد تو سری
اگر میگرفت نوار
میرفتی زیر آوار
واسه یه لیوان شراب
بدنت و میکرد کباب
روزی صد تا زندونی
میبرد میکرد تو گونی
واقعا که ماشالله
چشم نخوره ایشالا
بذاریمش تو سینی
این رفرمیست دینی
این رهبرخاص وعام
پیرو خط امام
ما بذاریم روی سر
این آ قا و این رهبر
بیأییم همه حالا
بگوییم حلوا حلوا
Recently by ahosseini | Comments | Date |
---|---|---|
شعر طنز: اتحاد احمدى نژاد و ميت رامنى در نبرد با خس و خاشاك | 2 | Nov 06, 2012 |
یک شعر طنز - در باره بازدید احمدی نژاد (ا.ن) از زندان اوین | 2 | Oct 28, 2012 |
یادداشتي از یک چپرقوز | 4 | Sep 12, 2012 |