Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Finally something on this
by Farhad Kashani (not verified) on Tue Dec 04, 2007 07:11 PM PSTFinally something on this site that exposes the barbaric regime in Tehran.
here is your answer
by Anonymous1 (not verified) on Sat Dec 01, 2007 10:04 PM PSTبا سيگار برگ لای دندان ها
محمد جواد لاريجانی در دوبی
به ريش چه کسی می خنديد؟
روزبه محسنی
از فرودگاه واقع در 35 كيلومتری جنوب تهران كه امروزه فرودگاه "امام خمينی" ناميده می شود به مقصد دوبی پرواز كرديم. اين فرودگاه قبلا به نام فرودگاه بين المللی تهران نام داشته و طراحی آن در حدود 40 سال پيش توسط فرانسوی ها انجام گرفته و قرار بوده علاوه بر اين عنوان فرودگاه اصلی تهران، يك فرودگاه ترانزيتی بين آمريكا و اروپا از سويی و آسيای دور از سوی ديگر نيز باشد. در بيست سال اخير 20 درصد آن ساخته شده و تنها يكی از هشت ترمينال آن بر پا و مشغول خدمت رسانی است. موضوع افتتاح اين فرودگاه هم به چالش سختی بين احمد خرم وزير راه خاتمی و راست گرايان افراطی و فرماندهان سپاه بدل شد كه به استيضاح و بركناری خرم از طرف مجلس هفتم منجر شد.
شب پرواز، فرودگاه بسيار سوت و كور و كم رونق به نظر می رسيد. در ترمينال شماره 2 فرودگاه دوبی به زمين نشستيم. ترمينال شماره 2 در مقايسه با فرودگاه امام خمينی بسيار فعال بود و همزمان چندين هواپيمای بزرگ مشغول تخليه مسافرين بودند. با يك محاسبه سرانگشتی مشاهده می شد كه به طور متوسط هر دو دقيقه يك هواپيما بر زمين می نشيند. اين حجم مسافرتنها مربوط به ترمينال 2 بود و ما ترمينال شماره 1 را كه بزرگتر از ترمينال شماره 2 و اغلب مخصوص شركت های هواپيمايی غربی است نديديم. در صفحه ورود و خروج هواپيما در همان لحظه ورود ما پروازهای ديگری از شهرهای ايران شامل تهران، شيراز، لار، بندر عباس در حال نشستن در دوبی بودند. به هتل "پيكادلی"در ميدان عبدالناصر رفتيم.
ميزبان ما توضيح می داد: دوبی از روز ازل تا 50 سال پيش در وضعيت نازلی از نظر تمدن به سر می برده، در حد صدر اسلام. اماراتی ها نقاشی هايی كشيده اند كه اين موضوع را نشان می داد.
از 50 سال پيش هم بتدريج برای رفع حوائج تجارت محدودی در دوبی آغاز شد كه در آن ايرانيان ساكن منطقه لار به علت سنی بودن نقش مهمی ايفا كرده اند. اغلب مغازه های بخش قديمی كه فضايی مشابه بازارهای سنتی ايران را دارد، ايرانی هستند و نشانه های ايرانی را هم بر سر در تجارتخانه شان نقش زده اند. بيشتر ايرانيان خوشنام و ثروتمند هستند. با يكی از قديمی ترين تجار ايرانی آشنا شديم. نماينده انحصاری بيشتر توليدات ظروف فرانسه است و به عنوان يك كار خير برای ايران هزينه ساخت دانشگاه پيام نور "عوض لار" را به مبلغ 4 ميليون دلار پرداخته است. هم او به ما گفت: منطقه لار در ايران، در سال 1334 دارای برق شد ولی دوبی تا سال 1338 حتی برق هم نداشت. مردم دوبی چيزی به نام توالت را نمی شناختند و لب آب"دفع نجاست"می كردند و به ما ايرانی ها هم معترض بودند که چرا در حياط خانه تان انبار كثافت درست كرده ايد!
گردش در شهر را شروع كرديم. ساختمان های عظيم تجاری را ديديم كه مشغول عرضه كالا بودند. در كنار اين بازار مكاره عظيم پروژه های فوق العاده بزرگ و حيرت انگيز چون "شهرك نخل" كه با ريختن خاك و سنگ در دريا ساخته شده است، مرتفع ترين برج جهان، متروی گذرنده از خور دوبی، قطار هوايی به طول دهها كيلومتر، هتل های 7 ستاره فوق مدرن و ساخت و سازهای تجاری و مسكونی در جای جای شهر و پيش بينی می كردند جمعيت اين مناطق به شدت افزايش يابد و اين امر بورس داغی را در عرصه مسكن برقرار كرده است که آثار آن حتی در تبليغات تلويزيون های لوس آنجلسی هم قابل مشاهده است. ميزبان ما می گفت شدت ساخت و ساز پروژه های بلند مرتبه به اندازه ای گسترش يافته كه گزارش شده 25 درصد جرثقيل های برجی دنيا كه مخصوص ساخت ساختمان های مرتفع هستند در دوبی مشغولند. درآمد ناشی از تجارت و توريسم از نفت پيشی گرفته و حكام امارات متحده عربی توانسته اند با كمك انگليس كه از قديم الايام در اين منطقه صاحب نفوذ بوده و ساير كشورهای غربی، دوبی را به "ويترين تكنولوژی و تمدن غربی" در يكی از عقب مانده ترين مناطق جهان تبديل كنند و رويای "آمريكای آسيا" را تحقق بخشند. حكام دوبی توانسته اند تمام موقعيت هايی را كه ايران به علت موقعيت ژئوپوليتيكی در طول تاريخ داشته ولی به علت سياست های انزواگرانه و صدور تروريسم ناشی از انقلاب اسلامی از كف نهاده با مهارت از آن خود كنند. نزاع سياسی ايران و آمريكا و تلاش جناح راست جمهوری اسلامی برای داغ نگهداشتن اين چالش از سويی موجب انزوای ايران از جهان و تا حدی تثبيت حكومت ايران شده ولی در عوض تمام امكانات اقتصادی منطقه ای وپتانسيل های فرهنگی قابل عرضه توسط ايران را اگر نگوئيم كاملا نابود كرده، بسيار ضعيف کرده است. جريان يكسويه ثروت و نيروی كار متخصص از اين سوی خليج به آن سو به شكل دائم به ضرر اقتصاد ملی ايران برقرار است و كسی را هم از حكومتيان پروای اين امر نيست. صحبت های فراوانی هم هست كه عوامل مافيای قدرت در ايران در بسياری از اين سرمايه گذاری ها و بده بستان ها مشاركت دارند. چند روز پيش وزير صنايع گفته بود مناطق آزاد ايران كه بايد مركز صادرات كالا به خارج می شدند عملا به واردكنندگان كالا از دوبی تبديل شده اند!
يكی از بزرگترين بازارهای تجاری دوبی به نام "سيتی سنتر" را ديديم.همه جور كالای چينی و غربی و آسيايی و اروپايی در آن موجود بود و از همه كشورها هم توريست وجود داشت ولی تعداد فيليپينی ها و آفريقايی تبارها به نظر بيشتر می آمدند. از تركيه، روسيه، اروپای شرقی و اروپای غربی هم توريست ديده می شد.
در دوبی پياله فروشی شبيه عرق فروشی های قبل از انقلاب ايران وجود ندارد و تنها در بار هتل ها می توان مشروب خورد. به بار"هتل ماركوپولو" رفتيم. هرگز تصور نمی كردم روزی در چنين جايی قرار بگيرم. هميشه از اين فضاها كه در فيلم های غربی ديده بودم تنفر عميقی داشتم و در عوض عاشق پياله فروشی های ايرانی بودم كه با پدرم بارها قبل از انقلاب رفته بودم و از كنار دست پدرعلاوه بر سيراب شيردان جرعه كوچكی آبجوهم نوشيده بودم . ديدن صحنه های تاريك و دود آلودی كه در آن زنان سبك رفتار مشغول پذيرايی از مردان عياش هستند و نرينه ها و مادينه هايی كه بی پروا حرمت عشق و حتی به قول اكبر رادی "سكس، اين شكوه شكفتن" را هم در ملا عام می آلودند، برايم نفرت انگيز و دور از ذهن می آمد. اين تصور كه من هم در جمع اين مردان نشسته ام و اين زنان كه بردگان جنسی "بهشت سرمايه داری دلار" بودند برای ما مشروب می آوردند برايم بسيار آزار دهنده شد و از خودم بابت حضور در آن مجلس متنفر شدم و اگر الزام اخلاقی به حفظ حرمت ميزبان نبود در همان لحظه مجلس را ترك كرده بودم. رقص و آواز يك گروه روسی در بار هتل هم به نوبه خود مرا به شدت متاثر كرد. دختران زيباروی روس عربی می رقصيدند و برای لذت بخشيدن به مشتريان اماراتی ميز جلو كه با لباس سنتی عربي(كوفيه و عقال) نشسته بودند مشغول بدن نمايی وقيحانه ای بودند. اماراتی ها هم سر از نشئه شراب گرم همان طور نشسته بر سرميز پاسخ دختران روس را با پيچ و تاب دادن به هياكل نكره خود می دادند و غرور ابلهانه ای همراه مستی در چشمشان سياه قی آلودشان موج می زد. با چشم دل گريستم و به خود گفتم گذشت زمانه را ببين كه دخترانی متعلق به يكی از برجسته ترين قله های تمدن های بشری به خاطر خطاهای رهبرانی چون گورباچف و خيانت كسانی چون يلتسين در فروريزی اتحاد شوروی ناچارند برای راضی نگهداشتن مشتريانی باسطح فرهنگی نازل، از تمام ظرايف جسم و روح خود بهره ببرند.
با روحی پژمرده شب به هتل محل اقامت برگشتيم. روز بعد قرار شد نهار را ميهمان يكی ديگر از ايرانيان در هتل اينتركنتينانتال دوبی باشيم. اين هتل يكی از شيك ترين هتل های دوبی است و چند سالن رستوران جداگانه دارد: ايرانی، ژاپنی، چينی، غربی. ما به رستوران ايرانی هدايت شديم. رستوران بسيار لوكس بود و علاوه بر سالن عمومی، از چند سالن كوچك دنج نيز برخوردار بود كه اسامی ايرانی چون حافظ، سعدی و رودكی بر خود داشتند و با پخش موسيقی اصيل ايرانی محيط خلوت و مناسبی را تداعی می كردند. ما در سالن عمومی نسبتا نزديك سالن خصوصی سعدی قرار گرفتيم. متوجه شدم محمد جواد لاريجانی هم با سيگار برگ قطوری که بر لب داشت، با دوستان مشغول گفتگو در سالن سعدی است. هر از چندی صدای خنده شان به گوش ما هم می رسيد. می خواستم به بهانه فيلمبرداری از فضای هتل فيلمی هم از آنها بگيرم كه توسط خانم ميهماندار ممانعت به عمل آمد و موفق نشدم. از ظواهرشان چنين به نظر می رسيد که از پايوران درجه دو جمهوری اسلامی و از حواريون آقای لاريجانی باشند. آقای لاريجانی در هتل اينتركنتينانتال دوبی بدنبال چه زد و بند سياسی بود؟ الله اعلم!
هتل را ساعت 3 ترك كرديم تا بتوانيم به گشت و گذار در شهر ادامه دهيم. در سطح شهر چرخيديم و تا توانستيم فيلم و عكس از ساختمان ها و پل های مترو بر داشتيم. غروب به هتل رفتيم تا خود را برای ميهمانی شب در هتل "ماريوت" آماده کنيم.
هتل ماريوت نمونه كاملی از هتل لوكس غربی است و مشتريانش به طور عمده آلمانی های ساكن دوبی اند. ميزبان ما هم به سختی توانسته بود جايی برای آن شب ذخيره كند. شبی را چون فيلم های غربی با شراب سفيد و غذای دريايی و ساكی داغ ژاپنی كه دم به دم گلوی ما را تازه می كرد گذرانديم و از آنجا كه محل پارك ماشين تا هتل فاصله داشت، تلو تلو خوران تا پاركينگ رفتيم كه الحق صفا داشت و مرا ياد فيلم های فارسی قبل از انقلاب انداخت.
آخرين روز حضور ما در دوبی قرار شد از بزرگترين مجموعه بازار دوبی به نام "اميريتس مال" ديدن كنيم. اين مجموعه بازار تقريبا تمام كالاهای مورد نياز را دارد. تمام مارك های معروف غربی و شرقی كالاهای خود را عرضه كرده بودند. كالاها نسبتا گران بود و مشتريان مخصوص خود را دارد، پرسنل فروشگاهها كماكان فيليپينی و هندی اند. برای ايجاد جاذبه توريستی سالن بسيار عظيم سر پوشيده ای ساخته اند كه در تمام سال امكان ورزش های زمستانی و اسكی را دارد و يكی از پر طرفدار ترين قسمت های اين بازار است. در گشت و گذار در اين بازار مكاره دائم شعر خسرو گلسرخی به يادم می آمد كه در دادگاه گفت: "ثقل زمين كجاست؟ من در كجای جهان ايستاده ام؟" از خود می پرسيدم آيا اين منم كه اينجا در يكی از عقب افتاده ترين نقاط جهان كه مردمانش هرگز يك نعل اسب هم توليد نكرده و قرنها به دزدی دريايی مشغول بوده اند و متوسط شعور سياسی و اجتماعی شان بن لادن ها می باشند، مشغول تماشا هستم؟ اين سلوك بر من دشوار می آمد چون می ديدم هنوز در بيلبورد تبليغاتی در دوبی شركت متعلق به پدر بن لادن با كمال آزادی مشغول تبليغ بود و همه می دانند از تروريسم سنی پشتيبانی می كند. حال تراژدی عظيم خطا يا بدتر از آن خيانت جمهوری اسلامی آشكار می شود كه تمام اين فرصت ها را از كف نهاده و حتی نتوانسته از كارهای كوچكی هم كه حكومت شاه آغازگر آنها بوده بهره برد. از حدود ده سال قبل از انقلاب تلاش هايی برای جذب توريست ازكشورهای عربی صورت گرفت و تاسيساتی هم در كيش و آبادان برای آنها ساخته شد تا برای تفريح معالجه و ديد و بازديد به اين مناطق بيايند. قبل از اتمام گزارش "اميريتس مال" بد نيست از برادر" عبد الله شهبازی" هم ياد كنيم كه با پسر و دختر بی حجاب خود از گرانترين محل در حال خريد بود و اصلا با پوزيسيون حزب اللهی ايشان كه در معيت روح الله حسينيان عكس يادگاری می اندازد نمی خواند.
حال در اين دهكده جهانی ما به دست خودمان از كشور امارات متحده عربی؛ ملتی بدون سابقه تمدن و تاريخ و با جمعيت بسيار نازلتر از ايران و با اقليمی بسيار نامناسب در جذب سرمايه گذاری شكست خورديم. آيا اين سرنوشت محتوم ما بود؟
ايران می توانست به وزنه تعادل بين اعراب و اسراييل بدل شود. رفتار فعلی حكومت ايران را با شكوائيه صائب عريقات قياس كنيد كه چنان از دست حكومت احمدی نژاد عاصی بود و درخواست می كرد به جای حذف اسراييل تلاش كنيم فلسطين بر نقشه خاورميانه جای گيرد.
ha ha and you are same Iranian having deals with mullahs ?
by ha ha ha (not verified) on Sat Dec 01, 2007 09:18 PM PSTwith my respect to who's murdered by mullahs and who's are supporting this regime for money and money and money= blood
Iranians are very brave in heart
by (:-)) (not verified) on Sat Dec 01, 2007 08:11 PM PSTThanks to all those who have been participating in showing their solidarities in this and other occasions in condemning savagery, undemocratic conducts, repression, and bringing civility to our nation.
thanks for the pictures, we
by shamsi (not verified) on Sat Dec 01, 2007 01:15 PM PSTthanks for the pictures, we hope to see the faithful day , to take revenge and get rid of this inhuman and savage government.
may they rest in peace.
Thanks!
by Kamangir on Sat Dec 01, 2007 10:45 AM PSTThanks very much for the pictures!
Brave Souls
by Amir Normandi (not verified) on Sat Dec 01, 2007 10:18 AM PSTThis is a strong show of unity to the government of terror. Moor power to the brave souls that came out, thanks to the photographer for capturing the history and the Iranian.com for posting.
Thank you!
by Another Anonymous User (not verified) on Sat Dec 01, 2007 08:31 AM PSTThank you for such beautiful and heart-warming images of courage, humanity and hope.
Gahtering to honor the killed intellectuals
by montaj (not verified) on Fri Nov 30, 2007 06:42 PM PSTI'm so impressed to see the solidarity and courage of these attendants. Thank you for sharing these photos.
May they rest in peace.
Ajeeb ast.
by Aha (not verified) on Fri Nov 30, 2007 03:09 PM PSTVery commendable that these folks are holding dear the memories of their murdered freedom seekers. What's strange is that allowing such gatherings to take place in public makes this murderous regime appear somewhat democratic.
looks like serial nummbers of my car
by Anonymous44 (not verified) on Fri Nov 30, 2007 11:41 AM PSTonly 2 murdered and serial.....like more then 10 perhaps how ever murdered one also is to lot , this regime is wild regime and out of the recivilizations
to hops this regime get better ?