رقص در جای خالی بودا
roozonline / محسن مخلمباف
05-Feb-2010 (one comment)

بهار سال 1385بود. سفری داشتم به بامیان افغانستان. بین راه ،با همسرم مرضیه، در قهوه خانه ای ناهار می خوردیم. گاوی دیوانه وار سر بر دیوار می کوفت و از ته دل نعره بر می کشید.آن قدر که بی طاقت شدم و دست از غذا کشیدم
از قهوه چی پرسیدیم : این گاو چرا این جور دردمندانه نعره می کشد ؟ گفت: سر گوساله اش را جلویش بریده ایم، دیوانه شده. گفتم: بی انصاف چرا بریدی؟ گفت: بریدم برای مشتری های آبگوشت خور. اما تو کجا بودی وقتی طالبان پسرهای بالای 10 ساله ما را جلوی مادران شان  سر می بریدند و مادران آن پسرها گاو وار نعره از دل می کشیدند و سر به بیابان می گذاشتند؟

>>>
recommended by Haj-Khanum

Share/Save/Bookmark

 
Haj-Khanum

رقص در جای خالی بودا

Haj-Khanum


"First they came for the communists, and I did not speak out—because I was not a communist;
Then they came for the trade unionists, and I did not speak out—because I was not a trade unionist;
Then they came for the Jews, and I did not speak out—because I was not a Jew;
Then they came for me—and there was no one left to speak out for me."

Martin Niemöller