_ وقتی «چپها و مراجع مذهبی مورد علاقهشان» بگیر و ببند شدید، مصادرهی کاخانجات خصوصی و تصفیهی بیرحمانه ای در ساختار دولتی به راه انداخته بودند؛ آنان و مراجعشان با چنین اقداماتی مخالف بودند و میکوشیدند این روند را متوقف یا دست کم کند کنند.
_ وقتی «چپها و مراجع مذهبی مورد علاقهشان» (به علاوهی چپهای کلاسیک) سخت در پی اجرای «بند ج» بودند؛ آنان با اجرای بند مزبور مخالف بودند و مصادرهی زمینهای کشاورزی مالکین بزرگ را مخالف شرع و فقه شیعه مییافتند.
_ وقتی «چپها و مراجع مذهبی مورد علاقهشان» در اقدامی نامتعارف و سرزنش بار به سفارت امریکا حمله کردند و آن را به تصرف خود در آوردند؛ آنان با این اقدام مخالف بودند و حتی نماز خواندن در آن را به دلیل غصبی بودن آن محل؛ مسئله دار میدانستند.
_ وقتی «چپها و مراجع مذهبی مورد علاقهشان» به جان دولت موقت یا دولت بنی صدر افتادند؛ آنان کمترین همراهی با آن تحرکات نشان نداند.
_ وقتی «چپها و مراجع مذهبی مورد علاقهشان» به ناگهان موضوع «ولایت فقیه» را به قانون اساسی منضم کردند؛ آنان موافق چنین اقدامی نبودند.
_ وقتی «چپها و مراجع مذهبی مورد علاقهشان» شروع به دولتی کردن اغلب امور اقتصادی کردند و حتی «مرکز تهیه و توزیع کارد و چنگال» به راه انداختند؛ آنان نسبت به دولتی شدن اقتصاد کشور و عوارض خطرناک آن شدیدا واکنش نشان دادند.
_ وقتی «چپها و مراجع مذهبی مورد علاقهشان» در مجلس خبرگان طرح «ایجاد نمایندگی ولی فقیه در هر اداره و موسسه ای» را مطرح کردند؛ آنان با این موضوع مخالفت کردند. به نحوی که منجر به واکنش شدید حسینعلی منتظری و قهر او از مجلس خبرگان شد.
_ وقتی «چپها و مراجع مذهبی مورد علاقهشان» نظریه پرداز «ولایت مطلق فقیه بر تمامی شوون جامعه» شدند؛ آنان بودند که برای نخستین بار بحث «مولوی_ارشادی» بودن احکام ولی فقیه را در روزنامههای خود پیش کشیدند.
_ وقتی «چپها و مراجع مذهبی مورد علاقهشان» اصرار به مجازات سلمان رشدی داشتند؛ آنان بودند که به منظور ختم دیپلماتیک و سیاسی بحران مزبور به نحوی که کمترین آسیبی به منافع کشور نزند؛ بحث توبه و ابراز پشیمانی او را پیش کشیدند تا مورد بخشش قرار گیرد.
_ وقتی «چپها و مراجع مذهبی مورد علاقهشان» به بهانهی «وحدت حوزه و دانشگاه» بحث «ایجاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها» را پیش کشیدند (و حسینعلی منتظری در یکایک دانشگاهها صاحب نمایندگی شد) و بدین ترتیب زمینهی تصفیه، اخراج و یا بازنشستگی بسیاری از اساتید برجسته کشور پیدید آمد (به نحوی که بسیاری از آنان مجبور به استغال به حرفههایی پست یا خروج از کشور شدند) آنان بودند که با چنین اقداماتی مخالفت کردند.
و جالب است که در تمام این موارد؛ همیشه با اتهام و برچسب «ضد ولایت فقیه» ؛ «طرفدارای از اسلام امریکایی»، «طرفداری از سرمایه داری وابسته به امپریالیزم» و «لیبرال بودن» توسط «چپ مذهبی و رسانههای تبلیغاتیشان» ( و نیز چپ کلاسیک) روبرو شدند!
اما هر چه مینگرم؛ به هر انحرافی که از مبانی نخستین انقلاب صورت گرفت دقیق میشوم؛ به هر تفسیر نادرستی که از مبانی دینی صورت گرفت و به نحوی نابخشودنی وسیلهی رقابت و تنازع سیاسی قرار گرفت و دین را از یک «محتوای اخلاقی برای تعلیم و تربیت جامعه» تا سر حد «ابزاری برای بیرون کردن رقیب از صحنه» بدل کرد فکر میکنم؛ میبینم که سهم «راست مذهبی» در چنان وقایعی بسیار بسیار کمتر از «چپ مذهبی» بوده است.
واقعیت از دید من این است که:
تحت تاثیر «شرایط انقلابی» و ذهنیت بیمارگونه ای که «چپ خیانت پیشهی کلاسیک» برای جامعهی ایرانی از «اقتضای انقلاب» ساخت و آن را به «وجه غالب رفتارهای سیاسی» مبدل کرد (و بدین ترتیب حتی «اسلامگرایان ایرانی» را نیز فریب داد و به ورطهی «نادیده گرفتن ارزشها و هنجارهای پیشنهادی دین برای تعلیم و تربیت جامعه» سوق داد) هم چپ مذهبی و هم راست مذهبی ایرانی؛ جزو سهامداران عمدهی وضعیت نادرست و ناخوشایند فعلی» محسوب میشوند.
اما همان واقعیت (باز هم از دید من) میگوید:
«چپ مذهبی» به مراتب بیش از «راست مذهبی» از آموزههای «چپ کلاسیک» متاثر بوده. هم خود از محتوای دینی فاصله گرفته و هم سهم بیشتری در اغلب خطاهای سیاسی و پدید آمدن «جامعه ای سقوط کرده از حیث اخلاقی» داشته است و بیشتر «بنیادهای خطا» در زمینهی سیاسی کشورمان ( که حالا متاسفانه جزو اولیات و بدیهیات رقابت سیاسی شده!) محصول اقدامات این پاره از «اسلامگرایان ایرانی»ست.
Recently by No Fear | Comments | Date |
---|---|---|
«وارونهفهمی» | 23 | Apr 30, 2011 |
انقلاب ما، انفجار نور بود | 18 | Feb 19, 2011 |
۲۲ بهمن یا ۲۵ بهمن یا هیچ کدام ؟ | 5 | Feb 10, 2011 |