«وارونهفهمی»؛ عارضهی همهی انسانهاییست که «شیفته و شیدا»ی کسی یا چیزی، یا از آن «متنفر و منزجر» میشوند. آنچنان که از «دیدن واقعیت» هراس دارند و تا سرحدممکن، آن را به تاخیر میاندازند.
آنچنانکه در دوسال گذشته:
1) «سبزها»(ی سکولار جوان و سادهدل)، چنان دچار «وارونهفهمی» عجیب و حیرتانگیزی شدند که «نخستوزیر محبوب شبکهی خویشاوندی» را «پیامآور آزادی و مبشر حقوقبشر» دانستند و بندهی خدا، هرچه بیانیه میداد که «این حرفها چیست که به انسان انقلابییی چون من نسبت میدهید؟! «من به جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد معتقدم»؛ «من میخواهم شما و کشور را به دههی نورانی شصت ببرم»؛ «اگر ولایتفقیه نبود، کشور تاکنون به دامان دیکتاتوری غلطیده بود» (و بسیار مانند این) اما به خودشان میگفتند: نه! اینطور که میگوید نیست. چون در محذور و معذور است، چون خفقان و استبداد و دیکتاتوریست، چون جانش در خطر است؛ نمیتواند که حرف دلش را بزند. وگرنه، ما که میدانیم توی دلش چه خبر است و چقدر طرفدار حقوق بشر و چقدر ضدولایت فقیه است و چقدر دلش برای دموکراسی و آزادی تنگ شده است!
و مینشستند پای رایانههاشان و میرفتند به فضای مجازی و مدتها منتظر مینشستند تا «نخستوزیر محبوب شبکهی خویشاوندی» بیانیهی تازهای بدهد تا بلکه بتوانند با ذرهبینی چیزی، کلمهای یا جملهای باب میلشان ازش بیرون کشیده و به همه نشان بدهند که: ببینید میرحسین چقدر طرفدار حقوقبشر است، ببینید چقدر دموکراسیخواه است! [تا مبادا تصویر خیالییی که خود از او داشتند و برای خود ساخته بودند، ترک بردارد].
و بسکه «شیدا و شیفته» شده بودند، هرچه بهشان میگفتی آخر چطور ممکن است کسی که در ماجراهایی چون انقلاب فرهنگی دست داشته و هشتهزار دانشجو و استاد فرهیختهی این کشور، از زمرهی نخستین قربانیان انقلابیگری و انقلابیمآبی همین آدم هستند که نابخردیهای او و امثال او، دانشگاههای ما را به این وضع غمانگیز و تاسفبار امروز دچار کرده است؛ و همین آدم و همفکران او بودند که نامهربانانهترین برخوردها را با هرشخصی که مانند آنان فکر نمیکرد مرتکب شدند و گذاشتند به پای اسلام (و بسیار نمونههای دیگر از همین دست)؛ نمیپذیرفتند و میگفتند: نه! عوض شده است [تازه اگر میپذیرفتند که وی چنان شخصی، و دارای چنان سابقهی ناخوشایندی بوده. وگرنه که هیچ!].
و هرچه «احمدینژاد» را نشانشان میدادی و بهشان میگفتی: دستکمش این است که احمدینژاد، بهدلیل عدم حضور در موقعیتهای درجهاول تصمیمسازی و تصمیمگیری، فاقد چنان پیشینهی ضدآزادی و ضد حقوق بشریست و مثلاً نخستین رئیسجمهوریست که دارای این اندازه اعتمادبهنفس و استقلال عمل سیاسیست که برای نخستینبار در سهدههی گذشته، پیام تبریک برای رئیسجمهور ایالات متحده میفرستد و نخستین رئیسجمهوریست که به معنای واقعی کلمه به راهبردهای لیبرالی در عرصهی اقتصاد اعتقاد، و اصرار به اجرای آنها دارد؛ و نخستین رئیسجمهوریست که اخطار قانون اساسی داده در این مملکت و (بسیار مانند این) بسکه دچار «نفرت و انزجار» بودند؛ نمیپذیرفتند!
اما فقط یکسال بعد از خرداد 88؛ بسیاریشان قلم برداشتند و شروع کردند به «تاختن به میرحسین موسوی» و سرزنشکردن خودشان که: عجب اشتباهی کردیم که از چنین کسی حمایت کردیم. و جان و آزادی خودمان و خیلیهای دیگر را بهخاطرش بهخطر انداختیم که آخرش هم «به جنبش اعتراضی ایرانیان خیانت کرد و مردمان را تنها گذاشت و از خیابانها، به خانهها کشاند تا مطالبهی آزادی، عقیم بماند»!
و درست به موازات آنها:
2) «اسلامگرایان سنتی» نیز چنان دچار «وارونهفهمی ناشی از شیفتگی و نفرت» شده بودند که «احمدینژاد»، بتِ ولایتمداریشان شده بود و «همان مالک اشتر علی» نام گرفته بود و هرچه «سبز دینی» و «نخستوزیر محبوب» و «انسانهای انقلابی» و «استوانههای نظام»، مثل اسپندِ روی آتش بالا و پائین میپریدند و جلز و ولز میکردند و بهشان میگفتند: «اشتباه میکنید برادران و خواهران!... ما و میرحسین از همه ولایتمدارتریم و سابقهمان هم نشان میدهد که تاچه اندازه به ولایتفقیه اعتقاد و التزام داریم و حتا همینحالا هم، بیش از همه در خط نظام و رهبری هستیم»؛ اما به خرجشان نرفت که نرفت.
و هرچه «سبز دینی چپ» (برادران مومن سابق در شبکهی خویشاوندی) بهشان میگفتند: ببینید! مینشیند پای سخنرانی بوش. آخر ما کی چنین کردیم و میکنیم؟!...ببینید! بیهماهنگی و بیاجازه، نامه به اوباما مینویسد و به رئیسجمهور استکبار جهانی تبریک میگوید. آخر ما کی چنین کردیم و میکنیم؟!... ببینید! دارد همهی نیروهای انقلاب و خودی را خانهنشین میکند. ببینید همش میگوید ولایت، حتا یکبار نمیگوید ولایتفقیه و... که همه و همه، نشان میدهند که او «خودیِ شبکهی خویشاوندی نیست» و «ریشهای در سلسلسهی حکومتی ندارد» و «مثل ما ولایتمدار هم نیست»؛ مگر به گوششان رفت؟!
اما فقط دوسال بعد از خرداد 88؛ برخیشان قلم برداشتهاند و شروع کردهاند به «تاختن به احمدینژاد» که: عجب اشتباهی کردیم که از چنین شخصی حمایت کردیم و چنان القابی بهش دادیم. او نهفقط «مالک اشتر علی» نیست بلکه خیال برش داشته که چون 25 میلیون رای دارد، پس برای خودش کسیست و دارد در مقابل ولایت میایستد و «جریان انحراف» است!
● اما واقعیت چیست؟!
واقعیت این است که: نه میرحسین موسوی «خائن به جنبش اعتراضی جمهور ایرانیان» است [چراکه اساساً هیچگاه «همراه چنان جنبشی» و «همدل جمهور مردمان» نبوده و اصولاً (بهدلیل پیوندهای خویشاوندی با الیگارشی صنفی ـ خانوادگی یا همان طایفهسالاران) نمیتوانسته به مفاهیم مدرنی چون «حقوق بشر» و «دموکراسی» معتقد باشد؛ چون چنین مفاهیمی، در تعارض آشکار با منافع خانوادهها و خاندانهای حکومتیست]؛ و نه احمدینژاد «جریان انحرافی از اصولگرایان ولایتمدار» بوده یا هست [چراکه اساساً، بهدلیل «برآمدنش از میان جمهور مردمان» و «فقدان پیوند با شبکهی خویشاوندیِ اشرافسالاران مذهبی» نمیتوانسته «یکی از آنان»، یا «درخدمتِ منافع آنان» باشد].
هردوی آنها، در لحظهبهلحظهی چندسال گذشته؛ در کمال صداقت [و البته که «پیچیدهشده در لایههای متعدد که لازمهی عمل سیاسیست»] خود را معرفی و عرضه کردهاند. اما این «برخی از شما» بوده و هستید که «در لحظهای که نباید»؛ هریک از آنان را «وارونه فهمیدید». طوریکه دل خودتان میخواست؛ نه آنگونه که آنها بودند!
و این «شما» بوده و هستید که «در سطح و ظاهر کلمات، یا تصمیات، یا رفتارها، یا انتخابهای هریک از آنان» متوقف ماندید و درحقیقت «آنچه را که خود دوست داشتید یا انتظار میبردید» به هریک از آنان نسبت دادید. بله؛ شما! همین شمایی که «از این متنفر» یا «شیفتهی آن دیگری» بوده یا هستید!
و همین «شیفتگی به این و تنفر از آن دیگری»ست که کار بعضیهاتان را [که هنوز و با مشاهدهی بسیار نشانهها و قراین، کماکان در جنبرهی «شیدائی و نفرت» قرار دارید و نمیخواهید «هرچیز را همانطور که حقیقتاً هست و عملکردش نشان میدهد» بفهمید] به لحظهای میرساند که:
ـ اگر مثلاً «شیفتهی مهندس و متنفر از دکتر» هستید؛ بگویید: [«مهندس» خودش خوب است ها. خودش دلش میخواهد «نظام و ولایتفقیه» برانداخته شوند و دموکراسی حاکم شود. اما این «اطرافیان نفوذی»اش هستند که به او و ما خیانت کردند و نگذاشتند تا آخرش پیش برود و نظام را براندازد!... این «شورای هماهنگی راه سبز امید» است که مشکوک میزند. چراکه با حاکمان ساختهاند تا «مهندس» را حبس کنند که اینها بتوانند جنبش را بیش از پیش منحرف و زمینگیر کنند!... وگرنه؛ اگر میرحسین آزاد و دست خودش بود؛ تا حالا دهبار نظام را ساقط کرده بود]!
ـ و اگر مثلاً «شیفتهی دکتر و متنفر از مهندس» هستید؛ بگویید: [«دکتر» خودش خوب است ها. خودش دلش میخواهد «سفره و خیمهی دلسوزان نظام» سرپا باشد و همهی «ما خودیها» هم سر سفره نشسته باشیم و هیچ «غیرخودی» را سر سفره راه ندهیم. اما این «اطرافیان نفوذی»اش هستند که به او و نظام خیانت کردند و نمیگذارند همان سرباز مطیع ولایت فقیهی باشد که قبلاً بود... این «جریان انحرافی در اصولگرائی»ست که مشکوک میزند و یادش میدهد که بگوید «بیداری انسانی» نه «بیداری اسلامی»! چراکه با سکولارها ساختهاند تا «مالک اشتر ما» را در تفکرات انحرافی خودشان حبس کنند که خودشان بتوانند نظام را منحرف کنند. وگرنه؛ اگر «دکتر» را جادوجنبل نکرده بودند؛ تا حالا دهبار «اطرافیان نفوذی»اش را کنار گذاشته بود]!
● از من به همهی «چنین کسانی از هردو گروه» نصیحت که:
هیچوقت؛ هیچ بازیگر صحنهی سیاسی را؛ از روی «ظاهر کلماتش» نشناسید. بلکه ببینید «نتایج و پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم عملکردش» چیست. وگرنه؛ دچار همین «وارونهفهمی»یی خواهید شد که بهویژه در دوسال گذشته دچارش شدید و ملتی را به زحمت انداختید. و صحنه را هم طوری مبهم و مغشوش کردید که اغلبتان از فهم پیامدهایش عاجزید و نمیفهمید که: «پس چرا اینطوری شد؟!» [حال آنکه: مگر قرار بود طور دیگری بشود؟! مگر باید انتظار چیز دیگری را میداشتید؟! وقتی که همهی نشانهها میگفتند که به اینجا خواهیم رسید]. و علاوه بر آن؛ مجبور بشوید مرتب بزنید پشت دستتان که: «من از احمدینژاد اعلام برائت میکنم. همانی نبود که من فکر میکردم!». یا: «من از موسوی اعلام برائت میکنم. همانی نبود که من تصور میکردم!». و به این ترتیب؛ تقصیر و قصور خودتان در فهم دیگران یا پدیدهها را، بیندازید گردن آنها!
و علاوه بر مورد قبل؛ این نکته را هم دریابید و بپذیرید که:
«سیاست» و «دیپلماسی»؛ یعنی «علم بهرهبرداری زیرکانه از کلمات برای بهاشتباهانداختن حریف، گمراهکردن رقیب و مهندسی افکارعمومی بهطرز دلخواه».
پس «آنچه یک دیپلمات میگوید»، صرفاً و دقیقاً عین همان حقیقتی که در فکرش میگذرد نیست. اما «آنچه یک دیپلمات بدان عمل میکند» (و درحقیقت: پیامدهای میانمدت و بلندمدتِ اقداماتش، نهحتا پیامدهای کوتاهمدتِ عملکرد وی)؛ خواهناخواه، روشن میکند که در هنگان آن تصمیمگیری در مدتها قبل؛ در فکرش چه میگذشته یا برای آینده چه فکری دارد [اگر همین دو نکته را دریابید و آویزهی گوشتان کنید؛ آنوقت دچار چنین سوءتفاهمهایی نخواهید شد و دیگران را نیز مثل خودتان به اشتباه نخواهید انداخت. کمااینکه: هیچوقت هم به این میزان از سرخوردگی و انفعال هم دچار نخواهید شد!].
تعجبم از این است که:
آخر موسوی و احمدینژاد؛ دیگر چه باید میکردند تا به شما بفهماندند که درحقیقت، چگونه میاندیشند و «نسب» هرکدامشان به کجا میرسد؟!... «موسوی» چه باید میکرد تا شما بفهمید که «شبکهی خویشاوندی» محل برآمدن و برکشیدهشدنش بوده و هست، و «هرچه دارد و ندارد، مدیون اشرافسالاری مذهبیست»، و «تعهدی به حقوق و منافع جمهور مردم ندارد» و «سرباز واقعی انقلاب اوست»؟!
و «احمدینژاد» چه باید میکرد که دریابید «برآمدهای از میان جمهور مردمان» است و «تعهدی به منافع و مناسباتِ ملوکالطوایفی روحانیون و روحانیزادگان» ندارد و «سرباز جمهور مردمان» است؟!... یعنی بیشتر از اینکه در جلسات مجمع تشخیص شرکت نکند؟! بیشتر از اینکه بارها گفت که یکدقیقه نشستن با مردمان را، با دهها ساعت نشست و برخاست با مدعیان پرمدعای بریده از مردم، عوض نخواهد کرد؟!
درحقیقت؛ میخواهم بهتان بگویم این «شما» هستید که:
اولاً) نمیبایست «شیفتهی این یا متنفر از آن» باشید و بر چنین اساس متزلزل، بیبنیاد و گمراهکنندهای؛ به ارزیابی و گمانهزنی بازیگران سیاسی دست بزنید. چون خواهناخواه، چیزی را به آن بازیگران نسبت خواهید داد که «اساس واقعی» ندارد و از «عشق و بغضتان به این و آن» ناشی میشود.
ثانیاً) میبایست ببینید که از حیث سلسلهمراتب اجتماعی؛ در کدام مرتبه و منزلت قرار دارید. جزو «اشراف جامعه» و «عضو طایفه و خاندان» هستید یا از شمار «جمهور مردمان» محسوب میشوید. تا آنگاه دریابید که: در وضع موجود، تنها آن کسی حقوق و منافع شما را پیش خواهد برد که «تعلق طبقاتی ـ عاطفی» به «منزلتِ اجتماعی شما» دارد. نه آنکسی که برآمده از پایگاهی دقیقاً متنافر از خاستگاهِ اجتماعی شماست [ببینید که کارگران و زحمتکشان و حاشیهنشینان و روستائیان چقدر زیرک و باهوش بودند و بیهیچ تردیدی؛ نمایندهی واقعی خود را چقدر درست و بهجا شناختند و بهش رای دادند. آنهم بهرغم آنهمه «شعارهای مستضعفپسند» که نخستوزیر محبوب سر داد!].
ثالثاً) فریب نسبتهایی که طرفین به یکدیگر میدهند را نخورید!... اگر «مهندس» میگوید «دکتر برکشیدهی فاشیستهای مذهبی»ست؛ یا «دکتر» میگوید (که نگفت) «مهندس، آدم سکولارها»ست [یا «مهندس» میگوید «دکتر کودتا کرده است»؛ یا «دکتر» میگوید «مهندس خیال انقلاب رنگی داشت»!] احتمال قوی بدهید که ماجرا، دقیقاً خلافِ آنچیزیست که هردو میگویند [دیپلماسی اصلاً یعنی همین!].
Recently by No Fear | Comments | Date |
---|---|---|
انقلاب ما، انفجار نور بود | 18 | Feb 19, 2011 |
۲۲ بهمن یا ۲۵ بهمن یا هیچ کدام ؟ | 5 | Feb 10, 2011 |
Who are the "Conservatives"? | 17 | Dec 28, 2010 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Think,
by No Fear on Thu May 05, 2011 02:03 AM PDTI am not trying to minimize the role of IRGC in our politic, on the contrary, IRGC is in the centre of this power struggle.
In my opinion, the rift ( on surface ) between Khamenei and Ahmadinejad which everyone think is the main issue, is only the effects of another rift between two opposing factions within the IRGC.
There is a faction within IRGC ( findout who they are with their party affiliations ) which is idealistic, hardline and a strong believer in the "absolute" power of Velayate " Fagih". Recently a video was released in Iran which argued during khamenei's birth, certain miracles took place. There were some IRGC commanders who wanted this video as historical proof that miracles "actually" happened during VF's birth. This faction also have the support of many clergies who believe in the doctorine of VMF ( Velayate Motlag Fagih ).
The interesting angle here is that Khamenei has NOT shown any serious indications that he would like to exercise VMF powers. Infact he has repeatedly refered to his powers as those outlined in the constitution ( Big different than powers given to him by God ). ( There is some doubt if he "genuinely" believes in this doctorine. When Khomeini was alive, Khamenei is on record about VF doctorine which he publicly opposed it in a friday sermon, only to eat his word after Khomeini warned him ). This can explain the relative understanding between Ahmadinejad and Khamenei. In my opinion, Khamenei has displayed many pragmatic decisions in his term as our leader which is very different to the firebrand emotional khomeini who made many grave mistakes.
However, "Khomeinism" is very strong among some IRGC commanders and the clergies who will radicalize any situation to their benefits and to keep khomeinism alive. Don't underestimate this group. They have the muscles, the religious base and the bazaar under their control. They wish Khamenei was like imam khomeini, but it has not been that way.
I am not saying that Khamenei is a reformist now ( which there might be more truth to that than you think ), but as of now, Khamenei's actions has been to defuse the situation between two powerful forces within the IRGC. One is idealistic and still tainted with old revolutionary ideas, while the newly emerging force is more pragmatic with new approaches.
The fight is real.
by Paykar on Sun May 01, 2011 02:57 AM PDTThe essence of contradiction between two faction of fascists is who gets to steal the wealth of the country and control the economy. They are engaging in an ideological battle, that, indeed, is line with the tradition of their ancestors from the stone age.
This ideological battle for the most part is aimed at their own supporters (the average Iranian who maybe religious, is not necessarily affiliated with these two groups).
The gang that wants to limit and eventually isolate the clerics is "cleverly" using a new definition and requirement for appearance of the kid imam. The formulation goes like this: This is an era of "appearance' of the holly kid not an era of him hiding any longer; therefore there is no need for Velayat.
I, for one, would love to see these mobsters tear each other up really good, which would make it easier for the secular forces to organize and then transform the laden potential of working class and their natural allies into a movement that, eventually, will put an end to this tragedy that has befallen our nation.
Not as stimple as you think
by divaneh on Sat Apr 30, 2011 05:55 PM PDTWe are not as simple as you think. Ahmadi-Mashai sent a few good messages that were received positively such as shifting the focus from Islam to Iran. These were however only symbolic gestures. Judging him by his actions and not words, he managed to split the Palestinians like no one could do before. He talked about progress in Iran whilst wasted some of the highest revenue of oil that Iran has seen in many years. Where are the investments in the economy? Some stolen and some spent on fire crackers. Do you think those toy warfare are a match for West if they ever attacked Iran? Iran has never been in such danger with so many separatist movements inside and so many enemies outside. His attempts to move Shia in other places have resulted in them doing the same to our Sunnis and some ethnicities. You are right, words are cheap. What does he exactly have to brag about after 2 terms? He put all his eggs in the nuclear basket and look at it now. His foreign policies and reliance on the support on Arab streets have also failed, whilst it also destroyed the little remaining relations with the Europeans. In my view it does not matter what happens to AN or Khamenei. The end is near.
اوا کجا بودی؟
Roozbeh_GilaniSat Apr 30, 2011 04:23 PM PDT
به اهورا مزدا قسم رفیقت برات دلش یک ذرّه شده بود، به سرش زد از دوری تو، رفت زردشتی شد!
از این حرفها گذشته، حال "دکترت" چطوره؟ هنوز قهر داره با آغات؟
Give me one reason why ...
by hooshie on Sat Apr 30, 2011 02:26 PM PDTshould one care to engage in this exchange of claptrap?
اوا تو هنوز زنده ای؟
aynakSat Apr 30, 2011 12:14 PM PDT
اوا تو هنوز زنده ای؟ من فکر کردم دنبال اسب امام زمان که می رفتی جفتک
انداخت تو هم بی نصیب نموندی؟
دو زاریت چرا نمی افته؟ ما حقیقتن اومدیم خارج، یاد گرفتیم رای دادن
خیلی چیز خوبیه. می خوایم مملکت خودمون هم رای دادنی بشه. هرکی - گروهی -
روشی- بیشتر رای آورد، چند صباحی برنامه هاش رو دنبال کنه. اگر به نتیجه
رسید، فهی مراد، اگر نه هری، نوبت بعدی. دنبال هیچ کس نمی دویم.. نه
آقامونه- نه شاه- نه تخم اسب حضرت عباس. خودمون مغز داریم، نه هاله نور
می بینیم نه آینده کور . شما برو به احمقی بگو، راست می گی اون
دانشجوی مازندرانی رو که به جرم گفتن <رییس جمهور فاشیست نمیخواهیم> می خوان
اعدام کنند رو از هولوف دونی در بیارن بیرون باقیش پیشکش.
فکر کردی حالا ملاهه میزاره شما تنها تنها بخورید؟ اون موقع که احمقی
میگفت، اینها "چیز چیزه کی باشند" فکر نمی کرد به مرشدش به گند، تو "چیز
چیز کی هستی؟"
ولی جدی دلم برات خیلی شکست، دفعه بعدی که رفتن جمکرون برای تو هم ۲ تا کاغد میندازم، شاید از اون ور چینی ها برداشتند و دعاها ت رو مستجاب کردند
و ایران هم کره شمالی تمام عیار شد.
No Fear,
by SamSamIIII on Sat Apr 30, 2011 08:39 AM PDTAs for me voting ,certainly not(As I will not under any non-kiaani sys, so nothing personal), yet for the first time I,m nuetral positive for any one casting a vote for Ahmadi-mashaii crowd as a corrective step in the right direction. kinda like a stop-loss limit to minimize the losses for future Iran to emerge if ever in one piece.
So you folks have my double edged sword blessing ;:)).
Cheers!!!
Path of Kiaan Resurrection of True Iran Hoisting Drafshe Kaviaan //iranianidentity.blogspot.com //www.youtube.com/user/samsamsia
SamSam,
by No Fear on Sat Apr 30, 2011 07:48 AM PDTGood to see you again.
I asked you again, if it was election time, would you cast your vote to Mashaei or Hamid Baghaei ?
We have lost atleast 6 million traditional conservatives votes for the next election. ( based on the 6 million vote Nateq Nouri received in a previous election). We can certainly use a few Kiaani votes in the next election? Huh ? What you say?
Fear
by پندارنیک on Sat Apr 30, 2011 07:46 AM PDTYou broke my nothing!. And I can't stay here much longer, so feel free to write an answer if you like for future reference.
I do understand your attempt to minimize the role of the IRGC in the political arena, but I don't know how much longer you can survive (politically, that is) in a state of denial and/or while attempting to cover the whole mess.
It's a mess on all fronts, which has nothing, absolutely nothing, to do with the sanction, Israeli-Palestinian issue, or which party is in the Oval Office.
When Khomeini called Economics a subject for donkeys and mules, he was simply prophesying that one day in a not-so-distant future some donkeys will tackle the ever-growing economic problems by removing some zeros from the notes.
سیاست ما عین دیانت ماست...
No FearSat Apr 30, 2011 07:37 AM PDT
Can't get this sentence out of my mind now. Certainly what Moddaress said decades ago is now the center of many debates in Iran.
A while ago, i was reading an interview with Ali Akbar Javanfekr who is a close ally to Ahmadinejad. He put it very nicely and said that the clergy class is a very respectful class in our society and we believe that this class should not involve themselves with a topic like politics which can cause our clergies to lose respect.
I actually have the entire interview.
It all depends on your "point of view"
by SamSamIIII on Sat Apr 30, 2011 07:36 AM PDTI said long ago when it wasn,t fashionable among the banni abbass opposition that;, "within the context of Islamic republic Ahmadinejad & associates remain the only agent of minimal change for the status quo crowd among the majority herds of lashgar al Arabi". Looking at Iran's secular interest solely thru Kiaani scope keeps me ahead of the trend by analyzing & judging a group or an individual entity regardless of the general theme of the system. To me Ahmadi & associates within the context of Omaru Republic have demonstrated the bare minimum requirements of an "Iranian" leader acknowleding(siabaazi or not) some aspects of kiaani-based Iran & it's huge hidden potential. Now thats true change in the sewage of Al omaru system of shaikh mousavi,mottahari, khatami ,yazdi or jannati's dime a dozen salman factory & ommatie production line.
cheers!!!
Path of Kiaan Resurrection of True Iran Hoisting Drafshe Kaviaan //iranianidentity.blogspot.com //www.youtube.com/user/samsamsia
Think ...
by No Fear on Sat Apr 30, 2011 07:01 AM PDTI am sorry. I didn't mean to break your heart.
I can not subscribe to your take on our current politic situation and how you tied what Zoulnoor said ( who is a clergy ) to a faction within the IRGC. I don't see IRGC as a hardline military organ which is split between two factions, one that support VF and one that doesn't. This is certainly what the news outlets are promoting though.
In my opinion it is primitive to assume our internal politic revolves around what IRGC does, what Ahmadinejad camp does and how VF looks at it. This is politic at kindergarten level. But it creats primetime news.
Instead of wasting your time this way, follow main political groups in Iran to have a better idea. If you really want to know how deep is the rabbit hole, pay attention to groups such as " Motalefeh" , " Majmae Rohaniyon Mobarez ", " Jamiyat Eysargaran", and few others. Try to find our politicians, IRGC guards or Clergies affiliations with these groups and then you will have the BASIC knowledge of the inner workings of our system.
Now, you are just a news junkie, hence my reference to your "quick fix". No offense intended.
The Reverse Mentality
by Demo on Sat Apr 30, 2011 06:50 AM PDTAnd what makes the IC's fake "Fearless" mental fan of AN believe that anybody is reading his 'mollah type lengthy writing' blog & that he is right about everything, ha???
For this commentator's part just the quick reading of his reponses to Pendar, and Tavana is enough to stick with the prior belief about the incurable blogger's mentality & of his "finger pointing' avatar.
سیاست ما عین دیانت ماست...
پندارنیکSat Apr 30, 2011 06:22 AM PDT
Well, I thought your resurrection in this troubled time had anything with the Good News, and not a usual Sabbatical preaching.
Have a nice weekend.
Tavana,
by No Fear on Sat Apr 30, 2011 06:05 AM PDTRead my blog on Hojatiyeh. You are very misinformed.
Why do you think Khomeini opposed Hojatiyeh? Don't you think having a government built on the idea of the coming Imam would be music to khomeini's ear? Why did he oppose it?
??
by No Fear on Sat Apr 30, 2011 05:58 AM PDT"Do you know how that speech went down within the IRGC's rank and file?"
And why should i know how the rank and file IRGC think about that?
Why don't you call the " rank and file " sepahi and maybe they would skin a hooloo for you and put one in your mouth?
LoL ...
Sorry, i am not here to discuss politic on a micro level. Lets say that i am not as quick as you are in my judgements or how i see things.
No "Shutter'e Noon-Vaee"
by Tavana on Sat Apr 30, 2011 05:53 AM PDTThe "No Brain" Khomeini at aleast had said one thing right before commiting suicide by drinking the poisoneous liquid "Many around me are not even qualified to run a Bakery Shop!" Those of course inculded Khamenie & Mesbah Yazdi on the top. As we all know Khamenie became the so called leader through a fake dream & through the schemes by the most corrupt of them all Rafsanjani. Ahmadinejad had been trained under Mesba Yazdi (the knucle head Hojatie'e leader) & like his mentor was not qualified to even be a 'Shutter'e NoonVaee). Now, we see the fruits of mishaps with the whole corrupt system.
¡uoıʇsǝnb pɹɐʍɹoɟʇɥƃıɐɹʇs ɐ ƃuıʞsɐ ɯ,ı
by پندارنیک on Sat Apr 30, 2011 05:19 AM PDTI'm talking about IRGC's positioning in this whole thing. There is a fellow by the name of "Zolnour", who is the deputy to the Leader's representative in IRGC; this fellow made a speech against Mashaei few days ago. Do you know how that speech went down within the IRGC's rank and file?
Like who?
by No Fear on Sat Apr 30, 2011 04:52 AM PDTLike Mohsen Rezaei whose main reason to be a candidate ( approved by guardian council and ultimately , VF ) during the last election was to divide the votes of Ahmadinejad.
We all knew IRGC would vote for Ahmadinejad, so why approve Rezaei as a candidate? ( He is still very respected by IRGC )
Are you still following?
از خدا غافلان
DemoSat Apr 30, 2011 04:51 AM PDT
بگو او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان عذابى بر شما بفرستد يا شما را گروه گروه به هم اندازد [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضى از شما را به بعضى [ديگر] بچشاند بنگر چگونه آيات [خود] را گوناگون بيان مىكنيم باشد كه آنان بفهمند (قرآن ۶:۶۵)
عقل قبل از روده درازی!
We'll talk about me later!
by پندارنیک on Sat Apr 30, 2011 04:28 AM PDTDo you know of any specific position inside IRGC regarding the standoff?
Think before you post ...
by No Fear on Sat Apr 30, 2011 04:14 AM PDTThe easiest way to answer your question is to feed you what you are longing for. So here is your quick fix.
Fact : Ahmadinejad has missed two recent meetings as the head of our administration.
Rumour: Ahmadinejad has moved his personal belongings from his office to his home.
Thats all i know ...
But you are asking the wrong questions....
No tears shed by IRGC?
by پندارنیک on Sat Apr 30, 2011 03:45 AM PDTWhy are you talking of A.N in past tense? What's his situation now?
Come on my friend, cut to the chase.