در جامعه ی ایرانی علیرغم پشتوانه ی عظیم فرهنگ و تمدنی که دائما دم از آن می زنیم هنوز گره های کوری وجود دارد که جز با دندان با هیچ وسیله ای باز نخواهد شد و شاید بسیاری از این گره ها دندان شکن نیز باشد!
یکی از بزرگترین معضلات اجتماعی ما فعالیت بانوان در عرصه ی هنری است. به خصوص در زمینه هایی که بعد اجتماعی فراگیرتری دارد از جمله بازیگری و خوانندگی. بر خلاف عده ای از دوستان که معتقدند انقلاب باعث محدودیت بیشتر خانم ها در چنین عرصه هایی شده است من معتقدم قبل از آن چارچوب سنتی و تفکرات قرون وسطایی بعضی از مردان جامعه و در پاره ای از موارد زنان جامعه باعث این محدودیت ها شده بود.
اگر خوب دقت کنیم می بینیم که قبل از انقلاب هیچ یک از هنرپیشه های زن در بهترین وضعیت نقشی جز بشور و بپز و بساب نداشتند و شاید همین محدویت های سوژه که دیگر نمی شد از کافه و رقص و کاباره و بدکارگی استفاده کرد به اهمیت نقش محوری زن به عنوان یک ستون در خانواده و اجتماع در فیلم های سینمایی پس از انقلاب کمک کرد.
از بحث بازیگری که بگذریم به خوانندگی می رسیم. درست بر عکس بازیگری در دوران پیش از انقلاب بیشترین ستاره های ما در عرصه ی خوانندگی به قشر بانوان تعلق داشت و به نوعی دوران شکوفایی زنان در عرصه خواندن محسوب می شد. پیش از انقلاب ما در سبک های مختلف خوانندگی اعم از پاپ. کلاسیک و سنتی شاهد سطوح مختلفی از خوانندگان بودیم که هر یک به نوعی حرفی برای گفتن داشتند. ولی دیدگاه مرد سنتی جامعه ی ایرانی همچنان نسبت به این جریان منفی بود. مردان دوست داشتند صدای خانم ها را بشنوند و از آثارشان لذت ببرند اما اگر می گفتی همسر خودت یا خواهرت خواننده شود رگ گردنشان بیرون می جست که این کار در شان شما نیست و در بهترین حالت معتقد بودند که هر چقدر هم خود فرد خوب باشد جامعه فاسد است و فرد را به فساد می کشاند! حالا در این میان فردیت شخص مورد نظر و شخصیت او و انتخاب هایش چقدر می تواند تاثیر داشته باشد چندان اهمیتی نداشت!
انقلاب باعث کوچ بیشتر خوانندگان ایرانی به خارج از کشور شد. این بار حتی مردان خواننده نیز فضای موجود را قابل تحمل نمی دیدند و همگی به کوچی ناخواسته تن دادند که شاید کل زندگی شخصی و حرفه ای شان را تحت شعاع قرار داد. با زندگی در خارج از کشور و شاید در مهد دموکراسی انتظار می رفت که چنین تفکرانی جای خود را به مواضعی روشن فکرانه تر بدهد و نقش زنان را پر رنگ تر کند. اما اینطور نشد! چرا؟ آیا باز هم این انقلاب بود که روی تفکرات مردم خارج از کشور تاثیر داشت؟ آیا مردان جامعه ی ما با زندگی در غرب مترقی تر شدند؟ آیا تفکر بد بودن کار خوانندگی برای زن ها تعدیل شد یا شکل دیگری پیدا کرد؟ من معتقدم طرز تفکرات تغییر کرد اما نه در جهت مثبت! نوعی ظاهر گرایی صرف گریبانگیر جامعه ی ایرانی شد. اینکه خواننده ی زن باید حتما سکسی باشد. زیبا باشد. برقصد. عشوه کند و. . . حال اگر کسی نخواست اینگونه رفتار کند می تواند حضور داشته باشد اما کسی او را تحویل نخواهد گرفت. از کنسرت گزار تا کمپانی و حتی مردم!
حال تصور کنید چنین فردی نه تنها حاضر به پذیرفتن کلیشه های جاری در چنین صنعتی نباشد بلکه تمایل داشته باشد فردیت زن بودنش را تبلیغ کند. تابو شکنی کند و از ناگفته هایی بگوید که شاید هر کسی شهامتش را نداشته باشد. مثلا زنی که ازدواج کرده در ترانه هایش از عشقی قدیمی بگوید که دیگر ناکام مانده و هزاران نکته ی ناگفتنی. چنین تابو شکنی در چنین فضایی محتوم به شکست خواهد بود و هنرمند زن اعم از شاعر ترانه سرا . نویسنده و خواننده مجبور به خود سانسوری می شود تا جایی که وقتی چشم باز می کند می بیند که دیگر خودش نیست. انگار شخص دیگری جای او قرار دارد که روی صحنه می درخشد و این فاصله از خود هنرمند را یا به ابتذال می کشاند و یا سرخورده می کند
هنرمند زن ایرانی ناچار است از ترس قضاوت شدن دائما خودش افکارش و تمایلاتش را سانسور کند. چون همیشه به این فکر می کند که مردم چه خواهند گفت اگر او فلان ترانه را بخواند یا فلان لباس را بپوشد؟ بحث بر سر برهنگی و پوشیدگی نیست. بحث بر سر نوع لباسی است که بر تن می کند که آیا مد روز هست؟ به اندازه ی کافی رسمی هست و. . . در حالی که همه دیده ایم که بزرگترین خوانندگان زن غربی بعضا با جین در کنسرت هایشان ظاهر شده اند و هیچکس هم هیچ ایرادی نگرفته است.
به عنوان یک انسان فکر می کنم گاهی فرد اصلا حوصله ندارد آرایش کند یا لباس رسمی بپوشد. گاهی دوست دارد خود خودش باشد. همانطور که در خانه و برای اعضای خانواده اش است اما فرهنگ ایرانی این را نمی پذیرد و هنرمند ایرانی در پاره ای موارد ناگزیر است تظاهر کند. تنها زن هنرمند ایرانی که شاید تا حدی توانست خود درونی اش را علیرغم تمام سنت های بازدارنده ی زمان خود بیرون بریزد فروغ فرخزاد بود که شاید نسل امروز معنا و مفهوم عمیق گفته هایش را بهتر درک کند تا هم نسلان خودش که هنوز درگیر تفکر فناتیک مردسالارانه ی آن زمان بودند.
یکی از مشکلاتی که هنرمند زن ایرانی را وادار به خود سانسوری می کند متعهد بودنش به اساس خانواده. همسر و فرزندانش است که البته به خودی خود بد نیست اما ناخواسته دست و پای او را می بندد. چرا که همیشه نگران است که از سوی همسر و فرزندانش مورد سئوال قرار بگیرد. می ترسد که مبادا به خاطر فلان شعر یا آهنگ یا فلان لباس یا حرکت یا حتی یک نگاه ساده از سوی خانواده اش مورد بازخواست قرار گیرد و شاید این امر باعث سست شدن جایگاهش در بنیان خانواده شود که می دانیم برای زن شرقی هیچ چیز مهمتر از خانواده نیست.
برای یک هنرمند مرد این گونه مسائل مطرح نیست. نیاز نیست زیبا باشد. خوش پوش باشد و حرکاتش را کنترل کند. می تواند علیرغم داشتن همسر و فرزند هر از گاهی با طرفدارانش گرم هم بگیرد. همه می توانند بپذیرند که زندگی کاری و خانوادگی او از هم جداست اما اگر یک خواننده زن با طرفدار مردش کمی گرم بگیرد چه رگ ها که بیرون نخواهد زد! حتی اگر قصدی در کار نباشد. همین نوع قضاوت ها و این تفکر غلط که زنی که وارد چنین حرفه ای می شود لزوما از سوی آقایان سهل الوصول تلقی می شود باز هم بر شدت خودسانسوری هنرمند زن می افزاید. چرا که نمی خواهد بهانه ای به دست اطرافیان برای سوئ استفاده بدهد و این خود سانسوری ادامه خواهد داشت تا زمانی که فضای حاکم بر تفکرات هر یک از ما به عنوان عضوی از جامعه ایرانی تغییر کرده و معتدل تر شود.
بپذیریم که می توان خواننده یا بازیگر بود اما فاسد نبود. بپذیریم که یک زن نیز مانند هر انسانی به خاطر انسان بودنش امیالی دارد که گاهی تمایل به ابرازش دارد و بپذیریم که یک زن این قابلیت را دارد که در آن واحد هم سوپر استار باشد هم همسر و هم مادری خوب و شایسته. تغییر در تفکرات اولین اصل برای تغییر در کل زندگی است. بیایید تغییر کنیم!
Recently by flertishia11 | Comments | Date |
---|---|---|
مسخ شدگان | 4 | Jan 25, 2012 |
بند 2 تلیفیزیون | - | Jan 11, 2012 |
چاره حتما جز اینه که ناله ی شبگیر کنیم! | 16 | Jan 07, 2012 |