Published on Iranian.com (//legacy.iranian.com/main)

دانه های امید

دانه های امید
by kavir
09-Apr-2012
 

غم

در لابلای شب بوها

خاموشوار می جنبد.

 

بر طراوت گلبرگهای صبحگاهی

قطره ای سنگین

خواب خوش شبنمها را

به آشوب  می کشد.

 

یادم هست

شادی را

در روزگاران غریب

به باد ها سپرده بودیم

تا در دوردستهای لبخند  

غبار از تن

باز زداید.

 

با پوزه بندهای عقیق

سگهای توفان را

در حیاط خانه

راه می بردیم.

 

نمی دانی چقدر

دلم برای درختهای خانه

تنگ شده ست.

 

یادت هست؟

امید را

که بر دامان باد ها

پاشیدیم

و سالها بعد  

به دنبالش سفر کردیم؟

چه می دانستیم     

که دانه هایش را

بارانی رهگذر

در حیاط خانه ی خالی مان کاشته بود

زیر سایه ی سنگین عمر.

Balatarin
Share/Save/Bookmark

Recently by kavirCommentsDate
به قلبها باید رسید
-
Aug 14, 2012
پروای دل
-
Feb 17, 2012
سرد
1
Nov 07, 2011
more from kavir

Source URL (retrieved on 12/06/2012 - 12:44): //legacy.iranian.com/main/2012/apr-16

 
© Copyright 1995-2010, Iranian LLC.   |    Archives   |    Contributors   |    About Us   |    Contact Us   |    Advertise With Us   |    Commenting & Submission Policy   |
|    Terms   |    Privacy   |    FAQ   |    Archive Homepage   |