Published on Iranian.com (//legacy.iranian.com/main)

زهرا سلطان و کهنه گوهی تاریخ

Balatarin
Share/Save/Bookmark

Jeesh Daram
by Jeesh Daram
18-Oct-2012
 

آنچه نصیب ایران شد و آنچه ایرانیان در آن بسر میبرند شاید بتوان گفت که حق مسلم ما میباشد. یعنی در هر برهه ای از زمان در شش هزارسال گذشته کم و بیش یکروز هم بعنوان ملت نمیتوان گفت که حق ما بطور جمعی خورده شده است. ولی شش هزار سال ننه من غریبم و شورمال کردن کهنه تنبان گوهی تاریخ بدست هر زهرا سلطانی و هر بابا شمل و ننه قمر یک تئاتر تکراری است که همه دنیا از آن خسته شده اند بجز ملت ایران. دیگر کار ما بجایی رسیده که بچه مستوفیان ما در خارج افتخار میکنند که در ایران بزرگ شده اند ولی  فارسی بلد نیستند و در لابلای خاطرات ایرانشان بیاد میاورند که هر روز در مدرسه شان خانم معلم سر ساعت ده صبح یک قاشق عسل میگذاشتند لای لپ هر شاگرد که خوب پرواری شود، چون اینها دست پرورده بنده گان دربار انگلستان بودند. در گوشه دیگر حیاط زهرا سلطان هم از زیر چشم نگاه میکرد و میخواند که "آنکه بما نریده بود غلاغ کون دریده بود." نقطه عطف شخصیت ایرانیان امروز را در یک جمله میتوان خلاصه کرد: مصدق و رضاخان و قاجار، بهمراه کسروی، محمد رضا شاه و فرزندش و امام خمینی و گوگوش، فرخزاد و قیمت دلار، کباب متری، بهائیگری و بمب اتم در خدمت شیعه اثنی عشری. اینست آنچه ایران در آن گیرکرده است و آن تشت مسی که زهرا سلطان در گوشه حیاط از درون آن روزی خود را در میاورد و کهنه پاره های تاریخ کهن را شورمال میکند و با اشک چشم رختهای شسته شده را کر داده و بدست باد میسپارد

Balatarin
Share/Save/Bookmark

Recently by Jeesh DaramCommentsDate
جمهوری آریایی ایران
17
Mar 03, 2012
بهار ایرانی
15
Feb 17, 2012
جزیره چیری چیری
16
Jun 10, 2011
more from Jeesh Daram

Source URL (retrieved on 12/06/2012 - 11:47): //legacy.iranian.com/main/blog/jeesh-daram-16

 
© Copyright 1995-2010, Iranian LLC.   |    Archives   |    Contributors   |    About Us   |    Contact Us   |    Advertise With Us   |    Commenting & Submission Policy   |
|    Terms   |    Privacy   |    FAQ   |    Archive Homepage   |