دانستنِ شاید سخت است
دانستنِ باید، سخت تر
هر که فهمش بیش، بس بدبخت تر!
....
رازها پیر میشوند
و در پاییز میمیرند
معمولا در پسِ ابهام یک مهِ صبحگاهی
با شیههٔ اسبهایی در دوردست
در سراشیبیِ تپهای با تمشکهای گمنام
روحِ ابرهای پربار
در جسمِ برگی زرد که هیچوقت زجر نمیکشید
حلول میکند
یک پرندهٔ فیلسوف- شاید سار
معنای زمان را پرواز میکند
و بخارِ نفسِ بیهودگی
از منخرینِ هستی، تند تند بیرون میزند
....
دانستنِ شاید سخت است
عصارهٔ هستی در برگِ زردِ درخت است
مرگ هم....
پاییز ۹۱
Recently by persian westender | Comments | Date |
---|---|---|
مغشوشها | 2 | Nov 25, 2012 |
میهمانیِ مترسک ها | 2 | Nov 04, 2012 |
چنین گفت رستم | 1 | Oct 28, 2012 |