ای ماه جهانتابم؛ از مشرق من باز آ.
من راهی پروازم؛ تو هادی پرواز آ.
چون کبک غزلخوانی در دامن کهسارم،
این بیدل مسکین را صیّاد چو شهباز آ.
با قرص جمال خود، ای ماه بدخشانی؛
از بلخ اگر نایی، ناگاه ز اهواز آ.
رویی بنما کاکنون گم گشتۀ شبهایم؛
درماندۀ این راهم؛ بر خیز و سبب ساز آ.
در عالم دلداری چون چنگ فغان آرم
با سوز درون من یک لحظه همآواز آ.
آن چهرۀ زیبا را یک چند به دل بنما
در جام جهانبینم بی پرده و بی راز آ.
چهری؛ چو خیال او در فکر تو در تابد،
از ذوق قدح پر کن؛ استاد و سخن ساز آ.
دوم ژوئن 2005
اتاوا
Recently by Manoucher Avaznia | Comments | Date |
---|---|---|
زیر و زبر | 6 | Nov 11, 2012 |
مگس | - | Nov 03, 2012 |
شیرین کار | - | Oct 21, 2012 |