ای عزیزان؛ فارغ از رؤیای مست
آتشی می بینم اندر دور دست
چشم من بر شعلۀ آن بسته است
زین سبب خواهم شدن آتش پرست.
ز اشتیاق آن قبس راهی دراز
آمدم از نیستی تا مرز هست.
چند گاهی در قفس در بین راه
بر لب بام شما خواهم نشست.
چون گشایند راه پرواز مرا
بر جهم پیکان صفت از چنگ شست.
در تمنّای رخ دلدار خود
سوی بالا می روم زین خاک پست.
چهریا؛ مهر حبیبان بر دلت
چون که بنشیند دگر نتوان گسست.
دهم جولای 2005
اتاوا
Recently by Manoucher Avaznia | Comments | Date |
---|---|---|
زیر و زبر | 6 | Nov 11, 2012 |
مگس | - | Nov 03, 2012 |
شیرین کار | - | Oct 21, 2012 |