خرّم آن روز که یادت گذرد بر یادم
یا که دام فتن دوست شود صیّادم.
علم دنیا و غم آخرت از دل برود
چون که ناگه ببرد نام ترا استادم.
آتش عشق نهانیست که تا می کُشدم
دیرگاهیست که تا عرش رسد فریادم.
تا به سر منزل خاموشی دل می نرسم
درد وجدی کَشَم و از بُن دندان شادم.
نه دلم میل به گُل داشت، نه جان حسرت باغ
منظر روی تو این میل بدیشان دادم.
بامدادی به سمن گفت سخن باد صبا
بهر دیدار نگاریست که مادر زادم.
چهری؛ این حسرت دیدار و تب فرقت یار
سوز آهیست که روزی بدهد بر بادم.
نهم فروردین 1385
اتاوا
Recently by Manoucher Avaznia | Comments | Date |
---|---|---|
زیر و زبر | 6 | Nov 11, 2012 |
مگس | - | Nov 03, 2012 |
شیرین کار | - | Oct 21, 2012 |