شعر گفتن مثل
عریان شدن می ماند
خجالت و همه ی کهنه پاره ها را
دیگر باید از تن در آورد
زن زنانه بگو
چه شکلی یی؟
همیشه به کار اکتشاف دیگری اما
ناشناخته تر از دنیا خودمم—
دور شکم چربی اضافه گرفته
پوست صورت روی گونه ها،
سوراخ سوراخ
رانها فرمی را که باید ندارند
چقدر کوتاهم!
از انگشتهای باهوش گودی زیر چشمها
پنهان نمی ماند
موها ضعیفند. پستانها
سفت سفت نیست
دندانها با روکش سفید ترند
لاک را که پس بزنی
ناخنها ترک دارند
همیشه نقص هست، ولی زیبایم
زیبا. نیستم؟
شعر گفتن
مثل لخت شدن است.
رنگم باز چرا برگشته؟
این لکه کنار دهان
از آن روزی است که به خودم
دروغ گفتم. و این داغ
از خود سوزی آن شب است
می خواستم بدنم بمیرد،
و خلاص شویم.
صابون کلمات هم که کف نمی کند.
شعر گفتن مثل
عریان شدن است
بازوهای برهنه راحتتر کارمی کنند
چنگ می زنم به این لغتها
چرکم را در می آورند
پشتم را لیف می زنی؟
مثل برهنه شدن چقدر گاهی
آدم دلش یک جفت چشم روشن می خواهد
و دری که بی صبرانه باز شود
و دستهایی که جرات دارند
به سویش برهنه شوند—
نمی ترسی کشفت کنم؟
اول ببند چشمهایت را بعد روی لبهایم
بوسه ات را بنویس.
خیلی زشتم؟ و آب
روان می شود از دوش
تا یک زن کفی شانه ام را
می بوسد. نه زیبایی
زیبا.
مثل لخت شدن
برهنه شدن است. مثل برهنه شدن،
شعر گفتن.
نقصهایم را با کف بساز،
پستانها دو مخروط کامل
لکه دور دهانم سفید
یک مثلث
میان پاهایم بکش.
نشان داغم را مثل حباب
فوت کن.
زیر آب
برهنه ام کن.
شعر گفتن
مثل برهنه برهنه لخت شدن است.
شرم نداری؟
مثل برهنه شعر گفتن
شعر برهنه گفتن
شرم نه،
حالا پس بزنم کفها را ؟
نترس،
چشمهایت نمی سوزد.
Recently by nilofar-shidmehr | Comments | Date |
---|---|---|
ببویید نسرین را مردم ایران | 1 | Nov 21, 2012 |
مفهوم حجاب و ارتباط حقوقی آن - ۲ | - | Oct 29, 2012 |
مفهوم حجاب و ارتباط حقوقی آن - ۱ | 6 | Oct 26, 2012 |