حالا که چهل و چند ساله شدم
نه سبیل دارم
نه صندلیهای خالی به من رشک می ورزند
بند سیاه کفشم
چون گره مار سمی
روی سطحی واکس خورده
اعتماد به نفس پا روی میزانداختنم شده
ریگ کفشهایم خودآزارند
و روزنامه را که ورق می زنم
در صفحه چهل و چند
خبرهای جهان را با اکسپرسو می بینم
چون سیاهی مرگ دانشجویی در زندان
امضای روی چکها
ازاعتبار شعری می آید که می نویسم
چهل و چند زیاد نیست
تنها پر معنی تر است
چون
چل چلی
چهل زن
چهل مرد
چهل دلار
چهل دزد بغداد
چهل چراغ
چهل سنگ قبر
بی نام و
نشان
Recently by Afshin Babazadeh | Comments | Date |
---|---|---|
طرح | - | Nov 15, 2012 |
نه می توان | 1 | Jul 16, 2012 |
از پشت ها | - | Jan 11, 2012 |