ای زرتشت، تو پیامبر بودی، ز اغاز
کاین اهورامزد، و اهریمن، در مرادت، بس شود باز
چه در پندار، و چه در گفتار، و چه در کردار
ای پیامبر، ز این را بدان، که در ره الهی، تو باشی سرفراز
من گر باشم یهودی، و یا مسلمان، و یا مسیحی
ای پیامبر، این را بدان، بس احترام، بر روی فروزانت، کنم باز
این ایران بزرگ، گر خاک کوروش و داریوش بود
این بدان، ای مهربان، پایه و بنیانش، ز تو بود باز
در اتش اتشکده، سوزان کنم این روح و تن
ای عزیزم، ای پیامبر، تو ایرانی، افتخارم بر تو، ای باز
Recently by مسعود از امریکا | Comments | Date |
---|---|---|
مولـوی - "چه تدبیر ای مسلمانان که من خود را نمیدانم" | 19 | Feb 21, 2010 |
گر مولانا خدایت، ز این ره عشق، فراقت باشد | 17 | Feb 17, 2010 |
بوستان در یک دست، گلستان در دست دگر، ز این دیوان شمس در قلب، رها باش ای برادر، بس رها | 20 | Feb 16, 2010 |