هر قطره خون چکد، از خواهری، و برادری، و هر بی گناهی
در ره الهی، ظلم باشد، مکن ای ظالم، بس ندانی تو ای روحانی، این ظلم، بر این مردم، و بی گناهی
این برادر، حق خود خواهد، مکن بر او ستم
دگر گذشت ان دوران، زورگویی، و مشقت، برو ای ظالم، برادرم برپاست، و ان خواهر، و ان بی گناهی
این کشور، پایمال شده، از بی عرضگی، و نفهمی تو
بر پاشو، و گورت را گم کن، جهنمت باشد، بس خرابکاری نمودی، بر این ملت، بس از دگر، بر همه، و هر بی گناهی
این ایران ما، همیشه بود پر گهر، و حتی در ضعف، ان قدرت درونی
و لیکن ای ظالم، کشیدی بر خاک این ملت، بر کثافت زدی ان فرهنگ، بر دار و برو، خسته شدیم، همه ما، و هر بی گناهی
در اخر سخن، دینت را برای خود، ما هستیم ایرانی، و نه ان عرب
ما ایران را خواهیم و بس، این مملکت ما، این وجود ما، نه حکم اعرابی، خوب بدان، در این وجودت، و بر همه گو، که ما همه، یک نفس هستیم، تا ابد، خواهر و برادر، و هر بی گناهی
Recently by مسعود از امریکا | Comments | Date |
---|---|---|
مولـوی - "چه تدبیر ای مسلمانان که من خود را نمیدانم" | 19 | Feb 21, 2010 |
گر مولانا خدایت، ز این ره عشق، فراقت باشد | 17 | Feb 17, 2010 |
بوستان در یک دست، گلستان در دست دگر، ز این دیوان شمس در قلب، رها باش ای برادر، بس رها | 20 | Feb 16, 2010 |