بخش دوم
[PART 3 [1]][PART 1 [2]]
برخی از استادان یا پروفسورهای ایرانی خارج و داخل ایران با نگارش کتاب ها و مقالات متعدد و شرکت در سمینارها به کارگزاران و مبلغین ایدئولوژی و تفکرات نئولیبرالی تبدیل شده اند. اینان نیز خود را از مدعیان سینه چاک دفاع از دمکراسی ، حقوق بشر و آزادی در ایران میدانند.
این کارگزاران نیز مورد لطف محافظه کاران نو قرار می گیرند تا حقیرانه سهم کوچکی از بودجه صد میلیون دلاری را بخود اختصاص دهند. در اختیار قرار دادن بلندگوهای متعدد ، برگزاری سمینارهای بیشمار و درج مطالب آنها در روزنامه ها و مجلات گوناگون ، تائیدی بر این نظریه است .
یکی از وظایف عاجل ایرانیان مستقل و عدالت طلب حساسیت نشان دادن و به چالش کشیدن این فرومایگان تسلیم طلب و خود فروشان فکری است . این » استادان محترم « تحت تائثیر فرهنگ فکری نخبه گرایی بعنوان بخشی از فرهنگ نئولیبرالی کوشش میکنند با اشاعه چنین تفکراتی هرچه بیشتر امتیازات جامعه بشری را در انحصار طبقه نخبگان قرار دهند . اینان از طریق ارتباط با جوانان در دانشگاه ها و برگزاری سمینارهای مختلف و با زبان آکادمیک سعی دارند با شیوه های متفاوت فرهنگ شرق را زیر سئوال ببرند تا نهایتا نتیجه گیری کنند که ملل شرق و جنوب بدلیل جهل و نادانی است که امکان پیشرفت برایشان وجود ندارد.
امثال آذرنفیسی ها و عباس میلانی ها نمونه هایی از این افراد هستند. این افراد که به ظاهر میخواهند با جهل ! ونادانی ! مبارزه کنند تفسیر و تعبیرهایشان در مورد ایران بسیار مغرضانه و غیر علمی میباشد . آذر نفیسی که با کمک های مالی در راه اهداف محافظه کاران نوو دموکراتهای جنگ طلب فعالیت می کند این وظیفه ننگین را با نگارش کتاب » لولیتا خوانی در تهران « به عهده گرفت تا هیلری کلینتون بی خبر و مغرض از آن بعنوان یکی از کتاب های با ارزش در مورد جنبش زنان ایران یاد کند.
او در این کتاب سعی دارد مشگلات زنان ایران را به طور یکطرفه بیان کند و بعنوان مثال در بخشی از کتاب خود به تشکیل جلسات با گروهی از دختران جوان ایران اشاره می کند ، جلساتی که در آنها سعی میشود با خواندن رمان های معروف غربی ( که هیچگونه تشابهی با فرهنگ درون ایران ندارد ) به اصطلاح خودشان به نوعی کار مبارزاتی بپردازند . او به خیال خود می خواهد راه حلی برای زنان ایران از درون رمان های غربی پیدا کند.
او که بزرگ شده غرب است نه تنها هیج تحقیق و بررسی در مورد جنبش زنان ایران نداشته ، طبعا به خاطر گرایشات فکریش هیج علاقه ای هم به اینکار ندارد . او هیچ نگاهی به فعالیت های استقلال طلبانه جنبش زنان پابه پا و همگام با دیگر گروهها و اقشار جامعه ندارد. از شرکت قهرمانانه زنان در جنبش تنباکو تا شرکت در جنبش مشروطه با پوشیدن لباس مردان و پیوستن به انقلاب مجاهدین به رهبری ستارخان و یا شرکت فعالانه ۵۰۰ زن کفن پوش علیه مداخلات روسیه و انگلستان در سال ۱۹۱۱ که منجر به سخنرانی آتشین زینب امین برای دفاع از حقوق حقه مردم ایران مقابل مجلس گشت نظری نمی اندازد .
در بررسی های او برای دفاع از حقوق زنان ایران ! فعالیت ها و رهنمودهای شعرا و نویسندگان زن ایرانی جایی ندارد. از طرف دیگر او نمیتواند اشاره ای به یکی از اهداف جنبش زنان ایران داشته باشد چرا که این بررسی ها نشان میدهد زنان ایران علیه دخالتهای استعمار نظیر آنچه که در زمان حاضر به عهده آذر نفیسی ها گذاشته شده است قعالانه شرکت داشته اند.
بر همین مبنا است که میتوان ثابت کرد او ابدا به فکر کمک به حل مشگلات زنان ایران نیست . در مکتب فکری او زنانی که مورد هجوم وحشیاینه سربازان تجاوزگر به کشورها قرار می گیرند جایی ندارند. از نظر او آنان زنان عقب مانده ای هستند که لیاقتشان بیشتر از این نیست و به علت نداشتن دمکراسی این بلاها سرشان می آید . زن از نظر او زنی است که وقتی به درجات بالای دانشگاهی میرسد باید قاد ر باشد رمان های غربی نوع تفکر نئولیبرالی را ببلعد و ترویج دهد. در تفکر غیر عادلانه و نخبه پرست که همه امتیازات زندگی را برای طبقه خود قائل هستند جایی برای انسانهای محرومی که در اثر تهاجم کشورها به خاک و خون کشیده میشود وجود ندارد. واضح است که حملات دولتمردان بدون حمایت افرادی که فعالانه در کشتار انسانها دست دارند میسر و عملی نیست . برای همین است که حافظ به این افراد می گوید :
جنگ هفتادو دو ملت همه را عذر بنه گر ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
از نظر حافظ این افراد جزء ملت هایی هستند که جنگ اصلی را بوجود می آورند و بدون وجود اینها دولتمردان هیچ کاری از پیش نمی برند .
تلاش برای ایجاد امکانات مساوی جهت رشد و تعالی انسانها در تفکر آذرنفیسی ها جائی ندارد. قضاوت اینگونه افراد این است که در دو شرائط متفاوت میخواهند یک نتیجه گیری مساوی کنند.
مسلما پرداختن به مشگلات مردم دنیا میباید یکی از اهداف اصلی تمام انسانهایی باشد که به سرنوشت بشریت علاقمند هستند و باید تقسیم کاری در مورد پرداختن به این امر مهم در سراسر دنیا بوجود بیاید . در مورد ایران نیز وظیفه تمام ایرانیانی که به بشریت فکر میکنند این است که سهم خود را در مورد ایران که به زبان و فرهنگ آن آشنائی دارند را ادا کنند .
اما این تلاش باید از ویژه گیهای علمی برخوردار باشد تا بتوان ادعا کرد که هدف انسانی و به نفع اکثریت ملت ایران است . بطور مثال چه کسی است که نداند مثلا در علم پزشکی برای درمان بیمار ، عوامل متعدد از نظر ژنتیکی ، نوع تغذیه ، مسائل جغرافیائی و محل زیست و بسیاری عوامل دیگر برای درمان بکار گرفته میشود ، اما چگونه است که برای حل تضادهای جامعه ، افراد مدعی طرفدار دمکراسی و آزادی و مخالف نقص حقوق بشر هیچگونه اشاره ای به عوامل متعددی که باعث بوجود آمدن بحران های مختلف در کشور ما شده است نمی کنند و آگاهانه فقط نوک تیز حمله خود را به یک عامل جلب می کنند و از برخورد همه جانبه و علمی طفره میروند .
چه کسی است که نداند کشور ایران از نظر موقعیت جغرافیائی همیشه مورد توجه بوده و مبارزات لااقل صد ساله مردم در راه کسب استقلال نیز شاهد این مدعا است . چه کسی است که نداند د ر سراسر جهان کشورها برای رسیدن به استقلال جنگ های متعددی را پشت سر گذاشته اند ، چه کسی است که منکر این شود در هیچ زمانی ایران با محاصره نظامی و به تصرف درآمدن دو کشور همسایه و در حال محو شدن کشور عراق از روی نقشه کره زمین مواجه نشده است .
اصولا بررسی مشگلات کشورها اگر موارد متعددی را در نظر نگیرد و یکطرفه باشد ، بررسی مغرضانه و در راه رسیدن به اهداف مشخصی میباشد. این که با چه هدفی به مشگلات ایران و مسائل حقوق بشر در ایران پرداخته میشود از اهمیت خاصی برخوردار میباشد.
نگاهی به سابقه مبارزات استقلال طلبانه در ایران نشان میدهد که این مبارزات در حالیکه پویائی خاص خودش را دارد از طرف دیگر با مشگلات و چالش های فراوان روبرو شده است که باعث بوجود آمدن فرهنگ فکری متفاوتی در بین مردم ایران با دیگر ملیت ها شده است .
شواهد نشان میدهد که این فرهنگ تلفیقی است از فرهنگ اسلام ، ملی گرایی ، عرفان و خردگرایی و عدالت خواهانه و باید مقابله با فرهنگ سلطه گرانه غرب از جهات گوناگون که در راس قرار گرفته است را نیز مد نظر داشت . بر همین مبنا اگر بررسی هایی که برای کمک به حل مشگلات ایران میشود این عوامل نادیده گرفته شود مسلما نه تنها کمکی به مردم ایران نخواهد کرد بلکه بزرگترین ضربه را نیز به مردم و کشور ایران وارد خواهد کرد .
عباس میلانی نمونه دیگری است . او نیز بیشتر عمر خود را در غرب گذرانده و فعالین سیاسی در ایران میدانند که چگونه حاضر به همکاری با ساواک شد. به همین دلیل از طرف انستیتو هوور که بخشی از فعالیتهای آنهامربوط میشود به » دفاع از دمکراسی « مورد لطف قرار گرفت و به استخدام آنها درآمد. میلانی به بهانه بررسی تاریخ سعی دارد آب توبه به سر چهره های غیرمردمی بریزد . او با نوشتن کتاب هویدا میخواهد او را نمادی از روشنفکری بداند. البته تعریف ایشان از روشنفکر هم مشخص است . روشنفکر از نظر ایشان کسی است که به نحوی سرسپرده مال اندوزان شود همانگونه که خود ایشان این سرسپرده گی را قبول کرده اند. مدخوش کردن چهره های ملی امثال مصدق ها و کمرنگ کردن فعالیتهای ضد ملی قوام السلطنه از دیگر وظایف ایشان است . اگر مردم به رهبران ملی خود علاقمند باشند فرد پرستی است اما اگر دنبال محافظه کاران و پیرو خط سیاستمداران سلطه گر باشند نشانه تمدن خواهی است .
امثال آذر نفیسی ها و میلانی ها که دمکراسی مال اندوزان را ترویج میکنند مسلما اهمیتی به استقلال کشورها نمیدهند . مطرح کردن حقوق بشر برای آنها » حقوق بشر مال اندوزان « است . آنها به حق انسانها که می باید فرهنگ خود را داشته باشند ، موسیقی خود و سنت خود را داشته باشند اعتقادی ندارند . آنها به کثرت گرائی فرهنگی اعتقادی ندارند و زیبایی آنرا نمیبینند . از نظر اینان مردم عقب منده حقی ندارند که نوشیدنی های خودرا بنوشند ، غذای محلی خود را بخورند و یالباسهای خود را بپوشند .این نشانه های عقب ماندگی می باید جایگزین نوشابه های غربی ، و غذاهای مک دونالدی بشود . لباس این افراد عقب مانده باید با مارک های گران قیمت تغییر پیدا کند . موزیک زیبای محلی آنان می باید جایگزین موزیک های هالیودی گردد. نهایتا اگر این فرهنگ عوض نشود چگونه شرکتهای چند ملیتی که با انباشت کالاها مواجهه شده اند شعبات خود راگسترش دهند ؟چگونه بازار مصرف غیر ضروری را جایگزین بازارها اجناسی که بقای بشریت به آن بستگی دارد کنند ؟
اینان تبعیت جوانان غربی از صنعت هالیود را به چالش نمی گیرند و سرسپردگی نمیدانند. صنعتی که بوسیله آنان جوانان را شستشوی مغزی میدهد و نوع خوراک ، طریقه حرف زدن را به آنها می آموزد تا بازتولید رباط های انسان نما را بکند شستشوی مغزی نمیدانند ، اما اگر یک بچه روستایی با لباس مندرس به نصیحت های انسان دوستانه مادر بزرگش گوش دهد ، بی سواد ، عقب مانده و شستشوی مغزی داده شده است .
اینان اگر مردم محروم دنیا که قربانی سیاستهای مال اندوزان در دنیا هستند و ازشدت فقر و ناامیدی سرسپرده خدای خود میشوند و آه و فعانشان به آسمان میرود از نظر اینان ، عقب مانده و خرافاتی هستند اما خودشان که سرسپرده زورگویان و مال اندوزی ، هویت های کاذب میشوند و صاحب مال و منال و رفاهی میشوند که به قیمت خون انسانهای بیگناه است ، این نوع بندگی را تمدن و روشنفکری می نامند . اینان بازار مصرفی و فرهنگ مادی گرایی مظاهر تمدن ! را به چالش نمی گیرند . بازار مصرفی که نتیجه آن طبق تحقیقات دانشمندان نابودی کره زمین را در بر خواهد داشت . بازار مصرفی که در پشت صحنه آن میلیونها انسان گرسنه باید برای روزی ده سنت و یا یک وعده غذا در کارخانجات به تولید اجناس مظاهر تمدن کار کنند و وقتی فرسوده و بیمار شدند به ذباله دان فرستاه شوند از نظر میلانی ها و نفیسی ها اینگونه انسانها نه بشر هستند و نه صاحب حقوقی . آنها به مظاهر تمدن ! که تبلیغ بیست و چهار ساعته اجناس غیر ضروری و تجملی است ابدا انتقادی ندارند . کارگران که برای استخراج سنگ های قیمتی در معادن خفه میشوند و می میرند تا زینت دست زنان هالیودی شود ، و مظاهر تمدن را به نمایش بگذارد ابدا مورد انتقاد آنان نیستند . صنایع نظامی در سراسر دنیا که خون مردم دنیا شاهرگهای حرکت این صنایع برای ساخت بمب و اسلحه و دیگر سلاحهای مرگبار و از طرف دیگر راه اندازی مسابقه تسلیحاتی بمنظور ذفاع از کشورهارا بوجو د می آورد ابدا مورد نظر آنان نیست . انسانهای پودر شده جائی در دمکراسی خواهی ! آنان ندارد ، چرا که اگر صنایع نظامی نباشد چگونه سرمایه داران بزرگ قدرت تسلط بر دنیا را پیدا کنند و چگونه با راه اندازی جنگ ها ملت ها را به خاک و خون بکشند . در مباحث اندیشمندان ! دمکراسی خواه! خواهان حقوق بشر! جایی برای حقوق انسانهای محروم وقربانیان سیاستهای آنها وجود ندارد .
مولوی به این انسانها پیام میدهد
علم کز تورا بنستاند جهل از آن علم به بود بسیار
به راستی که بهتر است جاهل ماند تا مثلا دانا و استاد دانشگاهی شد که از علم ودانش خود بر علیه بشریت استفاده کرد. PART 3 [3]
مهوش ناصحی [4]
سوم اکتبر ۲۰۰۷
Links:
[1] //legacy.iranian.com/main/main/2007-112
[2] //legacy.iranian.com/main/main/2007-79
[3] //legacy.iranian.com/main/main/2007-112
[4] mailto:mahvash.na@gmail.com