تا که از جلوۀ جودت به جهان نور افتاد
در دل ذرّه و کیهان ز شعف شور افتاد
تپش سینۀ ما خویش نشان دارد از آن
جوشش عشق ازل کو به دل طور افتاد
آدم از شعلۀ مهرش شرری بیش نبرد
ارمغان بین که به لطف اثرش سور افتاد
آسمان گفت از آن شعشع کیهان گستر
قبسی در تن آتشگُهر هور افتاد
آن مجیزی که بیان گشت به سبک چامه
مخمل ار بود, چنان وصلۀ ناجور افتاد
اگر او چهرۀ رخشندۀ خورشید ندید،
بیگمان بوم درین روز چون او کور افتاد
هر کس از خوان محبت ثمری چید به کام
چهریی ماست که از خوان کرم دور افتاد
دوازدهم آذرماه 1390
اتاوا