با خودم فکر میکردم برای 8 مارس امسال چه بنویسم، که وصف حال شرایط امروز و بخصوص زنان ایران باشد، کلمات بالا رهایم نکردند، احساسم را به همه زندانیان سیاسی زن، به همه کسانی که در زندانهای جمهوری اسلامی هستند و به همه زنانی که در خانه خود زندانی هستند تقدیم میکنم.
8 مارس با سالهای گذشته برایم تفاوت دارد، خیلی هم تفاوت دارد. دلم میخواهد بگویم اندیشه جا افتاده ای، تصمیم قاطعی، حقی نبخشودنی و صبری پر معنا در زنان ایران مبینم که سالهای قبل به این وسعت و صلابت ندیده بودم. به این قدرت و عظمت ندیده بودم. وقتی این قدرت جان میگیرد و راه میفتد، دیوار خانه کاغذی میشود، سفید و سبک که با وزش نسیم صبحگاهی پیام صلح می برد، آهنها نرم میشوند، دیوار همه جا دیوار برلین میشود، صدای گشودن زنجیرهای درهای زندانها، حلقه حلقه فرو می ریزند و صدای طپش قلبها را در سکوت پشیمانی و شرمساری زندانبانان تا بالای تپه های اوین می برد.
8 مارس امسال برایم خیلی فرق دارد. عبور پیام عشق را در لابلای سیمهای تلفن مبینم که چگونه با سرعت، خطوط اینترنتی را اشغال میکند تا چشمهای جستجوگر و قلبهای نگران را آرامش بخشد.
8 مارس امسال پیامی با خود دارد، این بار دیگر گل سرخی، یا هدیه ای و یا معاف بودن از نگرانی شام شبی مرا راضی نمیکند، حمام میخواهم بشویم بدن زندانی ام را، بشویم سرم را با شامپویی تازه تا موهایم را آفتاب بدهم، سینی پر از شیرینی و آهنگی دلنشین در کنار مرد همراهم. قرار ما سال دیگر 8 مارس در ایرانم که اگر زندانم هم باشد باز دوستش دارم.
6مارس- لندن