درد می کشد شعرت
که وقت چشیدن
می میرم
واکنشی گزاف
هنگام باز شدنِ سدی محکم
سرنگون می کند
همچو تیغی پوستِ بودنم پاره
نوازشِ واژه
زیبایی ِهراس و وهم
زمانی که می یابد عمقِ درک
قوس
خفته میانِ گذشته ، باز نهفته در رویا
تکرارِ انحنا
پر اغواترین ناله سر می دهد
و باز ناله
دوباره
و دگر بار همان گونه تا ناتوان
می لغزم
می کاود روح ِبی صبرم
می گوید و می گوید
و تیغ فرومی کند باز
در زمان
بیرون می کشد از سیاهی ِستیز
کلنجار می رود پنهان
تکرار و دوباره
قوس
تند و تند تر و تندتر
و چه هماهنگ
التماس و ناله
تا انفجار
مانند جسمی وحشی وغریب
می چسبد نرم به تنم
در پسش شوری فروزان درکمین
عشقی سر بسته
تا بی نهایت
طنین
آنگاه
میل برمی گردد دوباره
اجبار یکی می کند غریزه
رغبت در خود پذیرا
درحالیکه
نمی شناسد واژه
تفسیر می طلبیم!؛
مکانی بی طنین
جانمان
از خود بی خود
حادثه پذیر
دردم از شعرت
قوسی که می کاود و می کاود
که وقت چشیدن
می میرم
هنگامه فروردین ۱۳۹۰
Recently by Hengameh Fouladvand | Comments | Date |
---|---|---|
درد پوش تماس ِشب | - | Apr 29, 2012 |
رد پای خودی | 1 | Feb 21, 2012 |
رنگ زنگ درخشش کهکشان | 2 | Nov 26, 2011 |