مرگ است، مرگ
که همیشه پنهان است
و بی اجازه ی قبلی سر می زند
به خانه ی ما
مرگ است
که آماده
سر چهارراه ایستاده
یا پشت درب خانه ها
و گاه زیر ملافه های رنگارنگ
مرگ ایستاده
با کت و شلواری ساده
با دکمه های آهنین
و گاه با عصای طلایی
و با چشمانی که خیره می نگرد
به تک ، تک ما
مرگ راه میرود
آغشته در عطری
که مشام ساکنان این جهان را می آشوبد
همه جا
مرگ است
که همیشه حاضر است
با ساک کوچکی
که شبیه ساک دستی
دکتر “که وورکیان” حرف می زند
و گاه شبیه ساک خرید وسایل عید
و گاه پر از چک و سفته های پنهانی
مرگ همیشه ساکت است
جز آن لحظه که از چراغ قرمز
ناگهان عبور می کند
ساکت و پر غرور
چه کس مرگ را دیده است
مرگی که در میان ما
با لباسهای فاخر
با صدها تسمه و طناب
آویخته از سرو کولش
مدام از مردم جهان
سان می بیند
--
مهناز بدیهیان
www.mahmag.org [1]
Recently by Mahnaz Badihian | Comments | Date |
---|---|---|
Unexpectedly | 3 | Nov 04, 2012 |
Late Night in Herman Plaza | - | Nov 22, 2011 |
Confusion | - | May 08, 2011 |
Links:
[1] //www.mahmag.org