دختران میهنم هر بهار
چون گل میشکوفند
هر چند اذن شکوفایی نیست
و چون آهوان میخرامند
و بر این فضای تیره و تار رنگ میپاشند
هر چند رنگ را مجا ل نمودن نیست.
آهوان میهنم هر بهار
چو شیران غرنده اند
که به روبهان نهیب میزنند:
چشم ناپاکتان کور باد!
چو دلهاتان.
فکر رسوب بسته تان
مانده در قرون پیشین است
و آنرا
یارای ادراک رنگ و سبزه و نسیم نیست
یارای تماشای نور نیست
و آزادگی
آه آزادگی
زهری است بر جانتان.
آی مردمان خفته به بالین سرد نادانی!
چشم بگشایید
و ببینید
دختران این سرزمین را
شیرزنان شیرین وار
که اسب آزادگی را
در پی خسرو آزادی میتازند
و گاه میایستند
رو در روی اشباح سیه پوش
که با رویهای ترش کرده
و چهرههای کریه
کمر به آزار بسته اند.
نو باوگان وطن
هر بهار
شکوفه و رنگ میپاشند
تا خیابانهای میهنم اندکی جلا یابد
و نشاط قدری تامل کند.
آی مردمان!
چشم باز کنید و ببینید
دهان باز کنید و بگویید
حکایت این اسطوره ماندگار را.
Recently by Roshanak Amrein | Comments | Date |
---|---|---|
تک درخت | - | Sep 05, 2012 |
The lone tree | - | Aug 29, 2012 |
کوچه ها | 3 | Sep 20, 2011 |