"چهل مَتل از کودکی" نام کتاب تازه ایست از خانم فرشتۀ کوثر(١). از این نویسنده قبلاً دو کتاب دیگر به نام های "بیداد سکوت" و "ما بچّه های کوچه" به چاپ رسیده است که شرح خاطرات دوران کودکی و جوانی نویسنده است. نویسنده ای که می تواند با حافظه ی پرتوان، قلم شیرین و طنز دلنشین خود موضوعاتش را بر حسب گیرائی و اثری که بر ذهن نویسنده داشته همچون دوربین عکّاسی به چپ و راست و به زوایای گوناگون بگرداند، آنها را چنان که خود می خواهد و می پسندد بزرگ و برجسته کند یا با گذاشتن فیلتری مات و کمرنگ.
کتاب تازۀ خانم کوثر نیز همۀ موارد گفته شده در بالا را در بر می گیرد. این کتاب هم شرح خاطرات کودکی اوست که با نهایت زیبائی و تر دستی، نکته هائی را در رابطۀ خود با سایر افراد خانواده از گوشه های مختلف عکس برداری می کند، در صورت نیاز بزرگ می نماید و نتیجه را به صورت مَتلی به ما نشان می دهد.
مایلم در نقد این کتاب به چند نکته اشاره کنم. اوّلین نکته ای که در بارۀ این کتاب جلب توّجه می کند، زبان آن است که زبانی است کودکانه ولی مطمئنّاً این قصّه ها اگر برای کودکان هم گفته شده باشد، بزرگترها بیشتر ازآن لذّت می برند. خود نویسنده هم در ابتدای کتاب می گوید: " این کتابو به بزرگترا تقدیم می کنم تا بدونن کوچیکترا چی فکر می کنن." نمونۀ دیگری در این زمینه: " اشکال بابام این بود که میخواس همیشه کارای گنده گنده بکنه. اون شبم با یه سبد گل گنده مامانمو ور داشته بود و با هم اومده بودن جشن آخر سال مدرسۀ من..." ص ٤٠
نکتۀ دیگری که در بارۀ این کتاب سزاوار یاد آوریست، اینست که نثر و نگارش خانم کوثر به زبان گفتگو یا به زبان سادۀ غیر ادبیست. درمورد نحوۀ نگارش هم نویسنده در ابتدای کتاب چنین توضیح داده است: "برای وفاداری به گذشته در نگارش این متن رسم الخط سال های ۱۳۳٠ تا ۱۳۳۵ به کار رفته است. برای نمونه:
" ...اول که با تاکسی رسیده بودیم هتل یه هو جلومون سبز شده بود .عین یه درخت که یه هو سبز بشه جلو آدم. با یه اطاقچۀ میله میله دار از بالا اومده بود پایین. ص ۶۳)
متل ها گاه فقط از یک بند تشکیل می شود و گاه ۲ تا ۳ صفحه را در بر می گیرد. ولی بلندی و کوتاهی متل ها تغییری در صراحت، پاک دلی و صداقت، طنز و زیبائی نثر بوجود نمی آورد. همۀ متل ها این خصوصیّات را در بر دارند. فقط گاهی اتّفاق می افتد که بعضی از آنها از شدّت زیبائی، کوتاهی، بیان صادقانۀ احساسات و افکار درونی به شعر ناب نزدیکتر می شوند تا متل. متل " شقایق " نمونه ایست از آنچه گفته شد:
"وقتی یه شقایق قرمز بالا پشت بوم خشتی اکرم اینا دیدم به اکرم گفتم 'خوش به حالت که مامان بابات کلفت نوکرن' اونم رفت به مامانش گفت. مامانش هم رفت به مامان من گفت. مامان منم اومد منو دعوا کرد گفت 'دخترای خوب هیچوقت اینجوری حرف نمیزنن' منم رفتم تو زیر زمین گریه کردم و گفتم همش تقصیر خداست که مامان بابای منو کلفت نوکر نکرده چون اگه کرده بود اونام مثل زهرا و کربلایی بالا پشت بونشون شقایق در میومد."
نمونه ای دیگر از متل "اشکال بابام":
"بابای من خوش قلب ترین آدم روی زمین بود. البتّه بعد از مامانم. نه. عین مامانم. امّا اشکالش این بود که همیشه از من میپرسید "فرشته تو توی دنیا کیُو از همه بیشتر دوست داری؟"
طنز شیرین خانم کوثر در این متل ها هم همچون دو کتاب دیگرش خود را چنان که باید، می نمایاند و از ظرافت فکری، نازک اندیشی وخوش ذوقی نویسنده حکایت می کند. طنز کوثر در این کتاب یک جمله یک سطری نیست بلکه آن را می توان دربافت و رابطه داستانها واشخاص مختلف با یکدیگر یافت. برای این که مثالی داده باشم، در داستان "والس تکی" نویسنده برای ما حکایت می کند که در بچّگی به کلاس رقص باله می رفته که یک شب مادر بزرگش (مادر پدرش) شوهرش را در خواب می بیند که ناراحت است . علّت را ازو می پرسد .
معلوم می شود پدر بزرگ از این که نوه اش به کلاس رقص می رود ناراحت است. پدر نویسنده هم بعد از شنیدن این داستان، دخترش را از کلاس رقص بیرون می آورد. در داستان بعدی با عنوان " هر میزی نجّاری داره" نویسنده از کلاس قرآن و شرعیّات صحبت می کند و این که معلّم شرعیّات برای اثبات وجود خدا، او را به نجّاری تشبیه می کند که میزی ساخته است. در پایان نویسنده می گوید: "... وقتی می رفتم خونه گفتم اگه خانوم جان بفهمه خانوم زمانیان خدا رو با نجّارا مقایسه کرده دوباره بابا بزرگم رو خواب میبینه و یه کاری میکنه بابام منو از این مدرسه هم در بیاره. این بود که هیچی به هیشکی نگفتم. حتّی به مامانم."
نکتۀ دیگری که شایستۀ گفتگو در بارۀ این کتاب است برخورد و کارکرد خانم کوثر با "نگاه" یا به عبارت دیگر سخن گفتن با نگاه است. این حسّاسیّت و توجّه شدید نویسنده به نگاه بازتاب احساسی او در مقابل ناشنوا بودن مادرش است که تأ ثیری ژرف و شدید بر تمام زوایای فکری و احساسی نویسنده بر جا گذاشته است. تأثیر ناشنوائی مادربر دختردر دو کتاب پیشین خانم کوثرهم بخوبی آشکار و هویداست. اینک نمونه هائی از این کتاب که نویسنده و مادرش با نگاه با هم گفتگو می کنند:
" ... مامانم یه نگاهی بهم کرد که یعنی (می دونم تو از دست کدوم یکی از عروسای عمّه جان دلخوری)، منم با یه نگاه دیگه بهش فهموندم که (من اون یکی پسر عمه جانو دوست ندارم. زنشم دوست ندارم. واسه همین هم تو نباید واسه عمه حمیده ژاکت ببافی.) ... ص ۸۷)
نمونه ای دیگر از گفتگو با نگاه :
" ...بابام هم یکی از اون نگاههایِ (مگه من خواهر دیگه هم دارم) انداخت به مامانم. مامانم هم یه نگاهِ (بابا منظورم این بود که آخه واسه چی) به بابام کرد." ص ۹۲
این توجّه به نگاه و استفاده از نگاه به عنوان وسیله ای برای تفاهم و درک مطلب وبه جای کلام، من را به یاد شعر زیبا و بلند دکتر رعدی آذرخشی می اندازد که برای برادر ناشنوای خود سروده و یکی از شاهکارهای شعر معاصر زبان فارسی بشمار می آید:
من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان
که من آن راز نوان دیدن و گفتن نتوان (٢)
لازم است در این نوشته از نقّاشی های زیبای کتاب که با قدرت، طنز و ظرافت، داستانهای کتاب را همراهی کرده، به آنها جلوه ای دو چندان بخشیده و داستانها را برای خواننده ملموس تر و دلربا تر می کند نیز یادی بکنم.
ایکاش خانم سالومۀ سیّاح که خود در کار "انیمیشن" (متحرّک سازی) است از این کتاب داستانها ئی متحرّک بسازد و به آنها زندگی دوباره بخشد.
نوشتۀ مهوش شاهق
مریلند، آمریکا
پانویس :
(۱ )
در فرهنگ فارسی معین زیر مدخل "مَتل" چنین آمده است: "متل (قیاس کنید با متلک) (اسم عامیانه)
۱- افسانه، داستان کوتاه. ۲- حرف مفت، مزخرف. ۳- مثل سایر."
در "فرهنگ بزرگ سخن" زیر متل آمده است : "مَتل ۱. قصّۀ موزون عامیانه که معمولاً برای کودکان گفته می شود. ۲. (مجاز) حرف و سخن متفرّقه و بی ربط."
با تعاریفی که داده شد، عنوان این مجموعه را می توان با تعریف اوّل فرهنگ بزرگ سخن که متل را قصّۀ موزون عامیانه که معمولاً برای کودکان گفته می شود، نزدیک تر دانست.
چهل متل از کودکی . تهران، ایران: روشنگران و مطالعات زنان، ١٣٨٩
(٢)
که شنيده است نهانی که در آيد در چشم
يا که ديده است پديدی که نيايد بزبان
يک جهان راز در آميخته داری به نگاه
در دو چشم تو فروخُفته مگر راز جهان
چو بسويم نگری لرزم و با خود گويم
که جهانی است پر از راز بسويم نگران
Recently by Mahvash Shahegh | Comments | Date |
---|---|---|
الحمراء | - | Nov 24, 2012 |
خداوند و استفاده از زن برای تبلیغ | 3 | Sep 19, 2012 |
آیا این خداوند است که متمدّن تر شده یا پیامبر خدا؟ | 15 | Sep 07, 2012 |