آیا این خداوند است که متمدّن تر شده یا پیامبر خدا؟

آئین بهائی و ادیان دیگر ایرانی


Share/Save/Bookmark

 آیا این خداوند است که متمدّن تر شده یا پیامبر خدا؟
by Mahvash Shahegh
07-Sep-2012
 

این روزها بمناسبتی بیشتر توجّهم روی ادیان ایرانی ست: پیش از اسلام و پس از آن. ادیان ایرانی پیش از اسلام عبارتند از آئین زرتشتی، مانوی و مزدکی و پس از اسلام شامل آئین های شیخی، بابی و بهائی می شود.

از خصوصیات مشترک ادیان ایرانی پیش از اسلام به سه مورد می توان اشاره کرد: نخستین، باور به ثنویّت (دوگانگی) است؛ نور در مقابل تاریکی، خیر در مقابل شرّ . بطور کلّی این دو قطبی بودن در تمام عالم در جریان است وواقعیّت هر چیز در مقابله با تضادّش شناخته و روشن می گردد. دوّمین وجه مشابهت ادیان ایرانی پیش از اسلام، اهمیّت دادن به آزادی و داشتن اختیار انسان برای انتخاب راه درست از نادرست و مسؤولیّت او دربرابر این آزادی و اختیاراست و سوّمین از آنها تکیۀ فراوان بر خرد و عقل آدمی و باور به این که پایۀ رستگاری بر عقل و دانش نهاده شده است. بی سبب نیست که زرتشت پس از اعلان پیامبری، اوّلین اقدامش برکشیدن اهورامزدا (خداوند جان و خرد) بوده است و باز بیهوده نیست که فردوسی حکیم، کتاب شاهنامه اش را به نام خداوند جان و خرد آغاز می کند.

در این نوشته، بیشتر همّ من بر ادیان پس از اسلام یا به سخن دقیقتر آئین بهائی و مقایسۀ مختصری است بین این آئین با ادیان دیگر ایرانی پیش از اسلام و همچنین تقابل آن با مذهب شیعۀ دوازده امامی.

به هنگام مطالعۀ آئین بهائی به اصول یازده گانه ای که عبد البهاء پسر و جانشین پیامبر آئین بهائی نوشته اند (١) برخوردم و هر یک از آن یازده اصل بنظرم به غایت منطقی، متمدّنانه، هوشمندانه رسیدند. چند نمونه ای ازین اصول را در زیر می آورم در بارۀ هر یک ازآنها توضیحاتی داده، تشابه و تقابل آنها را تا جائی که بتوان، با ادیان ایرانی پیش از اسلام و با قوانین مذهب شیعه برشمرده وقضاوت را به عهدۀ شما می گذارم. آنچه که با واژه های درشت تر آمده گفته های عبدالبهاء است.

١- هر انسانی شخصاً و مستقلاً باید به جستجوی حقیقت بر آید و مخالف تقلید کورکورانه باشد. (تحرّی حقیقت) آیا این مطلب شبیه همان تکیه ای که زرتشت بر خرد و عقل نهاده و انسان را با کمک هدیۀ تفکّر به انتخاب راه درست رهنمون شده نیست؟ آیا این اصل در تقابل با تعالیم اسلامی نیست وقتیکه برای راهیابی، پیروان را به پیروی از احادیث پیامبر و سنّت رسول خدا بازبُرد می دهد؟ در اسلام اگر مسلمانان با مسالۀ جدیدی روبرو شوند و ندانند که چه تصمیمی باید گرفته شود، مجتهدان آنها را به سنّت و احادیث پیامبر و در مذهب شیعۀ اثنی عشری علاوه بر سنّت و احادیث پیامبر به سنّت و احادیث امامان شیعه هم بازبُرد می دهند. مثلاً باید دیدکه در صورت رویداد واقعه ای یا پیدایش مطلبی بدون سابقه، پیامبر یا امامان در مورد واقعه ای شبیه آن چه گفته اند یا چه راهی را رفته اند تا ما هم همان حرف را بزنیم و همان راه را برویم. اگر هم ایرانیان شیعی روش فقه اصولی/اجتهادی را برگزیده اند که بر پایۀ عقل است در مقابل فقه اَخباری که بنای آن بر حدیث و سنّت رسول خداست، شاید علّتش همان ایرانی بودنشان و تاکید پیشینیانشان بر خرد و عقل بوده است. در همین روند از دوستان بهائی خود شنیده ام که تنها متولّد شدن در یک خانوادۀ بهائی دلیل بهائی بودن آن فرد نمی شود بلکه هنگامی که آن فرد بسنّ بلوغ رسید پس از جستجوی حقیقت باید خود راهش و مذهبش را برگزیند؛ یعنی همان تکیه بر عقل و خرد در مقابل تقلید کورکورانه.

٢- اتّحاد نوع بشر. آیا این گفته یادآورشعرسعدی شیرازی نیست که می گوید: بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند؟ ایرانیان در درازنای تاریخ همیشه به دگر اندیشان مذهبی تساهل نشان داده اند. از زمان کورش کبیر گرفته که تمام مردمان زیر تسلّط خود را در انتخاب دین آزاد گذاشته و یهودیان را پس از آزادی به سرزمین اصلی خود باز گرداند تا دعوت ارمنیان برای ساکن شدن در ایران توسّط شاه عبّاس صفوی و نمونه های دیگر تاریخی. بنا براین، اصل دوّم از یازده اصل عبد البهاء که اتّحاد نوع بشر باشد در ایران هم ریشه های قومی دارد هم تاریخی.

٣- مذهب باید منشائی برای ایجاد اتّحاد و توازن باشد در غیراین صورت، نداشتن آن بهتر است. چه نمونه های دردناک تاریخی ای که در این گفتۀ متعالی مستتر نیست؟ بیشتر جنگها، کشتارها، قلع و قمع ها، تبعیض هائی که در تاریخ بشری صورت گرفته، ریشه های مذهبی داشته است. از جنگهای صدر اسلام برای مسلمان کردن کافران گرفته تا جنگ های صلیبی، تا کشتاردسته جمعی یهودیان توسّط آلمان هیتلری، کشتار دسته جمعی ارمنیان توسّط عثمانی ها، بوگومیل ها و کاتارها توسّط کلیسای کاتولیک (٢) و همین گونه بگیر و بروکه بقول مولانا: گر بگویم شرح این بی حدّ شود / مثنوی هفتاد من کاغذ شود. البتّه باید گفته شود که تعالیم اسلامی هم اهل کتاب را به دین خود باقی می گذارد و فقط طلب "جزیه" از آنها می کند. ولی اگر راه های غیرخشن مؤثّرواقع نشد، از بکار بردن خشونت ابائی نداشته و بگفتۀ عُمر، خلیفۀ دوّم مسلمانان، کافران را باید به ضرب شمشیر راست کرد و براه راست درآورد. از همین روست که اسلام جهاد در راه دین را توصیه میکند.

٤- پیش داوریهای مذهبی، نژادی، سیاسی و ملّی باعث تخریب جامعه می شود. در این مورد هم نمونه ها انقدر زیاد است که انتخاب یکی برای شروع بسیار دشوار می نماید. از نزدیکترین این اختلافات از نظر زمانی شروع کنیم که جنگهای داخلی کشور سوریّه است . می بینیم که چگونه دو گروه مخالف اهل یک کشورو از یک آب و خاک به جان هم افتاده و همدیگر را به گلوله بسته اند. از بوسنی و هرزگوین و جنگهایشان با صربها و کروآت ها بگوئیم. از فشاری که به بهائیان در ایران وارد می کنندصحبت کنیم. همانطور که گفتم، نمونه ها انقدر زیاد است که کارانتخاب نویسنده را دشوار می کند.

٥- تساوی حقوق بشر. در کتاب " معنویّت در سرزمین نجبا: چگونه ایران به ادیان جهانی شکل داد" (٣ )، ریچارد فولتزمی گوید که "در نظر بهاءالّله همۀ مردم از یک گوهرو ذات هستند. بنظر او دنیا بمنزلۀ یک کشوراست و نوع بشر شهروندان آن." حدود یک قرن و نیم پیش مفهوم آنچه که امروزه " دهکدۀ جهانی" نامیده می شود، توسّط پیامبری ایرانی عنوان شده بود. ریچارد فولتز ادامه می دهد که " نامه هائی که بهاءالّله به سران دنیا نوشت و از آنها خواست که با همدیگر ملاقات داشته باشند و احکامی برای توافق با یکدیگر بوجود آورندوجزئیّاتی که در آن نامه ها برای تشکیل چنین مجمعی ذکر شده بود شباهت فراوانی دارد با همان نهادی که امروزه " سازمان ملل متّحد" خوانده میشود." (٤)

٦- توزیع عادلانۀ ثروت. این اصل هم ریشه های عمیق در فرهنگ و تمدّن ایران دارد. مانی و مزدک دو پیامبر ایرانی پیش از اسلام هستند که تعلیماتشان شدیداً متمرکز بر اصل توزیع عادلانۀ ثروت بود. مانی تکیه اش بر این اصل بیشتر از لحاظ معنوی و عرفانی بود و مزدک از نظر اجتماعی. پرفسور احسان یارشاطر در مقالۀ " کیش مزدکی" (٥ ) می گویند که این آئین یک جنبش مذهبی با پیام تند اجتماعی بود که در ایران انگیزۀ دگرگونیهای انقلابی با ماهیّتی سوسیالیستی شد. این جنبش طرفدار عامّۀ مردم و خواهان برابری اجتماعی و به کوته سخن خواستار شکستن و یا کم کردن آن گونه از قیود اجتماعی بود که اجازه میداد زن و خواسته در دست گروه های ممتاز جامعه گرد آید."

٧- جدائی مذهب از حکومت. کشور ایران نه تنها در قرن نوزدهم که در قرن بیست و یکم هم هنوز دچار عواقب خطرناک در هم تنیدگی مذهب و حکومت است. حدود یک قرن پیش، عبد البهاء این اساسی ترین اصل جوامع امروزی را که دستاورد قرنها مبارزۀ اندیشمندان و روشنفکران غربی بود، به فراست دریافته و اصل جدائی حکومت از مذهب راپیشنهاد کرده و آن را برای پیروان آئین بهائی بصورت یکی از اصول یازده گانه درآوردند. پیشرفت جوامع غربی هم از زمانی شروع شد که به این اصل توجّه کردند و این دو نهاد را از هم تفکیک نمودند. ایمان و اعتقاد امری شخصی و خصوصی است که رابطه ایست بین خالق و مخلوق و حکومت باید نهادی باشد دین گریز(٦)، اجتماعی که با رای و همکاری مردم بوجود می آید و شکل می گیرد.

٨- تعلیم، آموزش و پیشبرد دختران. باز در همان کتاب " معنویّت در سرزمین نجبا: چگونه ایران به ادیان جهانی شکل داد" ، ریچارد فولتزمی گوید که " نظر بهاء الّله در بارۀ یکسان دانستن زنان با مردان را می توان تا حدودی سرآغاز نهضت و حرکت رهائی بخش زنان در اروپا دانست. او همچنین می افزاید که بسیاری از زنان خاندان سلطنتی و اشراف ایرانی - گرچه اسیر خانه - با بهاءالّله در مکاتبه بودند. بهاءالّله در مقدّس ترین کتابش که کتاب اقدس باشد به آموزش دختران همانقدر اهمیّت داده که به آموزش پسران. و براستی در نظر بهاءالّله مرد و زن برابرند. همچنین بهاءالّله وعده می دهد که بعضی از مظاهر الهی (پیامبران) آینده ممکن است از زنان باشند." (٧ ) این مفاهیم مترقّی را مقایسه کنید با آنچه که در کشورهای مسلمان از جمله جمهوری اسلامی ایران بر سر زنان می آورند. هرچه در این مورد بگویم کم گفته ام. کارهائی از قبیل عدم حضور زنان در فعّالیت های اجتماعی در بیشتر کشورهای اسلامی، محروم کردن دختران از تحصیل، به ازدواج در آوردن آنها در سنین بسیار پائین، محروم کردن دختران از ٧٧ رشتۀ دانشگاهی در ایران، محروم کردن آنان از بسیاری از حقوق اجتماعی و مدنی، فقط نمونه هائی از هزاران بدبختی ست که بر سر دختران و زنان در کشورهای اسلامی آورده میشود.

٩- القاء معنویّت واخلاق برای تکمیل کردن تمّدن مادّی. کیست که امروزه در جوامعی که صرفاً بر اساس مادّیات بنیان نهاده شده منکر اصل تلفیق معنویّات با مادیّات باشد. صابون این تمدّن صرفاً مادّی به جامۀ همۀ کسانی که درگیر آن هستند خورده است. این همه دویدن ها، چشم و هم چشمی ها، طغیانها، کشتن ها/ با گلوله از پا در آوردن ها ی مردم بیگناه در سینما، مدرسه، دانشگاه، خیابان که ما همه روزه در این گوشۀ دنیا- امریکا- شاهدش هستیم، از فرآورده های چنین تمدّنی ست . همچنین احساس بی خویشتنی، (٨) هیچ انگاری (٩) و دلهرۀ زیستی(١٠) - یکی از نتایج زندگی صد در صد مادّی - نیز از ضرر های جنبی این چنین تمدّنی ست. همۀ اینها این بشر مادّیات زده را تشنۀ معنویّت و درون نگری کرده است. بشراین قرن برای آسایش فکری و روحی به دنبال معنا و مفهومی سوای مفاهیم مادّی ست و به دنبال پادزهری است برای مادّیات زدگی.

یکی از نکاتی که از کودکی باعث افسرده گی خاطر من میشد این بود که می شنیدم کسانی که به دین اسلام باور ندارند نجس هستند. بعضی از اقوام را می دیدم که پس از دیدار یک دگر اندیش مذهبی از خانه اشان، تمام آلات و ابزاری که آن شخص دگر اندیش لمس کرده، خصوصا اگر از آن غذا خورده بود را جدا می شستند تا طیّب و طاهر گردد. در عالم کودکی با خود می اندیشیدم که چه چیزی سبب ناپاکی و نجاست آنها شده است. بعدها که بزرگتر شدم و با شعر و ادبیّات ایران آشنائی پیدا کردم. این شعر سعدی جوابگوی راستین افسردگی خاطرم شد. آنجا که می گوید:

یکی جهود و مسلمان نزاع می کردند / چنان که خنده گرفت از حدیث ایشان

به طیره گفت مسلمان گر این قبالۀ من / درست نیست خدایا جهود می رانم

جهود گفت به تورات می خورم سوگند/ اگر خلاف کنم همچو تو مسلمانم

گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد/ به خود گمان نبرم هیچکس که نادانم (١١ )

سعدی به من آموخت که آنها ناپاک نیستند بلکه ناپاکی در اینگونه کوته فکریها و نادانی ها ست.

در مطالعات اخیرم که در بارۀ آخرت شناسی درادیان بابی و بهائی بود وقتی به این نکته رسیدم که مسالۀ ناپاکی توسّط سران آئین بهائی مردود اعلام شده (١٢) به لغو کنندۀ این باورناپاک، درود فرستادم و به فکر روشن و بازش آفرین گفتم.

با آنچه گفته شد، نمی دانم که در طول قرون آیا این خداونداست که متمدّن تر شده یا پیامبر خدا؟ اگر استدلال کنیم که خداوند پیامبرانش را مطابق و منطبق با زمان و مکان ظهورشان و متناسب با شعور و فهم پیروان آنها دستور و فرمان می دهد، پس ادّعای جهانی بودن و خاتِم بودن پیامبران را چگونه می توانیم تعبیر و تفسیر کنیم؟ اگر این ادّعا صادق باشد چه نشانه هائی در کتاب مقدّس آنها بازگو کنندۀ این خصوصیّت است؟ آیا زنان تا آخرالّزمان باید در قید و بند باشند؟ آیا سازش آن ادیان با اکتشافات و اختراعات جدید چگونه است؟ آیا قرص های ضدّ حاملگی باید برای همیشه ممنوع باشد؟ ازین نمونه ها فراوان یافت میشود.

بنا برآنچه که گفته شد صرفنظر از جنبۀ دینی آئین بهائی که من نه تخصّصی در آن دارم نه کنجکاوی چندانی در چند و چون آن، گفته های بهاءالّله وعبدالبهاء را بعنوان مصلحان اخلاقی و اجتماعی بسیار فکورانه، مترقّیانه و پسندیده می بینم و به عنوان یک ایرانی به این عالمان اخلاقی و اجتماعی هم وطنم، افتخار می کنم.

مهوش شاهق
٤ سپتامبر ٢٠١٢

کتابنامه:

1- Bahaism-i. The Faith (Encyclopedia Iranica)

//www.iranicaonline.org/articles/bahaism-i

2- Kriwaczek, Paul, In Search of Zaratustra: the first prophet and ideas that changed the world, New York, Knopf, 2003. pp. 57-87

3- Foltz, Richard C, Spirituality in the Land of the Noble: How Iran Shaped the World’s Religion, London, Oxford, 2004. p. 151.

4- Ibid. p. 152

٥ - یارشاطر، احسان، "کیش مزدکی،" ایران نامه ٢/١، پائیز١٣٦٢

صص. ٨- ٤٢

6- secular

7- Ibid p. 152

8- alienation

9- Nihilism

10- angst

١١- سعدی، گلستان، باب هشتم : در آداب صحبت و هم نشینی

//www.iranianuk.com/article.php5?id=3306

12- Bahaism-i. The Faith (Encyclopedia Iranica)

//www.iranicaonline.org/articles/bahaism-i


Share/Save/Bookmark

Recently by Mahvash ShaheghCommentsDate
الحمراء
-
Nov 24, 2012
خداوند و استفاده از زن برای تبلیغ
3
Sep 19, 2012
بیرزد همی زندگانی به مرگ؟
2
Aug 25, 2012
more from Mahvash Shahegh
 
Ashoori-1

Mahvash Shahegh

by Ashoori-1 on

The two main religions in Iran before the Arab conquest of Persia (644 AD) were: Zoroastrianism and Christianity.  You may want to Google the following: “Church of the East.” “Assyrian Church of the East.” “Church of Persia.” “Christianity in Iran.” “Nestorianism in Iran.”


shahrvand2

مقایسه کنید

shahrvand2


آقای جلیلی از آنجا که عنوان مقاله خانم شاهق "مقایسه" است. شما میتوانید احکام ارتداد اسلام را که در مورد مرتد فطری قتل است با این حکم سؤال و جواب فرزند و مادر که به نظر میرسد با آن خیلی مشکل دارید مقایسه و تحلیل کنید. شاید هم بخواهید اصولا تمامی احکام قصاص اسلامی را که شامل سنگسار، قطع دست و پا، چشم در آوردن و پرتاب از صخره و غیره است، با احکام مشابه بهایی ها در یک مقاله علمی دیگر به رشته تحریر در بیاورید. بی صبرانه منتظر تحلیل بیطرفانه شما هستیم

farhadjalili

پاسخ های دندان شکن علمی

farhadjalili


درود بر وجدان های بیدار عالم

شاعر چه زیبا فرموده که:

آینه چون نقش تو بنمود راست // خود شکن، آئینه شکستن خطاست

بسیار مشعوف شدم که پی بردم هنوز هم در جهان هستند عده ای که پاسخ صحبت علمی را با فحش میدهند. باز شاعر می فرماید:

هر کسی از ظن خود شد یار من // از درون من نجست اسرار من

عزیزان مرا به القاب متبرکه مفتخر ساختند ولی گویا یارای مقابله علمی نداشتند. مختارید که مرا گربه و اراجیف گو و شکنجه گر و آخوند و بهائی ستیز و ... بخوانید، به هر حال آزادی بیان است. این شعر تقدیم شما باد:

دست مزن! چشم، ببستم دو دست // راه مرو! چشم، دو پایم شکست

حرف مزن! قطع نمودم سخن // نطق مکن! چشم ببستم دهن

هیچ نفهم! این سخن عنوان مکن // خواهش نافهمی انسان مکن

لال شوم، کور شوم، کر شوم // لیک محال است که من خر شوم

چند روی همچو خران زیر بار؟ // سر ز فضای بشریت بر آر

صمیمانه: احبای گرامی تفاوت نوع بشر با حیوانات قوه استدلال است نه خوی وحشی گری 


Khers

خانم شاهق

Khers


با درود.  لطفا این را در نظر داشته باشید که هر چند وقتی یکبار یک آدم بیکار که به نظر می‌رسد کمی‌ هم اختلال روانی‌ دارد در این سایت به نامهای مختلفت ثبت نام می‌کند و بر ضّد هم میهنان بهائی اراجیف مینوسد. دوباره هم مثل اینکه این کارش رو شروع کرده.  با دو سه‌ تا اسم مختلف دارد بلاگ و کامنت مینوسد و به هم میهنان بهائی بد و بیراه میگوید.  این "فرهاد جلیلی" هم به نظر میاید که خود ایشان باشد.  یک روز پیش ثبت نام کرده.  هیچ کسی‌ هم به نام "فرهاد جلیلی" پژوهشکر دینی در اینترنت وجود ندارد.  

با سپاس


Roozbeh_Gilani

جناب آقای فرهاد جلیلی، "پژوهشگر حوزه"

Roozbeh_Gilani


من زیاد از مذهب بهایین نمیدانم. ولی‌ این را میدانم که این حکومت دزد، فاسد، منفور و آدمکش اسلامی، ظلم، قتل و شکنجه زیاد بر این هموطنان بهائی ما انجام داده است. که من را به این عقیده میرساند که این حرفی‌ که شما فرمودید آقای بهاالله در باره "دشمنان بهائی ها" زدند، کاملا درست بود!


Mona 19

جناب جلیلی :پژوهشگر حوزه علمیه قم !!!

Mona 19



farhadjalili

بهاءالله: دشمن بهائی حرام زاده است و مادرش فاحشه

farhadjalili


فرمودید "مساله ناپاکی توسط سران آئین بهائی مردود اعلام شده"

کاش ما بشری این قدر ساده دل نبودیم و فریب حرف های پرطمطراق جعال را نمی خوردیم! 

در این مورد نیز شایسته بود شما قدری سختی متحمل می شدید و به متون اصلی این دین مراجعه می کردید و به تبلیغات مبلغین آنها و نوشته های دست چندم (مثل دایره المعارف ها) اعتنائی نمی کردید.

برای این که موضوع روشن شود شما را به عبارت زیر (که جمله ای از لوح پیامبر این دین (بهاء الله) خطاب به حبیب مراغه است و در باب یازدهم (منکرین امر الله) از کتاب مائده آسمانی، مجلد چهارم بصفحه 355 مذکور) اشارت می دهم:


بهاءالله (پیامبر بهائیان):
"تالله الحق من ینکر هذا الفضل الظاهر الباهر المتعالی المنیر ینبغی له بان یسئل من امه حاله فسوف یرجع الی اسفل الجحیم"

سوگند به خداوند حق، هر کس انکار کند این فضل آشکارِ روشنِ والا مقامِ درخشنده را لازم است برای او  که حالش را از مادرش بپرسد، پس به زودی به پایین ترین جایگاه جهنم بازخواهد گشت.

مائده آسمانی - جلد4 – باب 11: منکرین امر الله - صفحه ی 355

حالش را از مادرش بپرسد یعنی بپرسد که مادرش چه کرده است که حال او این گونه است، یعنی او حرام زاده است!

می توانید این صفحه از کتاب فوق را در اینجا مشاهده کنید (این سایت کتابخانه بهائی است):

//reference.persian-bahai.org/fa/t/b/MAS4/mas4-355.html

اگر گمان می کنید این جمله کفایت نمی کند این یکی را مشاهده کنید که دیگر بهاءالله در لفافه سخن نگفته (این هم جمله ای دیگر از لوح فوق الذکر است که در کتاب گنج شایگان بصفحه 79 مذکور)

بهاءالله (پیامبر بهائیان): "قل من کان فی قلبه بغض هذا الغلام فقد دخل الشیطان علی فراش اُمّه"

بگو هرکس در قلبش دشمنی این غلام [بهاءالله] را داشته باشد قطعا شیطان در بستر مادرش داخل شده است!"

کتاب گنج شایگان - صفحه ۷۹

این یکی را هم می توانید در اینجا مشاهده کنید:

//reference.persian-bahai.org/fa/t/o/GS/gs-79.html

متاسفم که شما باید باز هم افسرده شوید چرا که در این دین هم کسانی که مخالف باشند حرام زاده عنوان شده اند!

فرهاد جلیلی

پژوهشگر حوزه ادیان


farhadjalili

وحدتی از جنس بهائی

farhadjalili


اما در مورد تعلیم دوم که وحدت عالم انسانی است نه اتحاد نوع بشر؛ بهائیان معتقدند (به ظاهر) که همه بشر صرف انسان بودن با هم برابرند و جمله معروفشان نیز این است: «همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار»

باز هم باید اظهار تاسف کنم برای کسانی که بدون تحقیق این را می شنوند و باور می کنند! متاسفانه بهائیان به ظاهر اعلام می کنند که همه انسان ها با هر دینی با هم برابرند و مدعی اند وقتی در جمعشان وارد شوی کسی نمیپرسد شما بهایی هستی یا مسیحی یا مسلمان یا یهودی چرا که همه بشر فرزندان آدم و حوا هستند و از این حیث همگی انسان اند و برابر. ولی در حقیقت این طور نیست. شاهد عرض من این جمله از بهاء الله (پیامبر بهائیان) است:

بهاءالله (پیامبر بهائیان): "نفوسي كه از این امر بديع معرض اند از رداء اسميه و صفتيه محروم و كل از بهائم بين يدي الله محشور و ‏مذكور! "

معنی: افرادی که از این مساله جدید [بهائیت] روی گردان اند، پوشش اسم و صفت انسانی از آنان فرو می افتد و همگی در پیشگاه خداوند به صورت حیوانات چهارپا محشور و مذکور خواهند بود.

کتاب بدیع، ص 213

//www.h-net.org/~bahai/areprint/baha/A-F/B/badi/Kitab-i_Badi.pdf

متاسفانه باید پرسید که ما حرف بهائیان را باور کنیم یا حرف پیامبرشان را؟ تفاوت آشکار این دو بیان را به هیچ وصله ای نتوان هم آوردن. جناب بهاء الله کسانی را که از بهائیت روی برگردانند (یعنی نام بهائیت را بشنوند ولی بهائی نشوند) مخلوع از نام انسان می داند! یعنی چنین شخصی را آدم هم حساب نمی کنند! پس این موجود چیست؟ می فرمایند که معرض از این امر چون چهارپایان است! وا اسفاه بر ترقی معکوس این دین که دشمنان خود را چهارپا می داند ولی فریاد برابر بودن همه انسان ها را سر می دهد!

برای این که تناقضات فکری در این دین برای شما و همگان روشن شود این دو جمله به تنهائی کفایت می کند؛

1- عبدالبهاء (پسر بهاءالله): "دشمن را دوست بینید و اهرمن را ملائکه شمارید جفاکار را مانند وفادار بنهایت محبّت رفتار کنید و گرگان خونخوار را مانند غزالان ختن و ختا مسک معطّر بمشام رسانید”

مکاتیب عبدالبهاء، ج۳، ص ۱۶۰

//reference.persian-bahai.org/download/ma3-fa-pdf.zip

2- بهاء الله در کتاب احکامش «اقدس» می گوید: "من احرق بيتاً متعمّداً فأحرقوه"

معنی: هر کس خانه ای را متعمدا بسوزاند پس خود او را بسوزانید.

كتاب اقدس، ص 18


هر کدام از این دو گزاره که صحیح باشد دیگری را باطل خواهد ساخت. یعنی نمی شود بگوییم در دیانت بهائی دوست و دشمن فرقی ندارند و بهائیان با دشمنان خود همچون دوستان به نهایت محبت رفتار می کنند و از طرفی هم اگر کسی خانه شان را آتش زد (یعنی با آنها دشمنی کرد) آنها خودش را بسوزانند. آیا شما اگر بهائی بودید در چنین ماجرایی دچار سردرگمی نمی شدید که به کدام دستور عمل کنید؟ آیا دشمن خود را که خانه تان را آتش زده بسوزانید یا اینکه به او محبت کنید و مشک معطر بمشام رسانید؟

قضاوت با وجدان های بیدار، به دور از هر تعصبی

فرهاد جلیلی

پژوهشگر حوزه ادیان


farhadjalili

حقیقت تحری حقیقت

farhadjalili


دوست عزیز و گرامی، سرکار خانم شاهق، شایسته بود ابتدا قدری شناخت از این آئین پیدا میکردید سپس زبان به مدح تعالیم آنها می گشودید. از شما که تحصیلات عالیه دارید تعجب می کنم که با نقل اقوال متدینین به یک دین آن دین را تایید یا تقبیح نمایید. با مشاهده دایره المعارف ها و پرسش از متدینین به یک دین کسی دین شناس نمی شود و باید به کتب پیامبر آن دین نگریست، چرا که هر کسی در تلاش است آئین خویش را زیبا جلوه دهد.

نخست هم لازم می بینم که توضیح دهم که بهائیان تعالیم دوازده گانه دارند نه یازده.

اما بعد، درباره تحری حقیقت فرمودید: " متولّد شدن در یک خانوادۀ بهائی دلیل بهائی بودن آن فرد نمی شود بلکه هنگامی که آن فرد بسنّ بلوغ رسید پس از جستجوی حقیقت باید خود راهش و مذهبش را برگزیند؛ یعنی همان تکیه بر عقل و خرد در مقابل تقلید کورکورانه."

گویا آن دوست بهائی به شما نگفته اند که عاقبت یک بهائی زاده که پس از تحری حقیقت به دینی غیر از بهائیت برسد چیست. من به شما خواهم گفت. اگر جستجوی حقیقت توسط یک بهائی زاده به دینی غیر از بهائیت بینجامد آن شخص طرد می شود. طرد هم دو نوع است، طرد اداری و طرد روحانی. اما طرد چیست؟ طرد تنبیهی است برای معرضان دین بهائی، بدین ترتیب که حقوق اولیه و طبیعی شخص از او سلب می شود تا در تنگنا به بهائیت بازگردد. یکی از این حقوق، روابط اجتماعی و در کم ترین حد آن سلام و کلام است. بهائیان حق ندارند به شخصی که طرد می شود حتی سلام کنند! این طرد روحانی از کشتن برای افراد بدتر است. زیرا پس از طرد ،دختر حق ندارد با مادر و خواهر و برادر و پدرش حرف بزند و با انها دیدار و گفتگو داشته باشدیعنی یک مرگ تدریجی و هر روزی با اعمال شاقه.مدارک زیر را مشاهده بفرمایید تا حقیقت ادعای تحری حقیقت برای شما روشن شود (مدارک این صحبت ها را هم از کتابخانه بهائی لینک می دهم تا صحت آنها اثبات شود.)

شوقی افندی (ولی امر الله بهائیان): "معاشرت و تکلّم با مطرودين به هيچ وجه من الوجوه جائز نه"  (هم نشینی و صحبت کردن با طرد شدگان به هیچ روی جایز نیست!)

توقيعات مباركه (١٩٢٢-١٩٤٨)، ج3، صفحه ۲۸۴

//reference.persian-bahai.org/fa/t/se/TM3/tm3-332.html

بهاء الله: «با نفوس معرض که اعراضشان ظاهر شده معاشرت و تکلم و ملاقات جایز نه، هذا حکم قد نزل من سماء‌ آمر قدیم» (با افراد مخالف که مخالفتشان آشکار شده، هم نشینی و صحبت کردن و ملاقات کردن جایز نیست! این حکمی است که نازل شده از آسمان فرمان قدیم)

مائده آسمانی، ج 8، ص 74، باب معاشرت با معرضین جایز نه!

//reference.persian-bahai.org/fa/t/b/MAS8/mas8-74.html

پس می بینید که اگر شما به جستجوی حقیقت بپردازید و به دین دیگری غیر از بهائیت برسید شما مخالف و معرض محسوب شده و از حق ملاقات پدر و مادر خود نیز محروم می شوید!!!

فرهاد جلیلی

پژوهشگر حوزه ادیان


rezi40

لطفا چشمو گوش

rezi40


لطفا چشمو گوش مردم را هم درباره روابط یک خانواده بهایی بایکدیگر یا با دیگر خانوار بهایی خصوصادرمحافل بخصوص خودشان بعدازخاموشی ودرتاریکی باز بفرمائید


rezi40

بهائیت چیزیست

rezi40


بهائیت چیزیست من در اوردی بدست دولت انگلیس همزمان بادرست کردن وهابی هادر عربستان.


shahrvand2

ای مرغ سحر چو این شب تار... بگذاشت ز سر سیاهکاری

shahrvand2


خانم شاهق گرامی مقاله تان بسیار تفکر بر انگیز بود. فرمودید خداوند یا پیامبر  کدام متمدن شده اند؟  به فکر من رسید که شاید این انسان است که در  سیر تکامل است .  جستجوی حقیقت، دوری از تقلید، تساوی زنان  و مردان و جدایی دین دولت شعار طرفداران افکار نو دینی و سکولار و دلیل اختلافات آنان با وا پس گرایان از زمان مشروطه تا بحال  بوده است.  شیخ فضل الله نوری (۱۲۲۲- ۱۲۸۸ هجری شمسی) مدارس دخترانه را به فاحشه خانه  تشبیه میکرد و تدریس شیمی و فیزیک را سست کننده بنیاد ایمان میدانست. امروز روحانیت البته از این حرفها نمیزند ولی نام گذاری شاهراهی بنام شیخ فضل الله در تهران شاهد آنست  که واپس گرایان زیاد افکارشان را عوض نکرده اند.  فقط پوست انداخته اند. در ضمن غوغای دوستان اطلاعاتی را هم نادیده بگیرید. نیش عقرب نه از ره کین است....

Frashogar

كه اينطور

Frashogar


گويى هر كس كه حرف حساب زد روى اين سايت شد وحيد


Hans

Mahvash khanum Thank you

by Hans on

Mahvash khanum

Thank you very much.

Very informative and thought provoking.

PS: Please ignore Wahid (and his other 11 ids).He cannot control himself, as soon as he sees the word Bahá’í, he lose control and have to come with the same BS no matter the subject.


First Amendment

.

by First Amendment on

 

 

 

با عرض تشکر از سرکار خانم شاهق، و قلم شیوای ایشان......صمیمانه
امیدواریم که هموطنان بهائی ما که در زمره‌ شریفترین اقلیت اعتقادی در
ایران عزیز ما قرار دارند، هرچه زودتر با دستیابی به حق قانونی خویش که
همانا برقراری حکومت خودمختار در سرزمین مقدّس خویش، حیفا، و استقرار
نهادهای اجتماعی، اداری، حقوقی و قضایی‌ بر اساس تعلیمات ملکوتی پیامبر
متمدن و حقیقت‌جوی امر بدیع، میباشد به اشغال غیر قانونی و وحشیانه مزدوران
رذل و خونخوار صهیونیستی در آن وادی پاک پایان دهند...............

طولی نخواهد کشید که  بیت‌العدل اعظم به وظیفه منطقی‌، متمدنانه، و
هوشیارانه خویش در قبال جامعه بهائیان که یکی‌ از شریفترین مردم این کره
خاک هستند، عمل خواهد کرد......آن یوم ملکوتی دور نیست که "عنقای بقا جز در
قاف وفا محل مپذیرد"...