- مزخرف نگو طویله بود دیگه.
- خیلی باحالی. بدبختی اینه که تو جلوی این خارجیهام برمیگردی همینو میگی. سرتم صاف بالا میگیری و میگی طویله بود.
- آخه چرمنگ. مثلا با این حرفا میخوای چی رو ثابت کنی؟ اگه بهشت بود واسه چی اومدی؟
- چیزی واسه ثابت کردن ندارم. اما خنده داره که سرتو بالا بگیری و بگی اقای مایکل و الیزابت، من از طویله اومده م. تو طویله دنیا اومده م. تو طویله بزرگ شده م. بابا ننه ام و همه ی فک و فامیلم دارن تو طویله زندگی میکنن، ولی من از شما آدمترم. دست کم قد شما آدمم.
- چرت میگی. اراجیف میبافی. از چی داری دفاع میکنی؟ از کی دفاع میکنی؟ از یه مشت دزد و دروغگو و عوضی؟ من افتخار میکنم که فرار کردم از اون طویله و جون زن و بچه م رو نجات دادم.
- آره دیگه. تو اون وسط یه آدمی بودی که عوضی تو طویله از پدر و مادر گوسفند عمل اومده بودی.
- خوب حالا این حرفا رو میزنی که چی؟ خودت واسه چی اومدی؟ چرا برنمیگردی؟
- نمیدونم چرا اومدم. یعنی میدونم ولی منطقم واسه خودم هم جور در نمیاد. شایدم قد شما شجاعت ندارم که بگم از طویله اومده م. خجالت میکشم. یعنی یه وقتایی میگم اونجا رو دوست دارم. بعد میگم خوب واسه چی ولش کردی اومدی.
یا میگم اگه اونجا طویله بود و من بدنیا اومده بودم واسه سواری دادن و خاصیت چارپا رو داشتن، پس چرا اینجا که رسیدم حالا هی به اینا میگم که نخیر، من طیاره سوار شده م و اومدم پس من هم همونقدر آدمم که شما هستید.
- سوار طیاره میشدی کله مله ات به جایی نخورده؟ قاط زدی در حد تیم ملی ها.
- آره... آره... این هفته جلسه ی بزرگنمایی مولاناست میری؟
- نه بابا اینام دلشون خوشه ها.
- آره دیگه. اونجا دل خوش رو مسخره میکردی. اینجام مسخره میکنی؟ همه ی دنیا زور میزنن واسه همون دل خوش. هرچند که مولانام واسه تو یه خر بزرگی بوده تو همون طویله.
- مولانا فرق میکنه.
- نه دیگه. مولانا هم حتمن یه خری بوده یه قدری چاقتر از بقیه. حالا میری یا نه؟
- حوصله ی این مسخره بازیها رو ندارم.
- چی؟ با مایکل و الیزابت میرین جاجرود استانبولی بخورین؟ یا اختلاط کنین حال کنین؟
- این مایکل و الیزابت خیلی لطف کنن یه سلام به این دختر ما بکنن محبت کرده ن.
- آقا میری واسه مولانا یا نه؟ هرچند که تو میگی مولانا هم یه خر بزرگ عینکی پالون زری بوده که همون بهتر که ترکا و افغانا ورش دارن واسه خودشون. ما سوار طیاره شدیم. خارجی شدیم. مولانای هفت کفن پوسیده ی زنگ زده ی یه لا قبا رو میخوایم چیکار. شکسپیر داریم که خیلی هم شیکتره. اسمشم کلی کلاس داره.
- مزخرف میگی ها. قرصاتو خوردی؟ مولانا مولانا بود، ولی اونجام طویله بود. اصلا خودت میری؟
- نه. من مهمون دارم. اگه نداشتم میرفتم.
- پالون زری شدی؟
- آره پالون زری شدم. پالون زری شدیم. خنده م میگیره که زور میزنم بچه م فارسی یادش نره. زبونی که مال یه طویله ی بزرگ بوده. یه چیزی در حد زبون کلاغها و غازها و سوسکا. شایدم میخوام بچه م فارسی یادش بمونه که تو مهمونیها یه چیزی واسه پز دادن داشته باشم. فکر میکنم یه چند سال دیگه اگه از بچه م بپرسن از کجا اومدی؟ یواشی بگه افغانستان یا تاجیکستان. یا اصلا بزنه زیر همه چیز و بگه اسپانیا... ولی من مشکل اصلیم اینه که اگه یه روزی دخترم از من بپرسه از کجا اومدیم من نمیدونم چه جوابی باید بدم.
- عمون جون از مامانت بپرس ببین بابات قرصاشو خورده؟