ز غُرُنبش او
پیداست
که پا به زاست، ابر.
****
هوا خوش است و شادیانه و سرشار هلهله
و حسِّ باغچه
غرق شوق شکوفایی ست
و عاطفهی فصل،
مست؛
مست زیبایی ست.
ز پشتِ کاکل البرز،
با د
فراز آمد عید را
آژیر میزند؛
رعد از فراز بام کلیسا،
به میمنت،
میلادِ غنچه به شاخسار باغ را
تکبیر میزند.
****
ببین!
زودا شکاف میخورد
ز تیغ شفا بخشِ آذرخش
پهلوی ابر بار دار،
و سیل واره سوی زمین خواهد تاخت
فوجِ فوجِ شرابهی رگبار؛
وین گسترده سفره مدام:
مامِ زمین
با بافههای شستهی سبز و
شکوفههای نشاط و
خوانچههای نگارین
به خوش آمد میرود
عروس نو بهار را.
****
هان!
هلا ابر طراوت،
آسمان پاک،
خاک!
هلا نسیم فرحناکِ فرودین!
هلا هلا سخاوت رگبار!
از این سراب گون خرابِ کوچ آباد،
این طاق قد کشیده به آفاق،-
این قوس رنگ رنگ
نثار یادِ شما با د و
شاد باشِ بهار ایران با د.
*******
جهانگیر صداقت فر
تیبوران - ۱۰ مارس ۲۰۱۱
Recently by Jahangir Sedaghatfar | Comments | Date |
---|---|---|
Oh, how I wish | 1 | Nov 18, 2012 |
شرارهی کبریتِ بهانه | - | Nov 02, 2012 |
نقش آفرین | 3 | Sep 29, 2012 |