انسانها هنرپیشه میشوند
در تئاتر زندگانی خود
از روی صحنه یکی لبخند میزند
قبری هم در وسط صحنه است
ماری در گوشه صحنه از جعبه میآید برون
مار شاعر است
گورکن شاعر است
اعدام کن در صحنه است و شاعر است
آخوند در صحنه است و شاعر است و شعری را محارب اعلام می کند
یا شاید شعر زنا کرده بود
از سکس می گوید و از قبر می گوید و می گوید و می گوید
گورکن شعری را دفن میکند
مار به شعری نیش میزند
بالا اندازِ پایین گیری شعری را
با یک دست به هوا می اندازد
با دست دیگر شعری دیگر را از هوا میگیرد
شعبده باز زنی به شکل = داخل صندوق میکند
زنی زیبا شاعر و خواننده > رقصان از صندوق در میآید
آیا گفتم که از دست زن
پنج کبوتر طلایی هم پرواز میکنند
و من برای تمام اشعار نیش خورده , اعدام گشته
من برای تمام اشعار که در قبر ایستاده اند
هنوز گریه میکنم
آناهید حجتی
Recently by Anahid Hojjati | Comments | Date |
---|---|---|
This is how it happened | - | Jul 24, 2012 |
یک نهر در شهر | 1 | Jul 23, 2012 |
Legendary Patience | 2 | Jul 18, 2012 |