تقریبا از حدود هفت سال پیش شاعره ای احتمالا با نام مستعار "لاله ایرانی" در عرصه ی اینترنت ، در وبلاگ خود و بعضی تارنما ها ی فارسی زبان ، به فعالیت مشغول بود و اشعاری را به دوستداران شعر و شاعری تقدیم می داشت. در اوایل کار، ایشان به نام لاله بهرمانی شناخته می شد و ساکن پاریس بود. در آن زمان ، ایشان شعر بسیار جالبی نیز در مورد "قالی کاشان" سرود. وبلاگ شخصی ایشان که آخرین بار در ۲۹ اوت ۲۰۰۸ منتشر شده نشان می دهد که ایشان به کشور کانادا مهاجرت نموده است
//1aleh.blogspot.ca/ [1]
نظریه ی سه نفر از شاعران معاصر درباره ی لاله ی ایرانی بطور خلاصه چنین است:
شعر امروز ايران مال نسل بسيار جوان ماست
شاعر محترم جناب نعمت ميرزازاده (م. آزرم) معتقد است که : "شعر امروز ايران در پوستهی بيرونیاش و در فرم همان قالب شناختهشدهی بسيار قديمی غزل فارسی است، اما درونمايهاش سرشار از جهانی نو و پر از نبض و تپش زندگی امروز است و خوشبختانه مال نسل بسيار جوان ماست و خوشبختانهتر اينکه اغلب سروده دختران اين سرزمين است. رسالت اين شناسهی فرهنگی به دوش دختران است و آنها را از مردان جلوتر میبينم... در فضای درونی، شعر، اولا به زبان گفتار چندان نزديک شده است که آن تعريف دقيق سهل و ممتنع که نمونه عالیاش در ادب کلاسيکمان و آثار سعدی بوده است، امروز در زبان جوانان ما هم هست؛ با اين تفاوت که نبضآهنگ زندگی امروز را دارند... بويژه در قالب غزل. مثلا مجموعه آدم و حوا ی شهره يوسفی يا آثاری از مهدی خطيبی يا شعرهايی از لاله ی ايرانی که بهراستی اشکم را درآورد و تکاندهنده بود".
//bejisam.persianblog.ir/post/59 [2]
کم نظیر در بیـان شاعـرانه ی ادراکـات و عواطف انسانی
شاعر محترم جناب محمد جلالی چیمه (م. سحر) پنج سال پیش در سال ۲۰۰۷ نوشت : "شعر نخستین لاله ایرانی را در یکی از سایت های فارسی دیـده بــودم امــا بــا شعـر هــای دیگـر شـاعـر آشنــا نبــودم تا اینکه روزی یکــی از دوستــان نویسنـــده و شــاعـــر من آدرس سایت ایـن رایندهء جوان را برایم فرستاد. با گذری دراوراق او شعرهای خوب وبه خصوص حضور شاعری پـر احساس و برخوردار از تخیل قوی و قریحه ای درخشان وجسارتی کم نظیر دربیـان شاعرانه ی ادراکات و عواطف انسانی بر من نمایان شد واکنـون که بیشتـر بـا شعـرهای او آشنـا شده ام می توانم بگــویم که چنانچـه لالـه مسیـری را که در شعـرخود برگزیـده است با پای استـوار و همراه با مطالعـهء هدفمند و برنامه ریزی شده خاصه در شعرکلاسیک فارسی دنبال کند ـ که خواهد کرد ـ بی تردید از درخشــان ترین شـاعــران زن سالهــای آتـی در ایـران خواهد بود و چنین باد"
//sherekhosh.blogspot.ca/2007/08/blog-post_1151.html [3]
نگینه های شعر لاله ایرانی
بنا بر نوشته ی شاعر محترم جناب رضا فرمند ، نگینه های شعر لاله ایرانی از اینقرار است:
یک سر این رشته گم شده است و چیزی
جایی ناگفته مانده است و اکنون ما
در خانه های خویش غریبایم... (شعر دریافت)
*
یک سر این رشته در کلالهی فرداست....
یک سر این رشته خوابهای من و توست. (شعر دریافت)
*
شکاف میان رانهایم را
شیرینتر از از شیر مادر می مکد. (شعر وا فریادا از عشق)
//www.rezafarmand.com/Negineh.Irani.Laleh.htm [4]
چند نمونه از اشعار لاله ی ایرانی
بيا ، گناه ندارد بـهم نگاه کنيم
و تازه….، داشته باشد، بيا گناه کنيم
نگاه و بوسه و لبخند اگر گناه بوَد
بيا که نامه اعمال خود سياه کنيم
بيا به نيم نگاهی و خنده ای و لبی
تمام آخرت خويش را تباه کنيم
نگاه، نقطه آغاز عا شقيست بيا
که شايد از سر اين نقطه عزم راه کنيم
سپس بساط قرار و گل و محبت را
بدست يکدگر اين بار روبراه کنيم
به شور و شادی و شوق و شراره تن بدهيم
و بار کوه غم از شور عشق ، کاه کنيم
و خوش خوريم و خوش بگذريم و خوش باشيم
و تف بصورت انواع شيخ و شاه کنيم
و زنده زنده در آغوش هم کباب شويم
و هرچه خنده ، به فرهنگ مُرده خواه کنيم
اگر بخاطر هم عاشقانه برخيزيم
نمی رسيم به جايی که اشتباه کنيم
برای سرخوشی لحظه هات هم که شده است
بيا، گناه ندارد به هم نگاه کنيم
//1aleh.blogspot.ca/2006/01/blog-post_11.html [5]
تا چند دقيقه پيش، دختر بودم
بربسته ميان چون گل صد پر بودم
زنبور صفت رسيد و نوشيد مرا
ايکاش که رودتر..... عجب خر بودم
//1aleh.blogspot.ca/2006_08_01_archive.html [6]
خيره می شود
در خم ِ شکاف شيرين ميان رانهايم
به آب حيات می انديشد
و لبانش را به نشانه اشتياق می مکد
!!چه کودک است و چه خام
انسان هرگز بالغ نمی شود
من اين را از ولع لبهای تشنه شنيده ام
و زبان کنجکاو هوس
که شکاف ميان رانهايم را
شيرين تر از شير مادر می مکد
با خواهش خونی خود همزاد است
و عشق را در پسينگاه ِ تن می جويد
پس با هرنزديکی از من دورتر می شود
نه، انسان هرگز بالغ نمی شود
من اين را در دغدغه های هوسناک مردان ديده ام
چنين است
که شکاف ميان رانهای زن
گلخندی می شود از شکوفه های جوانی
در روياهای مردانی که عشق را در بستر همخوابگی تفسير می کنند
وا فريادا زعشق، وافريادا
//1aleh.blogspot.ca/2007_01_01_archive.html [7]
دست به من که می زنی، روشن و ناب می شوم
قلقل چشمه سارها، شُر شُر ِ آب می شوم
می زنم از خودم برون، تا دل وادی جنون
شُرشُر ِ آبشار ِ بی خويش و خراب می شوم
سرخ و سفيد و آتشين دربغل تو دلنشين
شهد ِ شکوه زندگی، شور ِ شراب می شوم
شعله و شور می شوم در تب ِ بازوان تو
در هيجان باتويی، سرخ و مذاب می شوم
ميوه عشق می دمد در دلم از هوای تو
می رسم و می آکنم، روشن و ناب می شوم
تا که تويی کنار من خوش بر روزگار من
باش که برگلوی خود، بی تو طناب می شوم
گر روی از کنار من، ای پسر، ای بهار من
برسر راه خويشتن، بی تو حجاب می شوم
//1aleh.blogspot.ca/2007_06_01_archive.html [8]
دستی به هوا رفت و دو پيمانه به هم خورد
با آن دو دل عاشق و ديوانه به هم خورد
دستی به هوا رفت و نگاهی به نگاهی
پيچيد و دو دست و دو دل و شانه به هم خورد
لبخند و نگاهی روی لبخند و نگاهی
آرام فرود آمد و مستانه به هم خورد
آرامش سرسبز من و رامش هستی
سلانه و سلانه و سلانه به هم خورد
شب در کشش و کوشش و کنکاش بسرشد
آسايش شمع و گل و پروانه به هم خورد
دست و دل تبدار دو دلداده بی خوِيش
در هم شد و برهم شد و جانانه به هم خورد
//1aleh.blogspot.ca/2008_01_01_archive.html [9]
آمد دلم را برد تا آنسوی خورشيد
آمد درو کرد از دلم هر گونه ترديد
آمد شبی را با دلم تا صبح سر کرد
در من هوای عاشقی را بارور کرد
مردی بهاری دوستدار دلسپاری
مردی کزآهن بود و غزم و استواری
تا صبح در آغوش گرم و مهربانش
پرواز کردم زير زير دستان جوانش
در بازوان مهربانش آب شد دل
نرم و روان شد، رام شد، بی تاب شد دل
در بوسه ای شيرين لبانش را مکيدم
شيرين شدم همچون عسل از خود چکيدم
ليموی پستانهام پُر از شير دختر
زير لبانش شعله وراز شير و شکر
من بودم و من بودم و من بودم و او
من زير و او رو گاه زير او گاه من رو
در راه شب با يکدگر سرشار و پيروز
رفتيم از سال کهن تا صبح نوروز
//1aleh.blogspot.ca/2006_03_01_archive.html [10]
کاشان، نه، اهل گوشه ای از آن حوالی ام
یعنی که هم جنوبی ام و هم شمالی ام
در تار و پود خاطره های ام نشسته است
گرد و غبار کودکی و خردسالی ام
من مادری نداشتم اما شنیده ام
فرزند دست های زنان اهالی ام
کارم همین که نقش ترا صبح تا غروب
می بافم عاشقانه به " دار" خیالی ام
جای غذا به دست تو، پا خورده ام عزیز
پس طعم درد عشق شده خوب حالی ام
بر من لگد بزن که من آدم نه می شوم
تا با صدای پا ندهی گوشمالی ام
موها، نه ریشه ها، به تن ام راست می شود
چون می کند هوای تو، حالی به حالی ام
اصلا به من نیامده عاشق شوم، به خند
امشب به سرنوشت من و خوش خیالی ام
روزی به روی "دار" به دنیا چو آمدی
عمری به گوش خویش بخوانی، که قالی ام
Various Sources
از آن لاله ی ایرانی که بیشتر از "سکس" سخن می گفت ، از بعد از ۲۹ اوت ۲۰۰۸ شعر و اثر تازه ای منتشر نشده است. در آخرین وبلاگش ، لاله ی ايرانی اشاره دارد که : "داشتم می بريدم؛ از زندگی، از شعر، از درس و دربدری ..."
//1aleh.blogspot.ca/ [11]
این شاعره ی جوان ، به راستی کجاست ؟ آیا از او خبری دارید؟
Recently by All-Iranians | Comments | Date |
---|---|---|
کار پردازان انگلیس در ایران : ۵٢ - احسان نراقی عنصر فعال فراماسونر | 4 | Dec 04, 2012 |
اشعاری به یاد محمد مختاری شاعر و نویسنده ی مقتول ایران | 11 | Dec 04, 2012 |
خدمتگزاران فرهنگ ایران : ٢٠ - محمد نوری | 2 | Dec 02, 2012 |
Links:
[1] //1aleh.blogspot.ca/
[2] //bejisam.persianblog.ir/post/59
[3] //sherekhosh.blogspot.ca/2007/08/blog-post_1151.html
[4] //www.rezafarmand.com/Negineh.Irani.Laleh.htm
[5] //1aleh.blogspot.ca/2006/01/blog-post_11.html
[6] //1aleh.blogspot.ca/2006_08_01_archive.html
[7] //1aleh.blogspot.ca/2007_01_01_archive.html
[8] //1aleh.blogspot.ca/2007_06_01_archive.html
[9] //1aleh.blogspot.ca/2008_01_01_archive.html
[10] //1aleh.blogspot.ca/2006_03_01_archive.html
[11] //1aleh.blogspot.ca/