اگر حافظ جای من بود...
بجای اینکه بگوید:
«الا یا ایهالسّاقی اَدِرکأساً و ناوُلها
که عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مشکل ها»
میگفت:
الا ای مرد بار تِندِر بجان جمع کلفَت ها
بریز شاتی به حلق من که دارم بیش صحبت ها
تمام عمر من لبریز شد زان ماجرا ها که
چه فکر میکردم من اوّل، چه شد بعداً به مدّت ها
به گوشم خواند آن مادر اذان در کودکی زانرو
که باور بودش این مطلب که اسلام است جَنّت ها
ولاکَن چون دخیل بستم به اسلام عزیز کلّا
نشد هرگز نصیب من بجز رنج و مرارت ها
زدم بر سینه ام سنگ وطن، لیکن دو صد افسوس
وطن بر مغز من کوبید هزاران سنگ اَسوَت ها
بسوی مُلک آمریکا شدم راهی بدان امّید
رَسَم بر کارپت قرمز به شهر شیر و شربت ها
ولی زان لحظه که بوسید ران وِی تایر طیاّر
فَلَک از زیر پای من کشید هم راگ و دُورمَت ها
بجای عیش و سر مستی، نشاط و پول سر دستی
همیشه خستهَ کار و نه مهمانی، نه دعوت ها
دفاع کردم ز عدل و حق، خصوصأ بهر جنس زن
مساوات حقوقی بهر پوپک ها و بهجت ها
ولی چون اختیار کردم عیال ازبهر خود، هیهات
نصیبم شد یکی دختر، مدرن مغزش به فورمَت ها
از آن نوع که کنند تعویض جای مرد وجای زن
که کار زن برای مرد و... کار مرد هم، حتّا
شدم من پس مدرن مردی، بدون هیچ چک و چانه
عوض کردم هزار دایپِر، گرفتم بچّه طهارت ها
همین همسر که ذکرش رفت، بود در خانة باباش
به گلکاری وگل دوستی همو را نام و شهرت ها
ولی در بندۀ منزل بشد او یکسره عاشق
به گلهای پلاستیکی، فراوردهای صنعت ها
به ترس و احتیاط و شُور خریدم من دو صد اِستا ک
چو دیدم دیگران دارنند از این رَه مال و ثروت ها
ولی تا نوبت من شد سقوط کرد بورس و اِستاکم
تمامأ شد چنان برفی به تابستان مارکت ها
چو گفتم دوست دارم مُلک آمریکا با خوبی و بدی هایش
زِ راست و چپ شدم آماج حملات و شماتت ها
نزن غُر، تو نکن ناله از این دنیای پُر چاله
که دادت رودکی پندی، که دانست او حکمت ها
تو خواهی کرد گیتی را به میل خود خوش و هموار؟
نخواهد گشت این هموار، نکِش بیخود تو زحمت ها
اگر حافظ شود آگه از این بامبولِ شعر مانند
فرستد سوی گرگ آهو هزاران فحش و لعنت ها
Recently by gorgahoo | Comments | Date |
---|---|---|
God is Gravity... | 2 | Sep 10, 2012 |
Get busy living | - | Jun 02, 2012 |
پند و اندرزی از کلینت ایستوود | 5 | Dec 15, 2011 |