"باعث جنگها سربازان هستند. اگر آنها بجنگ نروند، جنگی هم در میان نخواهد بود."
-- جورج کارلینز
اَکتور معروف کلینتِ ایستوود
مشغول اجرای نقش در فیلم بود
شغل بانتی هانتِری(1) بُد نقش او
رستم او و ایمپالا (2) هم رخش او
در پِیِ یک بِیل جامپِر(3) سِفت و سخت
تا کند دستگیر کروکِ تیره بخت
هیرویِ کم گو و تاف و پُر عمل
زیرکی چون آب و سختی چون جَبَل
او رسید یک شب به شهری بین راه
یک شب تیره، نه اِستاره نه ماه
پس بکرد در یک مُوتِل هم او چِک این
تا دهد آن جان خسته تَسِکین
در اطاق خویش رفت و در ببست
روی تخت خود ِفتاد بس خورد و خست
در سرش افکار تعقیب صد کُرور
می بکردی نقشهٌ فردا مرور
بود در اندیشه غرق که، ناگهان
هم زمین بر هم بریخت و هم زمان
سُرفۀ هفت تیر و فریاد تفنگ
هم نشان از اینکه بیرون است جنگ
جنگ بین کی وکیست اینگونه بد؟
که نباشد شدّتش را مرز و حد
پس بِجَست آرتیست ما از تختِخواب
پشت میز سنگر گرفت با آب و تاب
لیک قبل از آنکه او فهمد چرا
که کی است مشغول شللیک مر کِرا
موج گُول لوله رسید بر پنجره
خشک شد از شوک او را حنجره
بعد در بشکست و یک مرد کُلُفت
ناسزا گویان و بر لب حرف مُفت
یورش آورده به ناگاه در اطاق
پشت او شللّیک دائم تاق تاق
مَرد فوراً پشت تخت سنگر گرفت
شلّلیک هفت تیر خود از سر گرفت
ظاهراً جنگ بود بین دو گروه
جنگ لُولایفانِ بی جاه و شکوه
باری، بَد گایِ مهاجم گفت که
از چه رو ساکت نشستی؟ بهر چه؟
از غلاف بر کش تو هفت تیر خودت
تو مباش بی خاصیت مثل ذُرت
تو بشو همراهِ من در جنگ من
تا بکوبیم آن مخالف گَنگ من
تو به تیراندازی شو مشغول الآن
پیش از آنک اینجا رسد صد پاسِبان
لیک پاسخ داد به او مِستر کلینت:
«ای که مغزت هست مثل یک فلینت
من ندانم تو کی و خصم تو کی
قاطی گشتن با تو هست کلّه پوکی
صِرف اینک صاحب یک هفت تیرم
نه به این معنی است که پس با تو میرم
من فرو در باتلاق جنگ تو
یا زنم بر سینه ام آن سنگ تو
چونکه فایتِ تو نباشد فایتِ من
قعر تو نَبوَد قیاس هایتِ من.»
پس جوان خوب و شارپ، دقّت نما
فکر این موضوع، با شدّت نما
گر که داری مِیل جنگ، مِیل نبرد
گَر نکردی از هراس شلوار زرد
گَر بخواهی جان خود اندر قُمار
علّافی یا بی پولی کردت خُمار
قصد جنگ از موضع شخصی بکن
بهر فرد خود، تو خوش رقصی بکن
برجهاد و بر تعصّب، بر نِژاد
خطّ بُطلان تو بکش با یک مداد
گر صلاح شخصی ات در جنگ نیست
مطمئنی که مُخَت پُر بَنگ نیست؟
بهر چه سربازِ آن رهبر شَوی؟
مُفتَکی در جنگ او پرپر شَوی؟
گر توکردی قصد جنگ خیلی دلیر
کُومسیونت را هم از اوّل بگیر
پس از آن فیلم و هم از این معرکه
میتوان این کانکلوشِن داشت که
Don’t get caught up in a moment’s heath
Don’t get enticed to go in labyrinth
Call your own shot, have your own mind
تا شود آن روزگارت نایس و کایند
1. Bounty hunter
2. Impala, a Chevrolet model
3. Bail jumper
Recently by gorgahoo | Comments | Date |
---|---|---|
اگر حافظ جای من بود | 2 | Oct 15, 2012 |
God is Gravity... | 2 | Sep 10, 2012 |
Get busy living | - | Jun 02, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Great poem
by Anahid Hojjati on Tue Dec 20, 2011 06:03 PM PSTjust like the previous one about "ray charles". i like the playfulness of the poem.
This punk feels lucky, AND you made my day!
by Ari Siletz on Fri Dec 16, 2011 06:17 PM PSTدرود، سپاس، و "وِی تو گو!"
Lovely!
by Souri on Thu Dec 15, 2011 07:14 AM PSTVery intelligent, great work.
Thanks.
Clintonian Sociology
by anglophile on Thu Dec 15, 2011 06:32 AM PSTbrrrrrilliant :)
by Jahanshah Javid on Thu Dec 15, 2011 05:43 AM PSTFunny AND wise... a work of art :)