هرگز از مرگ نهراسیده ام اگرچه چهره اش از ابتذال شکننده تر بود
باری هراس من همه از مردن در سرزمینی ست
که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد
صحبت درخشان و خلجی یا هر شخص دیگر در میان نیست. بحث اینکه آیا من موافق خط فکری این یک یا خط مشی سیاسی آن یک هستم نیز نیست. مسئله بسیار اساسی تر از این حرفهاست که در بین نظرات شخصی ما نسبت به این یا آن گم شده است.
اکثر ما ایرانیها - و خیلیهای دیگر - خط قرمزها و حد نصابهایی برای آزادی قائل هستیم. این حتی شامل حال به اصطلاح لیبرالهایمان نیز میشود. تا اینجای قضیه هرچند جای بحث دارد اما حرفی نیست. مشکل از آنجایی شروع میشود که حد نصاب آزادی افراد را مطابق با افکار بسته و زنگ زده خود محک میزنیم.
از آن بدتر اگر طرف را متعلق به گروه یا خط فکری بدانیم که با آن - به حق یا ناحق - خصومت داریم برای آن مادر مرده هیچگونه حقی به عنوان آزادی بیان برخوردار نیستیم. من سالهاست که به صورت آماتور خواننده بعضی وبلاگهای فارسی زبان هستم. وبلاگ حسین درخشان را هم میخوانم
. نظر شخصی ام در مورد مطالبش این است که او علاقه مند به جنجال و معروفیت است ... دوست دارد مخالف جریان آب شنا کند ... بیشتر از سواد و معلوماتش گاهی حرف میزند ... بسیار دگماتیک فکر میکند ... گاها چیزهایی را میگوید که دیگران بنا به مقتضیاتی جرات بیانش را ندارند ... وخوشبختانه تعارف بازیهای ایرانی در مرور زمان در او کمرنگ و کمرنگتر میشود هرچند که بعضا از آن طرف بام به زمین میخورد.
من نمیدانم و به من ارتباطی هم ندارد که آیا آقای درخشان سرش با گروهی یا حزبی یا حکومتی در یک آخور هست یا خیر. آقای درخشان حتی اگر حقوق ماهیانه اش را از دولت ایران هم بگیرد باز هم باید آزاد باشد آنچه را که میخواهد بگوید.
خجالت آور است آقایان و خانمهایی که ادعای آزادی خواهی آنها گوش فلک را کر کرده و تریبونی هم در دنیای اینترنت در دست دارند یا به کل ساکت و بی تفاوتند - مثل آقای نبوی - یا بدتر چون درخشان را جاسوس یا سرسپرده حکومت میدانند او را مستوجب چنین مسئله ای میدانند.
زمان آن است که بدون در نظر گرفتن اینکه درباره حسین درخشان و تفکر او - یا هر شخص دیگر - چه میپنداریم اینقدر درایت و شجاعت داشته باشیم که بگوییم آزادی بیان حق همه است حتی آنانی که به نظر ما اشتباه ترین حرفها را به زبان میاورند. متاسفانه ما ایرانیها راه خیلی درازی برای رسیدن به درک و احترام واقعی به آزادی بیان پیش رو داریم. به امید نزدیکتر شدن به آن روز.