بسیاری از ما -چه پناهجو، چه پناهنده و چه مهاجر قانونی- که ایران را با هدف شروع یک زندگی بهتر در غرب ترک کردهایم در یک مرحله از این سفر دور و دراز، تن به انجام کارهایی دادهایم که ترجیح میدهیم با هموطنان خود مخصوصا آنهایی که در ایران هستند و از زندگی ما در اینجا میپرسند راجع به این تجربهها صحبت نکنیم. این کارها که در انگلیسی به آنها Mc job هم میگویند از ساندویچ فروختن در مکدونالد شروع میشود و تا قفسهچینی در سوپرمارکت یا لباس تا زدن در WalMart و نگهبانی ساختمان را میتواند شامل شود. البته بگدریم که حتی برای کار کردن در مکدونالد و والمارت باید پارتی داشته باشید و اقامتتان قانونی باشد وگرنه باید به بقالیهای ایرانی یا عرب اکتفا کنید که نصف مکدونالد هم ممکن است پول ندهند. از این گذشته، اگر کارفرما بو ببرد که مدرک تحصیلی عالی دارید ردتان میکند! خلاصه کلام، پیدا کردن همین کارها هم اصلا آسان نیست.
بعضیها چند ماه اول مهاجرت را تا زمانیکه بتوانند یک کار بهتر پیدا کنند با این کارها سر میکنند. بعضیها حتی پس از چند سال داشتن کار خوب، از کار بیکار میشوند و از ناچاری دوباره مجبورند به این کارها بپردازند. عدهای هم هیچوقت نمیتوانند آن «کار خوب» را پیدا کنند چون نمیتوانند زبان کشور میزبان را خوب صحبت کنند، تحصیلات مربوط را ندارند یا اگر دارند در کشور میزبان پذیرفته نیست و نمیتوانند از اعضای خانواده خواهش کنند تا چند سال باد هوا میل کنند تا ایشان دوباره به مکتب بروند و مدرک بگیرند. عدهای هم سنشان به حدی رسیده که هیچ کارفرمایی حاضر نیست روی آنها سرمایهگذاری کند.
در هر مرحله از مهاجرت که این تجربه را بگذرانید تلخی و نیش گزنده آن را حس میکنید و اگر توانسته باشید آن را پشت سر بگذرانید یا ترجیح میدهید آن را بکلی فراموش کنید و با کسی راجع به آن صحبت نکنید و یا اینکه تحلیلی فیلسوفانه در مورد آن بعنوان بخشی از مراحل زندگی و مهاجرت ارائه میکنید.
در هر حال بعید میدانم کسی حاضر شود داوطلبانه و در حالیکه امکان یک شغل بهتر را دارد تن به کار در والمارت بدهد. ولی Barbara Ehrenreich داوطلبانه حاضر شده شش ماه تن به کارهایی بدهد که حداقل دستمزد را دارد. او نتیجه تجربیاتش را در کتاب Nickel and dimed //tinyurl.com/yoynsh [1] چاپ کرد. هدف اصلی نویسنده از انجام اینکار جواب دادن به کسانی بود که میگفتند باید مستمری بیکاران در امریکا محدود شود و اگر مستمریبگیر کار پیدا کند -- هر کاری با هر درآمدی که باشد-- باید مستمری قطع شود. نویسنده این کتاب با انجام این تجربه میخواست نشان دهد که کارهای زیادی هست که میلیونها امریکایی به آن مشغول هستند ولی کفاف حداقل ضروریات زندگی یعنی اجاره خانه را هم نمیدهد.
(این نوشته نخست در وبلاگ ایرانیان برونمرز //IranAbroad.org [2] منشر شد.)
Recently by IranAbroad | Comments | Date |
---|---|---|
دختران ایرانی در مسابقه ملکه زیبایی | - | Apr 05, 2009 |
نوروز در آغاز پائیز | - | Mar 28, 2009 |
توصیه سفارت جمهوری اسلامی به ایرانیان مقیم مالزی: پرهیز ازمعاشرت با خانمها | - | Mar 21, 2009 |
Links:
[1] //tinyurl.com/yoynsh
[2] //iranabroad.org/