اخیراً تاریخ روم باستان را می خواندم که به داستان امپراتور کالیگولا (Gaius Julius Caesar Augustus Germanicus) رسیدم. خلافتِ کالیگولا تقریباً ٤ سال طول کشید، در این مدت او تلاش بی حدی برای گسترش امپراطوریِ خود نمود. کالیگولا که در محیطِ نظامی، بزرگ شده بود، در آغاز بسیار محبوب بود. گفته می شود، محبوبیتش بخاطر این بود که او، "تیبریوس" نبود (خلیفۀ قبلی) و دلیل دیگر اینکه، مردم فکر می کردند، او بسیار سخاوتمند است.
البته، در چند ماه ابتدایی حکومتش، کالیگولا بسیار سخاوتمند بود (بخصوص به ارتش و گارد ویژۀ خویش). این سخاوتمندی، خیلی زود باعث مشکلاتِ مالی عدیده ای شد. همین مشکلات اقتصادی بود که باعث شد کالیگولا ابتدا اشخاص پولدار را متهم کند و بعد از آن سعی کرد دارایی های آنها را یافته و مصادره کند. کالیگولا کارهای غیر منطقی و گاهاً دیوانه وار زیادی انجام داد، از جمله فرمان جمع آوری صدفهای دریایی به ارتش، به قصد فتح بریتانیا! (ابتدا سپاهیان به سواحل شمالی اروپا اعزام و سپس به جای جنگیدن به کار مقدس جمع آوری صدفهای دریایی مشغول شدند! جهادِ مقدس صدفی!). اما احتمالاً معروفترین گندِ این خلیفۀ بزرگ، تلاشش برای دادن لقبِ کنسول به اسب محترم خویش بود!
هنگام خواندن صفحات زرین زندگی کالیگولا، بعضی تشبهاتِ او و دکترِ عزیزمان احمدی نژاد، توجه ام را جلب نمود! هر دو مدت زمانی را در ارتش (سپاه) گذراندند. هر دو در آغاز قدرت، قول رفاه و عدالت دادند. هر دو در آغاز سخاوتمندی بسیاری (به خصوص به نیروهای نظامی) نشان دادند. هر دو بعد از مدت کوتاهی، نشانه هایی از ضعف و عدم تعادل روانی نشان دادند (اعمالی که به سادگی قابلِ توجیهِ منطقی نبود)!
و بالاخره، به نظر می رسد که احمدی نژاد جان هم، مثل کالیگولا، فقط چهار سال در قدرت بماند! جالب تر از همه اینکه، احمدی نژاد هم در تلاش دادن درجۀ کنسول به اسبهاست! خب، نه دقیقاً اسبها (که این مقاله، مطلقاً در پی جسارت به حیوانات نجیب و پر فایده ای چون اسبها، گاوها و شترها نیست!) منظور، ترفیع درجۀ اشخاصی به مراتب بی فایده تر از اسب، به مقالهای بالای دولتی است.
برای مثال؛ رسوایی اخیر در دخالتِ دولت، برای ترفیع مردِ جوانی به مدارج بالا (شبیه به اعطای درجۀ کنسولی به اسبِ کالیگولا) است. این جوان (مهرداد بذرپاش، جوان بیست و چند ساله)، در حال حاضر رئیس کارخانه پارس خودرو، سومین کارخانه تولید خودرو در ایران است. او به سختی از دانشگاهِ صنعتی شریف، فارغ تحصیل گردید (با حداقل نمرۀ ممکن؛ به قول معروف "ناپلئونی"). بذرپاشِ جوان با چنین هوش و ذکاوتی تصمیم به گرفتن درجۀ کارشناسی ارشد در همان دانشگاه گرفت! مشکل اصلی، قبولی در امتحان ورودی کارشناسی ارشد بود!
ولی از آنجائیکه این جوان، دانش بی حد خود را در دورۀ کارشناسی نشان داده بود (بدون ذکر اینکه سابقۀ آنچنانی در مدیریت یکی از بزرگترین کارخانجات ایران!!!)، دولت تصمیم به معافی این شخص از امتحان ورودی گرفت! و بعد از آن، با فشار مستقیم دولت، دانشگاه ثبت نام بذرپاش را از کارشناسی ارشد به درجۀ دکترا تغییر داد!یقین دارم اگر یکی، دو سالی صبر کنیم، این جوان با استعداد درجۀ فوق دکترا هم خواهد گرفت (ماشااللّه).
اینجانب چیز زیادی از آقای بذرپاش نمی دانم، ولی تا آنجائیکه می بینم، ایشان یک نقطۀ مشترک با اسبِ کالیگولا دارد؛ هر دو رئیس قدرتمندی دارند که پشیزی برای شایسته سالاری (لیاقتِ افراد در کسبِ مقامهای بالای دولتی)، قائل نیستند و ارزشی برای اعتبار مدارک دانشگاهی کشورشان در نظر نمی گیرند. نگاهی به آیندۀ "دکتر" احمدی نژاد، نشان دهندۀ این است که جنون او (همچون کالیگولا) مدّت حکومتش را به چهار سال محدود خواهد کرد. جالب است اشاره کنیم که خلافت کالیگولا، توسط گارد ویژه اش خاتمه یافت. بسیار محتمل است که سپاه پاسداران نیز حمایتش را از احمدی نژاد، خاتمه دهد. نهایتاً، گمان می کنم همان کسانی که احمدی نژاد را برایمان آوردند، با شخص دیگری، با جنون کمتر و ساده لوحی بیشتر خواهند آمد!
وقتی کالیگولا به قتل رسید، سربازان "کلادیوس" را به عنوان بهترین گزینه برای حکومت در نظر گرفتند (به عنوان ابلهِ بی زبانی که به راحتی قابل کنترل است). جالب اینکه، با وجود معلولیت، کلادیوس مدیریت و کار آمدی خود را بخوبی نشان داد!
شخصاً، یکی از همین رعایای ساده ام که تنها خواسته اش، فراهم آوردن معاش زندگی (وحرمتِ حریم شخصی ام) است! تا وقتیکه به من نگویند؛ چطور لباس بپوش یا نماز بخوان یا چطور باسَن مبارک را تمیز کن، من هم کاری به آنها ندارم! صلواتِ ما هم بدرقۀ راهشان. هر درجه و مقامی هم که خواستند به اسبهای محترمشان بدهند (البته، تا زمانیکه مردم محروم، گرفتار جفتکهای این اسبها نشده اند!).
و من اینجا، چشم در راهِ کلادیوسِ ایرانی ام؟
آه، کلادیوس، کی می آیی؟!
محمد رضا رضوی
دربارۀ نویسنده:
جوان تحصیل کرده ایست با تجربیاتی ارزشمند در مدیریت بازارهای مالی، اقتصاد و روابط عمومی. ایشان با کمپانی های معتبری چون CIA, FSB, SAVAK, SAVAMA, MOSSAD, ,6MI8, MI7, MI (البته نظر به محدودیت جا وبه علت اینکه شماره ها به سرعت در حال بالا رفتن بود، از ذکر بقیه خوداری می کنیم). در حال حاضر مشغول تحقیق دربارۀ پروژۀ "چگونه با حداقل حقوق زنده بمانیم" می باشد. از پروژه های تحقیقاتی قبل ایشان می توان به موضوع های زیر اشاره نمود "چگونه کشور را ترک کنید قبل از اینکه گیر بیافتید" و "چطور چیزی را که در ذهنتونه به زبان بیاورید و زنده بمانید". ایشان در حال نوشتن کتاب تازه ای به نام "راهی به درون دایره: استفادۀ صحیح از ریش و گیوه در راه پیشرفت شما". با پست الکترومغناطیسیه razavi1970-press@yahoo.co.uk [1] می توانید به ایشان متصل شوید!
Recently by mohammad reza razavi | Comments | Date |
---|---|---|
Please tell me what you think? | 1 | Jul 13, 2008 |
یکی بود یکی نبود، یک محمود بود و | 1 | Jun 20, 2008 |
بیسوادی | 16 | Jun 18, 2008 |
Links:
[1] mailto:razavi1970-press@yahoo.co.uk