می گویند روزی ملانصرالدین سوار بر الاغ از دهی عبور می کرد، مردم ساده ده که ناگهان ملایی دیدند بر وی آویختند که باید بالای منبر بروی و وعظ و خطابه بفرمایی.
ملا که لابد شوخ طبعی ش گل کرده و از پذیرایی روستایان نیز بدش نمی آمد، سه روزی آنها را سر کار گذاشت؛ روز اول بر بالای منبر نزول اجلال فرمود و پرسید ای خلایق می دانید من می خواهم چه پند و اندرز و خطابه ای بکنم و شما را از عذاب الیم نجات دهم؟ مردم با تعجب و لابد کمی نگرانی یک صدا جواب دادند خیر ملا بفرما تا آگاه شویم، ملا گره در اخمهایش انداخت، از منبر پایین جست و گفت حال که نمی دانید و تا این حد جاهلید پس چه فایده که شما را اندرز دهم؟!
روز بعد باز هم بعد از پذیرایی و مهمان نوازی ملا بر منبر رفت و پرسید ای خلایق می دانید چه اندرزی می خواهم به شما بدهم و دین و ایمان شما را استوار کنم؟ روستاییان ساده دل یک صدا فریاد زدند بله ملا!
ملا از بالای منبر پایین جست و گفت حال که می دانید برای چه به خود زحمت بدهم؟
روز سوم روستاییان که از پذیرایی این ملای حریص خسته شده بودند و می خواستند هرطور که شده وعظ و خطابه ای از وی بشنوند بلکه به درد آخرتشان بخورد قرار گذاشتند که هر گاه ملا سوال خود را پرسید نیمی بگویند بله و نیمی دیگر خیر!
چون ملا بر منبر شد به خلایق گفت می دانید چه خبر و پند و اندرزی می خواهم به شما بدهم؟ نیمی از روستاییان بانگ برآوردند که بلی ملا و نیمی دیگر که نه والله ملا!
ملا از بالای منبر پایین جست و غرغرکنان گفت عجب دهاتیهایی، خب آنهایی که می دانند به آنهایی که نمی دانند بگویند و وقت گران مرا تلف نکنید!
آنگاه سوار الاغش شد و در میان حیرت و افسوس روستاییان راه خود را گرفت و رفت.
...
حکایت سایت فارسی بی بی سی و سی سالگی انقلاب 1357 ایران نیز بی شباهت به حکایت ملا و روستاییان نیست.
از زمانی که بخش فارسی بی بی سی در پی راه اندازی تلویزیون خود برآمد رادیو و سایت فارسی ش تقریبا به حالت نیمه تعطیل درآمده اند و از آنجا که مطالب سایت همواره در دسترس باقی می ماند شاید این وضع نیمه تعطیل در سایت بیشتر به چشم می آید والا اینکه گوینده تازه کار در خواندن یک خبر سه خطی در عرض یک دقیقه سه بار آن را غلط بخواند چیزی است که دیگر چندان تعجب برانگیز نیست، از قدیم گفته اند: نو که آمد به بازار کهنه شدن دل آزار!
در میانه این رکود، کسادی و وخامت حال رادیو و سایت، بخش فارسی تصمیم می گیرد که صفحه ای هم به مناسبت سی سالگی انقلاب 57 برپا کند.
گذشته از کیفیت مطالب که اغلب نوشته همکاران تازه بخش فارسی است و تقریبا حرفی برای گفتن ندارند و گویی تنها برای صفحه پرکنی و رفع تکلیف حول چند موضوع دم دستی نوشته شده اند، ترتیب و ساختار محتوایی ویدئوهای این صفحه بلافاصله با استناد به حکایت ملا، سوال برانگیز می شود.
تا به امروز که 20 بهمن ماه است و صفحه ویژه روزهاست که تیتر اصلی خود را حفظ کرده و تنها یکی دو مطلب دم دستی در معرفی افراد و جریانها به آن افزوده شده است، در مجموع 10 مصاحبه کوتاه با اشخاص مختلف در باره انقلاب 57 در این صفحه منتشر شده است از شاعر گرفته تا بقال.
این گوناگونی افراد در وحله اول ممکن است جالب جلوه کند ولی وقتی تک تک این ویدئوها را نگاه می کنیم، چند موضوع به ذهن مان می رسد:
-- سردبیر سایت فارسی ناگهان در روزهای آخر تصمیم گرفته است این ویدئوها را سفارش بدهد و در نتیجه از آدم های دم دست استفاده کرده است، این آدم های دم دست از بقالی که خبرنگاران بخش فارسی از آن آجیل می خرند گرفته تا از خوش شانسی شاعری مشهور را شامل می شده است.
-- دروازه بانان این رسانه یا متوجه نیستند که با چنین ترکیبی ناخودآگاه دارند به مخاطب القاء می کنند که قضیه جدی نیست یا متوجه هستند و خود چندان موضوع را جدی نگرفته اند.
-- محتوای این ویدئوها تقریبا (به استثنای هادی خرسندی و اسماعیل خویی) بیشتر ضد انقلابی ست، اگر بخش فارسی به کسانی که به انقلاب باور داشتند دسترسی نداشته یا مایل به مصاحبه با آنها نبوده است، آیا متوجه نیست که به این ترتیب کدام کفه ترازو را سنگین تر کرده است؟
-- مصاحبه شوندگان عمدتا سلطنت طلب یا از وابستگان به رژیم سرنگون شده سلطنتی هستند، به این ترتیب اگر فرض کنیم که تا یک هفته دیگر جمهوریخواه، لیبرال سابق، عضو نهضت آزادی، اصلاح طلب سابق و چپ سابق را هم در این صفحه ببنیم، باز جای سوال پیش می آید که پس چرا اول سلطنت طلب ها؟
-- همگی مصاحبه شوندگان در خارج از کشور اقامت دارند و تقریبا جز یکی دو نفر هیچ کدام حرف تازه یا خاطره درخشانی برای بازگویی ندارند وقتی واکنش شدید دولتمردان جمهوری اسلامی به بخش فارسی بی بی سی سبب می شود که این بخش از دریافت ویدئوهای داخل کشور محروم شود، شنیدن خاطرات یا دیدگاه های افراد خارج از کشوری از انقلاب آن هم با این شیوه انتخاب، سوال برانگیز می شود.
-- وقتی که در متن های نویسندگان بی بی سی از اصطلاح "انقلاب اسلامی" به کرات استفاده شود، نتیجه این می شود که از همان ابتدا تکلیف خود را روشن کرده ایم، مثل این است که به جای کودتای 28 مرداد بگوییم قیام ملی 28 امرداد!
-- گاهی انجام ندادن کاری که به قول ملا در آن "شک و شبهه" پیش می آید از انجام دادنش بهتر است!
حالا اگر نگاهی به این ده ویدئو بیندازیم (مصاحبه با اسماعیل خویی دو پاره شده است) روشن می شود که جز اسماعیل خویی، هادی خرسندی و تاحدودی محسن سازگارا بقیه مصاحبه شوندگان اصولا حرفی برای گفتن ندارند، دلیل این امر آن نیست که آنها جزء افراد معمولی یا رده پایین حکومت سلطنتی بوده اند، دلیل آن نوع انتخاب و کج سلیقگی انتخاب کنندگان و مصاحبه گران بوده است.
مهمترین خلاقیت مصاحبه گران قراردادن سگ سرهنگ بهروز سرشار در پایان مصاحبه با او درکنار وی است که نتیجه نه تنها خنده دار از آب در آمده است بلکه تمامی حرفهای جناب سرهنگ را نیز به طنز می کشاند!
اگر فردا فرخ نگهدار و یکی از بریدگان مجاهدین خلق را هم در این صفحه به رخ بکشند، باز هنوز ما حکایت ملانصرالدین را به خاطر خواهیم داشت که پس بقیه چه شدند؟
...
فرض کنیم که قرار بود مسئولیت این مصاحبه را به یک دانشجوی ترم سوم ارتباطات بدهند و بگویند برو 20 تا مصاحبه بگیر، دانشجوی مورد بحث چه می کرد؟
احتمالا چون رسانه مربوطه بی بی سی بوده و باید حواسش به ترازو و غیره و ذالک باشد لیستی تهیه می کرد، به این شرح:
-- سه چهار نفر نفر از بلندپایگان رژیم سابق؛ مثلا: فرح پهلوی، اعضای خاندان سلطنتی، اعضای دولت های آخر رژیم پهلوی، فرماندهان نظامی و امنیتی و...
-- سه چهار نفر از بلندپایگان فعلی و پیشین رژیم جمهوری اسلامی؛ مثلا: ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی صدر، آیت الله طاهری، حجت السلام ناطق نوری،محسن رضایی، حجت السلام حسن خمینی و...
-- دو سه نفر از شرکت کنندگان در انقلاب و سرکوب ش؛ مثلا: فرمانده نظامی، فرماندهان حکومت نظامی، رئیس کمیته انقلاب، همافران، فرمانده گارد شاهنشاهی، یک روحانی بلند پایه، یک بازاری معروف، ساواکی ها، اعضای سازمانهای چریکی، زنان مبارز و...
-- دو سه نفر از اعضای بلندپایه "سازمانهای انقلابی"؛ مثلا: مهدی سامع، مسعود رجوی،عباس توکل، اشرف دهقانی و... (منظور البته انقلابی در آن زمان است نه آنکه این دانشجو فرضا مجاهدین خلق را هم اکنون نیز انقلابی فرض کند!)
-- دو سه نفر از روشنفکران ، هنرمندان و روزنامه نگاران؛ مثلا: سردبیران یا دبیران سرویس روزنامه های زمان انقلاب یا سردبیران رادیو و تلویزیون، مجریان اخبار و ...
با تهیه این فهرست و بررسی امکان مصاحبه با این افراد و در نظر گرفتن اینکه در صورت پخش چنین مجموعه ای نزدیکی به واقعیت عینی و تقرییا گوناگونی و همه جانبه نگری لحاظ شده است، سردبیر مربوطه ضمن تشویق دانشجوی مورد بحث، احتمالا شب با آرامش سر به بالین خواهد گذارد!
...
نگارنده بر این باور است که پیش از اینکه بخش فارسی بی بی سی نیتی برای تبلیغ "ضد انقلاب" یا اصولا هر نیتی برای این شیوه پرداختن به انقلاب و سالگردش داشته باشد، محذورات، عجله و امکانات کمتر سبب شده است تا صفحه ای برپا شود تا برای خالی نبود عریضه، سایت فارسی بی بی سی هم حرفی برای گفتن داشته باشد.
از آنجایی که تلویزیون فارسی بی بی سی اکنون تریبون اصلی این رسانه است در چند ماه گذشته به نظر می رسد که در رادیو و سایت فارسی این رسانه نشانی از شور و حوصله برای کارهای معمول هم کمتر به چشم می آید چه برسد به کار ویژه!
بنابراین نگارنده هم بیش از این به این صفحه ویژه نمی پردازد چرا که: "موضوع جدی نیست" یا به قول ملا؛ ناآگاهان می توانند بروند (در باره انقلاب) از آگاهان بپرسند و دست از سر بی بی سی بردارند!
مطالب مرتبط:
-- مصاحبه امید حبیبی نیا با مهدی سامع در باره قیام 21 بهمن ماه 1357 [1]
-- بررسی تطبیقی سایت های خبری عمده فارسی (بخش اول) [2]
-- بررسی سایت های خبری عمده فارسی (بخش دوم) [3]
Recently by Omid H | Comments | Date |
---|---|---|
جای خالی "تلویزیون"! | 5 | Jan 31, 2009 |
I hope I am wrong | 16 | Jan 13, 2009 |
BBC Persian TV is launching! | 1 | Jan 10, 2009 |
Links:
[1] //akhbar.gooya.com/politics/archives/006311.php
[2] //www.radiozamaneh.org/special/2007/12/post_351.html
[3] //www.radiozamaneh.org/special/2007/12/post_357.html