كشتگان جنگ و كسانی كه جان خود را در راه دفاع از وطن و منافع مردم خود قربانی كردهاند در هر جامعهای از احترام خاصی برخوردارند. ساختن بنای یادبود و تجلیل از این كشتگان، و از جمله بناهایی كه تحت عنوان «سرباز گمنام» برای بزرگداشت سربازان بی نام و نشان جنگ برپا میشود، در همه كشورهای جهان سنت معمولی است. این تجلیل و احترام كمترین دینی است كه زندگان و باقیماندگان از جنگ به قربانیان فداكار آن بدهكارند، و ادای آن بهترین تضمین برای حفظ روحیه میهندوستی و آمادگی دفاع از وطن در شرایط مشابه دیگری خواهد بود كه در آینده ممكن است پیش بیاید. تجلیل از قربانیان جنگ در عین حال متضمن محكومیت جنگ و جنگافروزان و همه كسانی است كه با دامن زدن به آتش جنگ باعث قتل آنان شدهاند. علاوه برا ین، تجلیلهایی از این قبیل معمولا صبغه ملی دارد و در انحصار هیچ گروه و گرایش سیاسی خاصی نیست. هر گونه بهرهبرداری سیاسی از قربانیان جنگ به نفع یك گرایش خاص بزرگترین توهین و خیانتی است كه در حق این قربانیان اعمال میشود و به حق از سوی سایر نیروهای سیاسی محكوم میشود.
رژیم جمهوری اسلامی ایران در بهرهگیری سیاسی از كشتههای جنگ هشت ساله ایران و عراق از هیچ وسیلهای فروگذار نبوده است. اولین گام در این جهت را رژیم در اطلاق عنوان «شهید» به این كشتگان برداشته است. جنگ و مرگ و كشته شدن تلخ است و شوم، و سخن گفتن از مرگ به عنوان مرگ، و كشته تحت عنوان كشته، تمامی تلخی مرگ و سبعیت قتل و جنگ و خشونت را به ذهن میآورد و نفرت از آن را برجسته میكند. از این رو، معمولا بناها و مراسم یادبود كشتگان جنگ در كشورهای مختلف جهان یك وسیله قوی در مبارزه با جنگ و تقبیح آن بشمار میرود. كاربرد عنوان «كشته» در مورد آنان نیز هیچ از اهمیت فداكاری آنان كم نمیكند یا مقام آنان را ذرهای پایین نمیآورد. اطلاق عنوان «شهید» به كشته جنگی، اما، از شدت فاجعه میكاهد و قبح جنگ را از بین میبرد. «شهید زنده است»، یعنی كه او در جنگ تلف نشده است؛ او قربانی جنگ نیست؛ مرگ او را نباید عزا گرفت، بلكه باید آن را «تبریك» گفت و به مناسبت آن شیرینی پخش كرد. با كاربرد وسیع این عنوان برای هزاران هزار كشته جنگ ایران و عراق، رژیم جمهوری اسلامی سعی كرده است مرگ در جنگ را تقدیس كند و از طریق آن به تقدیس خود جنگ برخیزد و با ترویج فرهنگ «شهیدپروری» نسل دیگری را برای استقبال از جنگ و قربانی شدن در آن آماده كند.
انگیزه حكومت در تقدیس جنگ ایران و عراق و شهیدسازی كشتگان آن پنهان نیست. جنگ هشت ساله ایران و عراق فقط محصول حمله تجاوزكارانه صدام حسین به ایران نبود. اكنون دیگر بر همه روشن است كه رژیم حاكم تعمدی صریح در ادامه فاجعهبار جنگ داشته است، و دست كم مسئولیت اصلی ادامه جنگ برای شش سال طولانی پس از بازپس گرفتن خرمشهر از نیروهای عراقی، و تلفات چندسدهزار نفرهای كه از آن بر جای گذاشته شد، به عهده رژیم ایران بوده است. از این رو، اكثریت كشتگان جنگ نه محصول تجاوز عراق و بلكه قربانیان مستقیم سیاست جنگجویانه نظام حاكم بودهاند كه جنگ را نعمت میشمرد و از افزایش تلفات سنگین آن باكی نداشت. كاربرد عنوان شهید دقیقا در جهت این هدف صورت میگیرد كه از قبح و تلخی فاجعه كاسته شود و مسئولیتی متوجه جنگ افروزانی كه باعث و مسبب این فاجعه بودهاند نگردد. جنگ نعمت بوده است، قربانیان آن شهید شدهاند و به سعادت رسیدهاند، فاجعهای صورت نگرفته است كه مسئولیتی متوجه كسی كند، و اگر هم مسئولیتی وجود دارد این مسئولیت تنها متوجه دشمن است و نه سیاستمداران خودی كه یك پای جنگ بودهاند و ادامه دهنده اصلی آن برای شش سال پس از اخراج دشمن از خاك وطن. شهیدسازی كشتگان جنگ بهترین وسیله بهرهبرداری سیاسی از این كشتگان را برای رژیم جمهوری اسلامی فراهم آورده است.
رژیم البته به این حد از بهرهبرداری سیاسی از كشتگان جنگ اكتفا نكرده و بلكه از هر امكان و موقعیت و مناسبت دیگری نیز برای این كار بهره گرفته است. در تمام مدت جنگ، نقل و انتقال اجساد كشتگان و مراسم تشییع و خاكسپاری و مجالس یادبود آنان به وسیلهای برای تبلیغات دولتی و سركوب مخالفان رژیم تبدیل شده بود. رژیم جمهوری اسلامی همه قربانیان و رزمندگان فداكار جبهههای جنگ را از عناصر هوادار خود قلمداد كرده و خود را متولی خون آنان دانسته است. از این رو، رژیم در تبلیغات خود مرتبا از «شهیدان» جنگ برای اعمال سیاستهای سركوبگرانه خود مایه میگذارد و این قربانیان را یك بار دیگر در پای منافع سیاسی خود قربانی میكند. این خصوصیت همه جنگافروزان است كه ابتدا با سیاستهای جنگطلبانه خود مردم و یا هواداران خود را قربانی میكنند و سپس با پوشاندن لباس «شهید» بر قامت آنان از یك سو خود را «پیروز» مینامند (چون كار آنان كشتهای از خود بر جای نگذاشته است و آن چه كه بوده «شهید» بوده است)، از سوی دوم در كشته شدن آنان هیچ مسئولیتی را متوجه خود نمیدانند، و از سوی سوم با مصادره كردن همه كشتگان به نفع خود برای خویش حقانیت میآفرینند و آنان را وجهالمصالحه ادعاها و اهداف سیاسی خود قرار میدهند.
رژیم همچنین نشان داده است كه در بهرهبرداری سیاسی از كشتههای جنگ تنها به نام آنان اكتفا نمیكند و بلكه از اجساد آنان برای سالیان دراز پس از خاتمه جنگ نیز همچنان به صورت وسیله بهردهبراری میكند. این ظاهرا تنها در جمهوری اسلامی است كه بیست سال تمام پس از خاتمه جنگ هنوز جسد قربانی جنگ پیدا میشود و وجود این اجساد هر از چند گاهی به وسیلهای برای نمایش تبلیغاتی برای رژیم تبدیل میشود. علاوه بر این، در دوران حكومت آقای احمدینژاد راه تازهای برای بهرهبرداری از اجساد این قربانیان بی نام و نشان جنگ پیدا شده است. اكنون دیگر كافی نیست كه این اجساد را برای ساعتها در خیابانهای شهر بگردانند، و مداحان و تعزیهگردانان حكومتی از هر لحظه و ثانیه آن برای تبلیغات به نفع حكومت بهره بگیرند، و بعد اجساد را در كنار سایر قربانیان جنگ دفن كنند. و بلكه حكومتی كه به هر كشته جنگی به صورت یك وسیله مطلق مینگرد به اندیشه بهرهگیری «حد اكثری» از آن افتاده است، با این فكر بكر كه از مراسم دفن این اجساد نیز به نفع خود بهرهبرداری تبلیغاتی بكند و همراه با آن دانشگاهها را به تسخیر نیروهای وابسته به خود موسوم به بسیج و حزبالله درآورد.
این كار از یكی دو سال پیش آغاز شده است و تا كنون در چندین دانشگاه و مدرسه عالی در تهران و شهرستانها اجسادی به نام «شهدای جنگ» دفن شدهاند. این طرح البته از سوی غالب دانشگاهیان (اعم از استاد و دانشجو) محكوم شده و در موارد متعددی به تظاهرات دانشجویان منجر شده است، ولی عوامل رژیم با كاربرد خشونت و سركوب این مقاومتها را در هم شكستهاند. آخرین این موارد در دانشگاه امیركبیر در این هفته صورت گرفت كه یكی از بزرگترین تظاهرات اعتراضی دانشجویان را در طول چند روز باعث شده است. سرانجام، این تظاهرات با ضرب و شتم شدید دانشجویان (كه تصاویر ثابت و متحرك آنها در اینترنت منتشر شده است) و دستگیری دهها نفر از آنان سركوب شد، و عوامل رژیم توانستند اجسادی را كه برای این كار در نظر گرفته بودند در جوی پر تشنج و فضایی كه كمترین حرمتی برای این اجساد باقی نمیگذاشت دفن كنند. با اجرای این طرح، همان طور كه دانشجویان معترض اظهار میكردند، راه ورود نیروهای حزباللهی و بسیجی خارج به محوطه این دانشگاه به بهانه سر زدن به این مقبره و اجرای مراسم عزاداری و یادبود باز میشود و محیط این دانشگاه تحت كنترل عوامل سركوب وابسته به رژیم در میآید.
این واقعیت را میتوان با توجه به مقدماتی كه به این مناسبت در محوطه دانشگاه امیركبیر تدارك شده بود دریافت. به گزارش خبرنامه امیركبیر، از ساعتها پیش از مراسم دفن، چندین چادر روضهخوانی و مداحی در این محوطه بر پا شده بود و مداحان دولتی به تبلیغات و بازارگرمی برای این مراسم مشغول بودند. این كه در قرن بیست و یكم میلادی، دانشگاه در جمهوری اسلامی به گورستان و تكیه عزاداری و مجلس روضهخوانی استحاله مییابد بهترین نمودار سطح علم و فرهنگ و ارزش آن در این نظام اسلامی است. و به سختی میتوان گفت كه آیا این تراژدی بزرگتر است یا بهرهبرداری ابزاری از اجساد كسانی كه یك بار قربانی سیاستهای جنگطلبانه رژیم شدهاند و بار دیگر تا لحظه دفن و پس از آن قربانی سیاستها و مطامع آن میگردند. ترید نباید كرد: بنای یادبودی كه بر روی گور این قربانیان بی نام و نشان بر پا میشود بیش از آن كه یادآور فداكاریهای كشتگان جنگ باشد از بهرهبرداری مزورانه حاكمان جنگافروز از این كشتگان یاد خواهد كرد، و غالب كسانی را كه از كنار آن بگذرند به جای خواندن فاتحهای برای این كشتگان به نثار لعنتی برای آن حاكمان و جنگافروزان واخواهد داشت.
From: Iran Emrooz
Recently by Hossein Bagher Zadeh | Comments | Date |
---|---|---|
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون | 1 | Dec 02, 2012 |
از ادعا تا عمل | 5 | Nov 21, 2012 |
انتخاب مجدد اوباما | 3 | Nov 15, 2012 |