بزرگترین توهین

استفاده مزورانه از كشتگان جنگ


Share/Save/Bookmark

بزرگترین توهین
by Hossein Bagher Zadeh
26-Feb-2009
 
بهره‌برداری رژیم جمهوری اسلامی از كشتگان‌ جنگ خانمانسوز ایران و عراق پس از گذشت دو دهه دراز از پایان این جنگ هم‌چنان ادامه دارد. در آخرین نمایش از این نوع، اجساد چند نفر از این كشتگان به دانشگاه امیركبیر تهران كشانده شدند تا در برابر اعتراض شدید و گسترده دانشجویان این دانشگاه در آن جا به خاك سپرده شود. عوامل رژیم كه در عزم خود بر تبدیل دانشگاه به گورستان مصمم بودند با وسایل ضربتی مختلف به جان دانشجویان معترض افتادند و عده زیادی از آنان را مضروب و مجروح كردند. ده‌ها نفر از دانشجویان نی‍ز دستگیر شدند و به زندان افتادند. شاید برای شكستن حرمت قربانیان جنگ اقدامی بهتر از این نمی‌شد انجام داد. بنای یادبودی كه بر مزار این كشتگان برپا شود بیش از آن كه یادآور فداكاری‌های كشتگان جنگ باشد از بهره‌برداری ‌مزورانه حاكمان جنگ‌افروز از این كشتگان یاد خواهد كرد، و غالب كسانی را كه از كنار این بنا بگذرند به جای‌ خواندن فاتحه‌ای برای این كشتگان به نثار لعنتی برای آن حاكمان و جنگ‌افروزان واخواهد داشت.

كشتگان جنگ و كسانی كه جان خود را در راه دفاع از وطن و منافع مردم خود قربانی كرده‌اند در هر جامعه‌ای از احترام خاصی برخوردارند. ساختن بنای یادبود و تجلیل از این كشتگان، و از جمله بناهایی كه تحت عنوان «سرباز گمنام» برای بزرگداشت سربازان بی نام و نشان جنگ برپا می‌شود، در همه كشورهای جهان سنت معمولی است. این تجلیل و احترام كمترین دینی است كه زندگان و باقی‌ماندگان از جنگ به قربانیان فداكار آن بدهكارند، و ادای آن بهترین تضمین برای حفظ روحیه میهن‌دوستی و آمادگی دفاع از وطن در شرایط مشابه دیگری خواهد بود كه در آینده ممكن است پیش بیاید. تجلیل از قربانیان جنگ در عین حال متضمن محكومیت جنگ و جنگ‌افروزان و همه كسانی است كه با دامن زدن به آتش جنگ باعث قتل آنان شده‌اند. علاوه برا ین، تجلیل‌هایی از این قبیل معمولا صبغه ملی دارد و در انحصار هیچ گروه و گرایش سیاسی خاصی نیست. هر گونه بهره‌برداری سیاسی از قربانیان جنگ به نفع یك گرایش خاص بزرگترین توهین و خیانتی است كه در حق این قربانیان اعمال می‌شود و به حق از سوی سایر نیروهای سیاسی‌ محكوم می‌شود.

رژیم جمهوری اسلامی ایران در بهره‌گیری سیاسی‌ از كشته‌های جنگ هشت ساله ایران و عراق از هیچ وسیله‌ای فروگذار نبوده است. اولین گام در این جهت را رژیم در اطلاق عنوان «شهید» به این كشتگان برداشته است. جنگ و مرگ و كشته شدن تلخ است و شوم، و سخن گفتن از مرگ به عنوان مرگ، و كشته تحت عنوان كشته، تمامی تلخی مرگ و سبعیت قتل و جنگ و خشونت را به ذهن می‌آورد و نفرت از آن را برجسته می‌كند. از این رو، معمولا بناها و مراسم یادبود كشتگان جنگ در كشورهای‌ مختلف جهان یك وسیله قوی در مبارزه با جنگ و تقبیح آن بشمار می‌رود. كاربرد عنوان «كشته» در مورد آنان نی‍ز هیچ از اهمیت فداكاری آنان كم نمی‌كند یا مقام آنان را ذره‌ای پایین نمی‌آورد. اطلاق عنوان «شهید» به كشته جنگی،‌ اما، از شدت فاجعه می‌كاهد و قبح جنگ را از بین می‌برد. «شهید زنده است»، یعنی كه او در جنگ تلف نشده است؛ او قربانی‌ جنگ نیست؛ مرگ او را نباید عزا گرفت، بلكه باید آن را «تبریك» گفت و به مناسبت آن شیرینی پخش كرد. با كاربرد وسیع این عنوان برای هزاران هزار كشته جنگ ایران و عراق، رژیم جمهوری اسلامی سعی ‌كرده است مرگ در جنگ را تقدیس كند و از طریق آن به تقدیس خود جنگ برخیزد و با ترویج فرهنگ «شهیدپروری» نسل دیگری را برای استقبال از جنگ و قربانی شدن در آن آماده كند.

انگیزه حكومت در تقدیس جنگ ایران و عراق و شهیدسازی كشتگان آن پنهان نیست. جنگ هشت ساله ایران و عراق فقط محصول حمله تجاوزكارانه صدام حسین به ایران نبود. اكنون دیگر بر همه روشن است كه رژیم حاكم تعمدی صریح در ادامه فاجعه‌بار جنگ داشته است، و دست كم مسئولیت اصلی ادامه جنگ برای شش سال طولانی پس از بازپس گرفتن خرمشهر از نیروهای عراقی، و تلفات چندسدهزار نفره‌ای كه از آن بر جای گذاشته شد، به عهده رژیم ایران بوده است. از این رو، اكثریت كشتگان جنگ نه محصول تجاوز عراق و بلكه قربانیان مستقیم سیاست جنگجویانه نظام حاكم بوده‌اند كه جنگ را نعمت می‌شمرد و از افزایش تلفات سنگین آن باكی نداشت. كاربرد عنوان شهید دقیقا در جهت این هدف صورت می‌گیرد كه از قبح و تلخی‌ فاجعه كاسته شود و مسئولیتی متوجه جنگ ‌افروزانی كه باعث و مسبب این فاجعه بوده‌اند نگردد. جنگ نعمت بوده است، قربانیان آن شهید شده‌اند و به سعادت رسیده‌اند، فاجعه‌ای صورت نگرفته است كه مسئولیتی متوجه كسی كند، و اگر هم مسئولیتی وجود دارد این مسئولیت تنها متوجه دشمن است و نه سیاستمداران خودی كه یك پای‌ جنگ بوده‌اند و ادامه دهنده اصلی آن برای شش سال پس از اخراج دشمن از خاك وطن. شهیدسازی كشتگان جنگ بهترین وسیله بهره‌برداری سیاسی از این كشتگان را برای رژیم جمهوری اسلامی فراهم آورده است.

رژیم البته به این حد از بهره‌برداری سیاسی از كشتگان جنگ اكتفا نكرده و بلكه از هر امكان و موقعیت و مناسبت دیگری نیز برای این كار بهره گرفته است. در تمام مدت جنگ، نقل و انتقال اجساد كشتگان و مراسم تشییع و خاكسپاری و مجالس یادبود آنان به وسیله‌ای برای تبلیغات دولتی و سركوب مخالفان رژیم تبدیل شده بود. رژیم جمهوری اسلامی همه قربانیان و رزمندگان فداكار جبهه‌های جنگ را از عناصر هوادار خود قلمداد كرده و خود را متولی خون آنان دانسته است. از این رو، رژیم در تبلیغات خود مرتبا از «شهیدان» جنگ برای اعمال سیاست‌های سركوبگرانه خود مایه می‌گذارد و این قربانیان را یك بار دیگر در پای منافع سیاسی خود قربانی می‌كند. این خصوصیت همه جنگ‌افروزان است كه ابتدا با سیاست‌های جنگ‌طلبانه خود مردم و یا هواداران خود را قربانی می‌كنند و سپس با پوشاندن لباس «شهید» بر قامت آنان از یك سو خود را «پیروز» می‌نامند (چون كار آنان كشته‌ای از خود بر جای ‌نگذاشته است و آن چه كه بوده «شهید» بوده است)، از سوی دوم در كشته شدن آنان هیچ مسئولیتی را متوجه خود نمی‌دانند، و از سوی سوم با مصادره كردن همه كشتگان به نفع خود برای خویش حقانیت می‌آفرینند و آنان را وجه‌المصالحه ادعاها و اهداف سیاسی‌ خود قرار می‌دهند.

رژیم هم‌چنین نشان داده است كه در بهره‌برداری سیاسی از كشته‌های جنگ تنها به نام آنان اكتفا نمی‌كند و بلكه از اجساد آنان برای سالیان دراز پس از خاتمه جنگ نیز هم‌چنان به صورت وسیله بهرده‌براری می‌كند. این ظاهرا تنها در جمهوری‌ اسلامی است كه بیست سال تمام پس از خاتمه جنگ هنوز جسد قربانی جنگ پیدا می‌شود و وجود این اجساد هر از چند گاهی به وسیله‌ای برای نمایش‌ تبلیغاتی برای رژیم تبدیل می‌شود. علاوه بر این، در دوران حكومت آقای احمدی‌نژاد راه تازه‌ای برای بهره‌برداری از اجساد این قربانیان بی نام و نشان جنگ پیدا شده است. اكنون دیگر كافی‌ نیست كه این اجساد را برای ساعت‌ها در خیابان‌های شهر بگردانند، و مداحان و تعزیه‌گردانان حكومتی از هر لحظه و ثانیه آن برای تبلیغات به نفع حكومت بهره بگیرند، و بعد اجساد را در كنار سایر قربانیان جنگ دفن كنند. و بلكه حكومتی كه به هر كشته جنگی به صورت یك وسیله مطلق می‌نگرد به اندیشه بهره‌گیری «حد اكثری» از آن افتاده است، با این فكر بكر كه از مراسم دفن این اجساد نیز به نفع خود بهره‌برداری تبلیغاتی ‌بكند و همراه با آن دانشگاه‌ها را به تسخیر نیروهای وابسته به خود موسوم به بسیج و حزب‌الله درآورد.

این كار از یكی دو سال پیش آغاز شده است و تا كنون در چندین دانشگاه و مدرسه عالی در تهران و شهرستان‌ها اجسادی به نام «شهدای جنگ» دفن شده‌اند. این طرح البته از سوی غالب دانشگاهیان (اعم از استاد و دانشجو) محكوم شده و در موارد متعددی به تظاهرات دانشجویان منجر شده است، ولی عوامل رژیم با كاربرد خشونت و سركوب این مقاومت‌ها را در هم شكسته‌اند. آخرین این موارد در دانشگاه امیركبیر در این هفته صورت گرفت كه یكی از بزرگترین تظاهرات اعتراضی دانشجویان را در طول چند روز باعث شده است. سرانجام، این تظاهرات با ضرب و شتم شدید دانشجویان (كه تصاویر ثابت و متحرك آن‌ها در اینترنت منتشر شده است) و دستگیری ده‌ها نفر از آنان سركوب شد، و عوامل رژیم توانستند اجسادی را كه برای این كار در نظر گرفته بودند در جوی پر تشنج و فضایی كه كمترین حرمتی برای این اجساد باقی نمی‌گذاشت دفن كنند. با اجرای این طرح، همان طور كه دانشجویان معترض اظهار می‌كردند، راه ورود نیروهای حزب‌اللهی و بسیجی ‌خارج به محوطه این دانشگاه به بهانه سر زدن به این مقبره و اجرای مراسم عزاداری و یادبود باز می‌شود و محیط این دانشگاه تحت كنترل عوامل سركوب وابسته به رژیم در می‌آید.

این واقعیت را می‌توان با توجه به مقدماتی كه به این مناسبت در محوطه دانشگاه امیركبیر تدارك شده بود دریافت. به گزارش خبرنامه امیركبیر، از ساعت‌ها پیش از مراسم دفن، چندین چادر روضه‌خوانی و مداحی در این محوطه بر پا شده بود و مداحان دولتی به تبلیغات و بازارگرمی‌ برای این مراسم مشغول بودند. این كه در قرن بیست و یكم میلادی، دانشگاه‌ در جمهوری اسلامی به گورستان و تكیه‌ عزاداری و مجلس روضه‌خوانی استحاله می‌یابد بهترین نمودار سطح علم و فرهنگ و ارزش آن در این نظام اسلامی است. و به سختی می‌توان گفت كه آیا این ‌تراژدی بزرگتر است یا بهر‌ه‌برداری ابزاری از اجساد كسانی‌ كه یك بار قربانی سیاست‌های جنگ‌طلبانه رژیم شده‌اند و بار دیگر تا لحظه دفن و پس از آن قربانی سیاست‌ها و مطامع آن می‌گردند. ترید نباید كرد: بنای یادبودی كه بر روی‌ گور این قربانیان بی نام و نشان بر پا می‌شود بیش از آن كه یادآور فداكاری‌های كشتگان جنگ باشد از بهره‌برداری ‌مزورانه حاكمان جنگ‌افروز از این كشتگان یاد خواهد كرد، و غالب كسانی را كه از كنار آن بگذرند به جای‌ خواندن فاتحه‌ای برای این كشتگان به نثار لعنتی برای آن حاكمان و جنگ‌افروزان واخواهد داشت.
From: Iran Emrooz


Share/Save/Bookmark

Recently by Hossein Bagher ZadehCommentsDate
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون
1
Dec 02, 2012
از ادعا تا عمل
5
Nov 21, 2012
انتخاب مجدد اوباما
3
Nov 15, 2012
more from Hossein Bagher Zadeh
 
Abarmard

پیام

Abarmard


1-Iranians are not brain washed. If following a system makes one brain washed then the same could be said anywhere in the world.

2-Perhaps you should put the khomaini's quote in the perspective. Assume that he did not say that but did what he did. Would have made any difference? You would say no. Similarly the world does the same but are more tactful and political not to say what they really mean by their actions. War has been a blessing for the US, Israel and some other countries that want to push their political agenda. Iran was experiencing the same at those times. It's wrong, but it's done all the time. Israel has been surviving by that idea, the blessed war! but won't say it. Does that change the reality? No.

3- The Islamic Republic is a problem for Iran and solutions are not by just a replacement of a system. Similar to the Shah time, that torture, killing of opposition was common, the practice still exists today and will continue to exist if the foundation has not been identified and changed. Shah was not the Islamic Republic, was he? My neighbors disappeared by the Savak not because he followed an ideology but because the way he "looked". The way that he had shaved his mustache was considered 'socialist" and he was abducted. When returned year and a half later, he could not function properly in the society anymore. So you see, a change of a regime alone did not fix that. Hate what you like, but to solve the puzzle you must be more logical than emotional.


default

Baba M

by maziar 058 (not verified) on

yes to the last one,yes to part of the first one, and for a 50 yrs old persian guy living out side of Iran for 31 yrs ( losing a brother in the battle!! of hovayze, loosing 2 nephews in khorramshahr's bombing you choose the answer..........
and for Catholics to preserve their lost ashes;in their believes Resurrection is sacred,in Islam only allah is oui.


پیام

Great analysis, pitty it is not shared

by پیام on

widely in Iran. Iranian are today brainwashed at a level of no return or at least a difficult way of return. Martyrs are saints and no one is to criticize the manner on which current dictatorship is profiting of them. To quote Khomeini: "war is a blessing/gift" and the martyrs and their legacy will keep the revolution alive. As long as there is a taboo on the subject of abusing the martyrs, there is no way to have a franc and decent discussion on this subject.


default

گالیله

امیر (not verified)


در ۴۰۰ سال پیش گالیله در دادگاهی محاکمه می‌‌شد. گناه او این بود که گفته بود زمین به دور خورشید می‌ گردد. او به کمک تلسکوپ خود به این نتیجه رسیده بود. برای کسانی‌ که به ابزار علمی‌ مجهز نیستند هیچ چیز واضح تر از این نیست که هر روز می‌‌بیند خورشید از مشرق بالا می‌ آید و دور زمین میچرخد و شب در مغرب غروب می‌‌کند. اشکال اصلی‌ این بود که روحانی‌ها این برداشت عمومی را در کتاب مقدس یافته بودند. ابتدا می‌‌خواستند گالیله را در دادگاه به اعدام محکوم کنند. بعد تصمیم گرفتند که او را در خانه خود زندانی کنند.

واتیکن سپس تصمیم گرفت که خود ر صد خانه بسازد و فرضیه گالیله را رد کند. تحقیقات کشیشان در رصد خانه واتیکان ۴۰۰ سال به طول انجامید تا سر انجام در سال ۱۹۹۳ واتیکن ا علام داشت که فرضیه گالیله را می‌‌پزیرد. از آاو عذر خواهی‌ کرد و مجسمه او را در جلو دادگاهی‌ که او را محاکمه میکردند نهادند.

نیتیجه اینکه آنچه را که دانشوران به کمک ابزار علمی خود می‌‌بینند ممکن است که با آنچه دیگران می‌‌بینند متفاوت باشد.

به نظر می‌رسد دانشجویان ما در بهترین دانشگاه فنی‌ ما به کمک ابزار‌های علمی‌ خود چیز‌های را دیده اند که با آنچه دیگران می‌‌انگارند تفاوت دارد. مشکل اصلی‌ از اینجا سرچمشه می‌گیرد. روحانی‌های ما نیز سر انجام به اشتباه خود پی خوا هند برد و شاید مجسمه گالیله‌های جوان ما را در دانشگاه بگذارند. و از آنها تشکر کنند که با بذل جان و تحمل مصائب فراوان چراغ پیش راه ما شدند و ما را از جهل و نادانی‌ رهانیدنند. ملت ما البته باید تا آنروز آن عذاب جان کاه را باری تحمل آورند.

دانشجویانی که حالا در زندان هستند هیج گونه گناهی ندارند غیر از اینکه مثل گالیله آنچه را که بوسیله ابزار علمی‌ خود یافته اند ابراز کرده اند. ابزار علمی‌ البته میتواند روش قیاسی تفکر باشد. و یا روش حذف تناقضات از تفکرات. در یک دانشگاه فنی‌ دانشجوین مجبور به فراگیری این روش‌های تفکر هستند. چیزی که در حوزه از طلاب نمی خواهند. بر عکس هر گونه تمایلی به معقولات منفی‌ تلقی‌ میشود. ضرب لمثل باز وارد معقولات شدی از حوزه آمده است.اگر حوزه دانشگاه را محدود کند فاجعه اتفاق خواهد افتاد. مدت سی‌ سال است که استادان واقعی نمی‌‌تواننند سخن بگویند و آنها همه راه حل‌ها را دارند. دانشگاه پادگان نیست که به او فرمان دهند که اینگونه بیندیش. حتا حوزه هم نیست که با نشان دادن سمبل‌ها به او تغییر راه دهد. دانشگاه یک شاهراه بزرگ اطلاعاتی‌ ایست. یک رودخانه است. این رودخانه ریشه در تاریخ دارد. دانشجوین شناگرانی هستند که مدتی‌ در آن شنا میکنند و بعد میروند. هر کدام از دنشجویان و یا استادان ممکن استت قطرا تی به این رود بیفزایند. ولی‌ رود همواره در حرکت است. به زندان انداختن دانشجوین مثل به زندان بردن شناگرانی هست که در رود شنا می‌‌کنند.

به خاطر عشقی‌ که به روحانی‌های خود دارم اندیشیدم که چه گونه می‌‌توان آن رود را از حرکت باز داشت. آن رود جایی‌ در دوردست تاریخ از سقراط حکیم سر چشمه می‌گیرد؛ جایی‌ از حکیم طوس و یا بو علی‌ سینا و یا حافظ یا مولوی و یا سرانجام از قران کریم. هم آن رود در امتداد تارخ از همه خرد ورزان دانشوران چیزی بر گرفته است.
سقراط حکیم برای راستی‌ در دانش نباید آن جام زهر می‌‌نوشید. حکیم طوس نباید آن کاخ پر شکوه از خرد می‌‌ساخت، بو علی‌ نباید می‌‌گفت همه چیز را همگان دانند حافظ نباید تزویر را با شراب راستی‌ می‌‌شست و محمد این برگزیده‌ترین افریده خدا وحی الهی خود نباید آشکار میساخت که: ای محمد مژده بده بندگان مرا که همه سخنان را بشنوند و از میان آن بهترین را بگزیننند.
اما بار الها در مقابل تو سر بر خاک می‌‌سایم و همه عشق‌های زمینی‌ را به فراموشی می‌‌سپارم و انگونه که فرمان دادی خواهم کرد:

ای محمد مژده بده بندگان مرا که همه سخنان را بشنوند و از میان آن بهترین را بگزیننند


default

Baba

by AnonymousM (not verified) on

یه دفعه بیا بگو این شهپرستها بودن وطن رو از دست صدام نجات دادن و وارث خون کشته‌ای جنگ هم خودت رو جا بزن! عجب بابا!

آخه آدم عقل کل!، اگه یه غربی بیاد و خاکستر ننشو باباشو بذاره تو کوزه بالای تاقچه اتاق نشیمن، همین حرفارو میزنی؟


default

MOLLA BAZI

by maziar 058 (not verified) on

with all the real martyrs of that bloody war two decades later an empty (....) coffin can prolong their (IR) existence I GUESS


Maryam Hojjat

Dr. Bagherzadeh

by Maryam Hojjat on

Thanks for great analysis of this shameful plan of IRI.

Payandeh IRAN  


default

a question

by I was there (not verified) on

What you were doing back then?


پیام

لعنت بر

پیام



لعنت بر جمهوری اسلامی و مجریانش که برای سود سیاسی و یا شخصی‌ خویش، از شهدای کشته شده در راه دفاع از وطن آب و اجدادی خویش به این شکل سوع استفاده میکنند. جایگاه این شهدا آرامگاه‌های شهدای جنگ است و نه دانشگاه‌ها که محیط پرورش فکر و ذهن است.

به هر حال درود بر روان پاک مردان بی‌ ادعا‌ای که جان خویش را در راه پاسدری از میهن و ناموس خویش از دست دادند.