زیستن در بلاد غریب و دوری از دیار حبیب البته آسان نیست. اما غربت فوائدی هم دارد که یکی از آنها پیدائی نوعی تیزبینی است. غریب از یکسو به جامعه ای که در آن میهمان است از نظرگاه یک بیگانه مینگرد. آنان در که همیشه در یک فرهنگ زیسته اند در اثر ابتلا به عادت از مشاهده بدیهیات (حسن و قبح فرقی نمیکند) ناتوانند و اگر هم ببینند فقط مو را میبینند و نه پیچشهای آنرا. اما آنچه را که برای بومیان هر فرهنگ نامرئی است بر بیگانه مشهود است. وقتی که بیگانه نگاه خود را از بلاد غریب برگرفته به دیار خویش نیز مینگرد بعلت فاصله فرهنگی ناشی از دوری و نیز دسترسی به چارچوب مقایسه ای یک فرهنگ بدیل میتواند ابعاد تازه ای از فرهنگ خود را کشف کند. در واقع غریب در نقطه ارشمیدس فرهنگهای دوگانه خود قرار دارد. ارشمیدس میگفت جائی در خارج از جهان خاکی بمن بدهیدcتا با اهرم خود آنرا هم جابجا کنم.
غربت یعنی چه؟ غربت یعنی مکانی خارج از زیست بوم فرهنگی و جائی که از آن اهرم فکر میتواند برای شناخت بکار آید. سیاق این ستون (که از اعتماد ملی شروع شده بود و امروز در ایراندخت ادامه دارد) بیشتر کاوشهائی مقایسه ای بوده است. اگر بیشتر این یادداشتها جنبه انتقادی داشته از اینروست که انتقاد (از فرهنگ خودی و بیگانه) جزو رسالت نویسنده و روشنفکر است. اما در کنار انذار گاهی هم جا دارد که بشارتی دهیم، دست تشویقی بر شانه خود بزنیم و بقول مشهور نوشابه ای برای خود باز کنیم.
سخن از مسابقه اخیر فوتبال بین دوتیم "استیل آذین" و "مقاومت" است که در آن فوروارد مقاومت امین متوسل زاده بجای سوء استفاده از لحظه ای که دروازه بان استیل آذین از دروازه خارج و در اثر برخورد با بازیکن دیگری مجروح شده بود، توپ را بجای دروازه حریف به اوت فرستاد. در آن لحظه برخی از اعضای دو تیم یکدیگر را در آغوش گرفتند و گزارشگر بحق این حرکت را "یک بازی جوانمردانه" خواند. قصد این نوشتار این نیست که با تمجید از این لحظه کاستیهای دیگر مانند خشونتهای ورزشی و دوپنیگها شرم آور را لاپوشی کنیم. هر چیز بجای خود. غفلت از نقاط قدرت نیز میتواند باندازه نادیده گرفتن ضعفها مضر باشد. اگر گناهان را میشماریم تا کم شوند باید کردار نیک را نیز ذکر کنیم تا زیاده گردد.
حرکت متوسل زاده را "جوانمردی" نامیدند. اما "جوانمردی" چیست؟ تعریف من از جوانمردی در ورزش اینست که بازیگر برای لحظه ای چارچوب معنائی "بازی" را بحال تعلیق در آورده و در چارچوب معنائی بالاتری بمثابه یک کنشگر "اخلاقی" عمل میکند. جوانمرد اوست که بتواند در بحبوحه عمل در چارچوب رقابت نقش خود را بعنوان "بازیگر" به کنار گذارد و بی توجه به برد و باخت بمثابه یک "انسان" عمل کند. چند سال قبل در یکی از مبارزات بین المللی رزمی کار دیگری داشتیم که از ضربه زدن به عضو مجروح حریف سر باز زد و بقیمت باختن مسابقه به اصول جوانمردی عمل کرد. نمونه های ایدآلی فتوت را در پهلوانانی مانند تختی و پوریای ولی سراغ داریم. مهم نیست که همه ورزشکاران ما قادر به چنین گذشتی نباشند. این هم مهم نیست که داستان پوریای ولی (که بنا بر داستان مشهور برای عمل به قولی که به مادر حریفش داده بود کمربند پهلوانی را از دست داد) واقعیت داشته باشد یا نه. مهم اینست که چنین اسطوره ای وجود دارد و هنوز هم سرمشق قرار میگیرد. مهم اینست که رفتار جوانمردانه در آن بازی فوتبال بلافاصله در چارچوبهای ذهنی و مفهومی فرهنگ ایرانی تفسیر و تفهّم شد. این تنها امین متوسل زاده نبود که چارچوب بازی را به تعلیق درآورد. تیم خودی و تیم مقابل، گزارشگر و تماشاگر همه باهم از زمین بازی اوج گرفتند و برای لحظه ای رقابت و انانیت ورزش را رها کرده یکدیگر را بعنوان انسانهائی با ارزشهائی برتر از برد و باخت به رسمیت شناختند. البته خوب بود نمونه های بیشتری از این رفتار را میداشتیم ولی حتی تصور چنین لحظه ای در سوپربال (فوتبال آمریکائی) اخیر (19 بهمن) ممکن نیست.
البته در غرب هم مفاهیمی که تا حدی شبیه به "جوانمردی" باشند وجود دارند. مثلاً مفهوم "کردار ورزشکارانه[i]" بازیگران را به رعایت انصاف و برسمیت شناختن برتری بازی اخلاقی بر پیروزی راهنمائی میکند. اما بنظر میرسد این ارزش بتدریج در ورزش آمریکائی در حال محو شدن است. مثلاً تنیس بازان را که در میان ورزشکاران به ادب "جنتلمنی" اشتهار داشته است را در نظر بگیرید. از رفتار بی ادبانه و کودکانه جان مکنرو در مسابقات 1980 تا فحاشی سرینا ویلیامز به داور در مسابقات 2009 میتوان روند سی ساله ای را مشاهده کرد که حاکی از تضعیف ادب و انصاف در برابر ایدآل "پیروزی به هر قیمت" است. افزایش تعداد جراحتها علیرغم بهبود وسایل ایمنی در فوتبال آمریکائی و تعدد دعواها در هاکی آمریکائی و کانادائی (هاکی در اروپا بازی خشنی نیست) نیز نمونه های دیگر این وضعند. از همه بدتر رواج نوعی ورزش رزمی فول کونتاکت (که بنامهائی مانند جوجیتسوی برزیلی و هنرهای رزمی مختلط و رزم نهائی[ii] شناخته میشود) است که در آن هر ضربه ای مجاز است. مبارزان اغلب در قفسی آهنین مانند گلادیاتور ها و بدون هیچگونه پوششی ایمنی ( از نوعی که در مسابقات بوکس و تاکواندو مورد استفاده قرار میگیرد) یکدیگر را آماج مشت و لگد میکنند و حتی به کسی که به زمین افتاده نیز رحم نمیکنند. بدترین نشانه اضمحلال اخلاق در ورزش بی تفاوتی مردم عادی به این بربریت مجسم است. در دهسال ابتدای این ورزش البته برخی سیاستمداران (منجمله کاندیدای جمهوریخواه انتخابات اخیر، جان مکین) بر علیه قانونی شدن آن فعالیت کردند. ولی وقتی مشخص شد که این "ورزش تماشاگر دارد و میتواند میلیاردها دلار بجیب سرمایه گذاران سرازیر کند همه آن مخالفتها بسرعت خاموش شد. از اینجاست که هرچند تعلیل این روند آسان نیست، میتوان افزایش نقش سرمایه داری در ورزش را یکی از علل این سقوط اخلاقی دانست.
باید پرسید که آیا بدون اخلاق، ارزشی هم در ورزش باقی میماند یا نه؟ اگر نیروی جوانی و قدرت بدنی تنها در خدمت کوبیدن حریف بهر قیمت بکار گرفته شوند آیا ورزش به نهادی برای تشویق تقلّب و تعمیم ضعیف کشی تبدیل نخواهد شد؟ از اینجاست که وقتی نمونه بارزی از آئین فتوت و جوانمردی را در ورزش خود می بینیم باید به آن مباهی و مبتهج باشیم و جوانمرادان را بنوازیم.
[i] Sportsmanship.
[ii] Brazilian Jujitsu, Mixed martial arts, Ultimate Fighting.
Recently by Ahmad Sadri | Comments | Date |
---|---|---|
The Hurt Locker’s Missing Disclaimer | - | Apr 24, 2010 |
معنویت و پاکدینی روشنفکرانه - 2 | 1 | Feb 03, 2010 |
معنویت و پاکدینی روشنفکرانه | 1 | Jan 26, 2010 |