می توان غمگین بود
بی آنکه گلی پژمرده شود
همیشه این تو هستی که
چیزی درون تو می جوشد
و حتی همبستر تو آهی نمی کشد
این تو هستی
که انبارهای ذهن تو
پر از رازهای غمگنانه است
و در بی نهایت مردمک هایت
مردان هرزه
چیزی جز تن عریان تو نمی بینند
آه ای روسپی کوچک
هنوز فصل بازی با عروسکهاست
فصل خواندن قصه های خوب
برای کودکان کوی
این تو هستی روسپی کوچک
که قبل از بلوغ
به سن اندوه و در یوزه گی روسپیان بیکاره رسیده ای
و هزار مرد در تو
کودکان آواره کاشته اند
که بی سر
بی سرود
همچو بوته هرزی
کنار جاده های در بدری
پا گرفته اند
mahnaz badihian 2007
www.mahmag.org [1]
Recently by Mahnaz Badihian | Comments | Date |
---|---|---|
Unexpectedly | 3 | Nov 04, 2012 |
Late Night in Herman Plaza | - | Nov 22, 2011 |
Confusion | - | May 08, 2011 |
Links:
[1] //www.mahmag.org