IRAN-US-ISRAEL

mocha

Right now, the overthrow of the IRI, along with the nuclear
program, is a good excuse to invade Iran.

So if all these 30 years of grievanbces between teh US and Iran are just "excuses", then why are we invading Iran at all? For the oil? Worked real well in Iraq, right? So why not do it again! And why should we choose an easy target like Venezuala to steal ouil from, when we can stir up an hornet's nest in the middle east?

The US was supposed to go
into Iran on its own, but now it cannot because US troops are spread
too thin. Hence, Israel is now putting military pressure on Iran, most
likely at the US's request.

You are predicting theer will be Israeli ground troops involved?

Diplomacy will fail, only because the people in charge of the US
right now want to invade Iran. The leaders of the US will not give
diplomacy a chance, just like they did not give diplomacy a chance with
Iraq.

I agree it's a bit tough to engage in meaningful diplomacy unless both sides are making a sincere attempt to resolve their differences. Do you believe the IRI has been sincere, these last 4 years? It is only teh US that hasn't been?

PS-It's also kinda hard to engage in diplomcay when one party in the talks has a history of kidnapping your diplomats and holding them hostage, wouldn't you say? Pretty much "game over" - that's why only crazy people kidnap diplomats.

I hate to say this, but war

I hate to say this, but war between the US/Israel and Iran is inevitable at this point. The neo-Cons in Washington have wanted to attack Iran for year, long before 9/11. Militarily, US troops are strategically placed for an attack on Iran. The US has Iran surrounded: ground troops in Afghanistan and Iraq, and naval troops in the Gulf. In my opinion, Iraq was only supposed to be a staging ground for the invasion of Iran. Remember, Iraqis were supposed to have welcomed US troops with open arms. The only thing that stopped the US from attacking Iran immediately after the US invasion of Iraq is that the invasion of Iraq did not go as planned. The neo-Cons now only have a few more months to actually attack Iran. A war will happen. Right now, the overthrow of the IRI, along with the nuclear program, is a good excuse to invade Iran. The US was supposed to go into Iran on its own, but now it cannot because US troops are spread too thin. Hence, Israel is now putting military pressure on Iran, most likely at the US's request.

Diplomacy will fail, only because the people in charge of the US right now want to invade Iran. The leaders of the US will not give diplomacy a chance, just like they did not give diplomacy a chance with Iraq.

adonai is the only god-jews protector!

through history you can see that god of the jews was the only god that protect the jews from any danger.
i'm a jew and i have no fear of iran or any contry because god is on our side(the jews).
with god's help israel will demolish any anemy!
iran get ready to see our god's power!
he will prove the all world once again that he is the only god,and we are the chosen people.
iran is going to be only ashes after the attack!

leave iran if you want to live!
shema israel adonai elohenu adonai ehad!
god's chosen son.
shema israel adonai elohenu adonai ehad!
shema israel adonai elohenu adonai ehad!
emet.

Nalehaye Jegarsooze Yek Sahms ol-Ghamar

:--))) Hello Comandnte Shamse Vazir Dar Darbare Emam Khomaini Dar Ghorbat: Havariyutoon Chetoreh?

We all know that you are one Iranian patriot who speaks for all Iranians, be it "Khodi" or "Gheyr-e Khodi," provided that this "Gehyr-e Khodi" category aint, the PMOI. Got it, they are all TRAITORS to your Emam's delusional wishes to create an Islamic empire under his control. Teflak, Emam Khomeni, javoon Marg shod!!

:-)) We also understand that you have a forged "Iranian" Al-Muthanna birth certificate that shows that you were born in some "Chal-GHooz-Abad" in Lebanon, or Vizisestan of Pakistan thus you have this God given right to speake on behalf of all Iranians, as any good Hezbollahi-Chapool-Deluisional Comandante should do.

I have some bad news for you: read the following and tell us what we should do with other TRAITORS who seem to be spitting on the face of these "JAFANGIYAT" that you have penned in your post and in doing so, may have fused some of your brain cells that put together may number around 12,000 (an average person has one 100 billion cells).

مستقل عراق، طی مقالهیی با عنوان ایرانیان و بازگشت موعود كه در روزنامه كویتی السیاسه درج شده، در رابطه با گردهمایی بزرگ ویلپنت نوشت: 70هزار ایرانی از پنچ قاره جهان، در پاریس گرد هم آمدند تا حمایت و پشتیبانی خوشان را از شورای ملی مقاومت به رهبری سازمان مجاهدین خلق اعلام كنند.
وی افزود: این گردهمایی، كه در تاریخ جنبشهای آزادیبخش بزرگترین گردهمایی به شمار می رود نقطه عطفی در مبارزه ملی و میهنی ایرانیان به شمار می رود چرا كه نشان دهنده آغاز پایان و بیانگر آرزوها و آرمان های اقشار مردم در داخل و خارج میباشد. حضور هفتاد هزار ایرانی سیلی كشنده ای است به صورت رژیمی كه اخیرا سیلی پشت سیلی دریافت كرده است. 3میلیون عراقی اصیل از جریان ملی و میهن پرست جنوب و میانه نیز با امضای بیانیه شیعیان، هم صدا با ایرانیان، به دخالت آخوندهای حاكم بر ایران نه و به مقاومت ایران كه بیش از ربع قرن است كه در خاك عراق بسر می برد آری گفتند. این امر به منزله یك شوك شگرف بر این رژیم بود. اینجاست كه می بینیم این دجالان به چه روزی افتاده اند. آری، ساعت صفر فرارسیده و زنگها به صدا در آمده است و در افق آسمان ایران، پرچم های پیروزی بزرگ نمایان شده است.

MKO are traitors

To the MKO traitors: The rest of us Iranians may have a lot of disagreements. Some are religious; secular; monarchists; etc. But we love Iran and agree that the Rajavi cult is nothing but a bunch of traitors. So don't waste your time, all of us who love Iran will never support the Rajavi cult. Once they sided with Saddam against Iran they lost everything. Now they should just crawl under a rock and hide in their shame. Regardless of what type of government is in Iran the MKO will always be traitors.

to: Dreamer

" ... unless Israeli-Palestinian issue gets a just solution will not come to an end. Inspite of an open call for all Jews to leave their country and go to Israel, Palestinians are multiplying at a faster pace ... "

I am glad you chose Dreamer as your name, otherwise the term "un-hinged" would have been more fitting.

Keep dreaming my friend, sorry to wake you up a little, go back to sleep :))

What Memebrs of the Iraqi Parliamnet Think about the POMI

Okey! Annoymous7

Here is what the Memebrs of the Iraqi Parliament have said about the very constructive and positive role of the PMOI against the criminal and destabilizing role of the Khoemini regime in Iraq. You keep repeating Massoud Khodabandeh's mantra against the PMOI, I give you from the very horse's mouth. Is this fair?

تهاجم موشكی رژیم ایران به شهر اشرف یك اقدام بزدلانه است كه بیانگر فروپاشی این رژیم و عمق نگرانی آن از دستاوردهای مجاهدین میباشد.
تهاجم موشكی رژیم ایران تجاوزی علیه خاك عراق و بر خلاف سازمان ها و قوانین بین المللی است. این اولین باری نیست كه رژیم ایران این منطقه را هدف قرار می دهد. این رژیم همچنین به طور روزانه مناطق شمالی عراق را با موشك و توپ های دور برد هدف قرار می دهد. این دلیلی بر این امر است كه رژیم ایران مقاصد و امیال توسعه طلبانه دارد . نماینده پارلمان عراق از جبهه گفتگوی ملی افزود: كسانی كه در قرارگاه اشرف هستند از حمایت قانونی و ببن المللی در عراق برخوردارند آنها بخشی غیر قابل تفكیك از كسانی هستند كه ساكن سرزمین عراق هستند. این تجاوز بزدلانه نشان دهنده انحطاط و بهم ریختگی رژیم ایران و بیانگر عمق نگرانیهای آن از دسستاودرها و داراییهای این سازمان است. سازمانی كه حضوری قانونی و مشروع در عراق دارد. سازمان مجاهدین دارای پایگاه توده ای وسیعی از بصره تا زاخو است این مساله را هزاران نفر چند روز پیش با حضورشان در جلسه بزرگی ابراز كردند. ما این اعمال خلاف حقوق و قوانین بین المللی را كه توسط رژیم ایران صورت می گرید، ثبت كرده و برای سازمان های ذیربط در جهان و سازمان های حقوق بشری و سازمان های بین المللی و همچنین نیروهای چند ملیتی كه مسول حفاظت از خاك و مردم عراق هستند و این سازمان نیز بنا بر قوانین حقوقی و قوانین بین المللی بخشی از اراضی عراق و بخشی از مردم عراق است، ارسال میكنیم.

دكتر خالد عیسی طه رئیس سازمان وكلای بدون مرز در لندن تأكید كرد: تهاجم موشكی رژیم ایران به شهر اشرف بیانگر رعشه مرگ آخوندها در مقابل پیروزیها و دستاوردهای مجاهدین است.
دكتر خالد عیسی طه گفت: باتوجه بهبیانیه سه میلیون تن از شیعیان عراق در حمایت از سازمان مجاهدین خلق، باتوجه به تصمیم مجلسین انگلستان برای خارج كردن نام مجاهدین از لیست سازمان های تروریستی و با توجه به حمایت گستردهیی كه در صحنه كشورهای عربی از مجاهدین وجود دارد، انتظار چنین حملهیی توسط رژیم ایران وجود داشت. مجاهدین كه برای تغییر این رژیم فعالیت می كنند به رغم همه دروغپردازیهای آخوندها پاك و منزه باقی هستند.
رئیس سازمان وكلای بدون مرز در لندن افزود: آخوندها تا كنون قادر نبوده اند مجاهدین را از عراق بیرون كنند، آخوندها نتوانسته اند جلو فعالیت مجاهدین را بگیرند و از صلابت آنها بكاهند، آخوندها هر قدر هم كه در عراق نفوذ داشته باشند به لحاظ قانونی نمیتوانند كاری بكنند زیرا حضور سازمان مجاهدین خلق ایران یك حضور قانونی و مبتنی بر كنوانسیون های بین المللی و قوانین عراق است.

جبهه ملی برای نجات دیالی تهاجم موشكی رژیم ایران به اشرف را به عنوان نقض حاكمیت عراق محكوم كرد و به زمینهسازان سیاسی چنین تهاجمهایی هشدار داد.
متن این بیانیه از این قرار است:
بیانیه
بار دیگر رژیم حاكم بر ایران، حاكمیت عراق را نقض كرده و صبح جمعه 4 ژوئیه اقدام به موشكباران قرارگاه اشرف نمود. همزمان با پیروزیهای سازمان مجاهدین در صحنه بین المللی و عراق، اینروزها شاهد اوج جدیدی از حملات سیاسی عوامل رژیم ایران در عراق علیه این سازمان هستیم كه بی شك گام بعدی آنها ‌دست زدن به یك چنین جنایاتی است. جبهه ملی برای نجات دیالی صداهای شومی را كه زمینهساز سیاسی اینگونه جنایات هستند نیز محكوم كرده وخواستار توقف این اقدامات می باشد . ما همچنین نیروهای چند ملیتی را به تقویت اقدامات پیشگیرانه خود برای جلوگیری از اینگونه جنایات دعوت میكنیم و دولت عراق را نیز به محكوم نمودن این اقدامات كه نقض حاكمیت كشور است، فرا میخوانیم

سرمد عبدالكریم مدیر خبرگزاری اخبار عراق تهاجم موشكی رژیم آخوندی به شهر اشرف را محكوم كرد و آن را تجاوز به كل عراق دانست زیرا اشرف شهری در داخل خاك عراق است.
مدیر خبرگزاری عراق تأكید كرد: البته ما از این رفتار رژیم ایران تعجب نمی كنیم زیرا كه ماهیت رژیم آخوندی مبتنی بر تروریسم و ارعاب و كشتار است. این تجاوز به اشرف ماهیت نیروی قدس و مزدوران آن در عراق نظیر سپاه بدر را برملا می كند. علت این اقدام مشخص است، طناب دار به گردن رژیم آخوندی محكم میشود زیرا نام سازمان مجاهدین از لیست تروریستی انگلستان حذف گردیده و پس از آن نیز حذف این نامگذاری توسط اتحادیه اروپا و آمریكا در چشم انداز است. حذف نام سازمان مجاهدین از لیست تروریستی و قرار گرفتن نام سپاه پاسدران و موسسات بانكی این رژیم و اقمار آن در لیست تروریستی باعث شده است آخوندها تعادل خود را از دست بدهند. مورد دیگری كه تعادل این رژیم را به هم زده حمایت مردمی گسترده از مقاومت ایران است كه در گردهمایی اخیر پاریس با حضور 70 هزار شهروند ایرانی خود را نشان داد. رژیم ایران تلاش می كند خود را به آب و آتش بزند و انتقام گیری كند. شلیك موشك گراد به شهر اشرف در این راستا است. اما این تلاش ها راه به جایی نخواهد برد.

احمد ابو مطر نویسنده و تحلیلگر سیاسی فلسطینی گفت: تهاجم موشكی به شهر اشرف تجاوزی علیه حاكمیت عراق و به شدت محكوم است. رژیم ایران با این اقدام نشان داد كه یك رژیم سلطه گر است و برای كشورهای همسایه و كنوانسیون های بین المللی احترامی قائل نیست . هدف دیكتاتوری فاشیستی حاكم بر ایران از این اقدام این است كه اعضای مقاومت ایران را مرعوب كند كه البته راه به جایی نمی برد. علاوه بر این می خواهد فشار بیشتری بر دولت عراق برای اخراج مجاهدین بیاورد بخصوص پس از آن كه میلیونها عراقی اعم از شیوخ عشایر و نویسنده و روزنامه نگار از مجاهدین حمایت كردند. همچنین تجمع بزرگ ایرانیان با حضور 70 هزار شهروند ایرانی در پاریس به جهانیان نشان داد كه مردم ایران این رژیم دیكتاتوری را نمی خواهند و از مقاومت ایران حمایت می كنند. این ها دلایل اساسی است كه رژیم مستبد حاكم بر ایران را ناگزیر از تهاجم موشكی به شهر اشرف كرده است.

To adf (and other honorable Iranians on this BB)

To adf:

You are most welcome. As any one who has a sense of good judgment can see for themselves, the IRI has been at the service of what it calls the "Estakbar-e Jahanai" (the Golbal Arrogance) from its NEKBAT beginning in 1979 to present and it ha served them so well.

It is obvious that the IRI lobbyists and supporters don't like this fact to be discussed on public BB like the Iranian.com. Instead they "thanks me" and would rather keep demonizing the PMOI. Well, tough luck, the IRI's three-decade long mercenary role for the same "Estakbar" is obvious. The anlogy in Persian vernacular is "Azhar min al-shamas" (as obvious as the shining Sun).

no thanks Mrs. Mojahed! (to Anonymous500)

Anonymous500, you don't need to provide me "links". If you have any decency stop using articles such as this as an MEK pamphlet for empty slogans. Those tactics won't do any good for opposition or even your MEK war lords!
--get well,

Re:Free Thinker

With all the preamble, I saw neither "free" nor "thinking" but status quo of Israel view in your post.

There are two issues here:

1-Israels unwillingness to act like the moral state it claim it is, which is in fact contradictory to having a race/religion based only state notion. Put in simple terms, Israel and by that token middle-east conflict did not start with Islamic Republic and I have a news for you, unless Israeli-Palestinian issue gets a just solution will not come to an end. Inspite of an open call for all Jews to leave their country and go to Israel, Palestinians are multiplying at a faster pace, and unless Israel is willing to kill them all (how is that for chosen people) they will be outnumbered in 50 years time 5-1 or worse. With or without Islamic republic this must be solved or there wont be peace.

2-The fact that IRI is doing everything in its power to use this UNJUST situation in its own favor to give itself legitimacy by siding with the Palestinian against the apartheid system that Israeli state stands for. (The fact that Islamic Republic is a gender based apartheid does not make Israeli apartheid any less evil)

So one can argue, until the first injustice is taken care of the injustice prevailing on Iran named Islamic Republic will only benefit from it and gain legitimacy. After all, even if a crazy man or fanatic says snow is white, that won't make snow black would it?

anonymous 500: Thank you for

anonymous 500: Thank you for that insightful article.Iranians need to wake up.

It makes complete sense. The oil and auto industry in Iran are practically run by the French companies. Iran is almost a client state of France...

Is there an Enghlish translation of this article somewher on the Internet?

Another Reason why IRI Must be Overthrown

Anonymous7:

Read the following article from one Iranian political dissident who has no connection, whatsoever, with the PMOI but has exposed quite a lot about the IRI and its crimes sagainst humanity. As to Massoud Khodabandeh, no one gives a hoot about him and his daily demoniziation of the PMOI any more. This article is by Kourosh Erfani. It is enlightening how IRI lobbyists try to demonize the PMOI.

تلاش فراماسونری فرانسه برای تبدیل قالیباف به ناپلئون ایران
کورش عرفانی

شبکه ی حامیان رژیم در خارج از کشور متشکل از ایرانیان وابسته به جمهوری اسلامی، خدمتگزاران مجانی مانند توده ای-اکثریتی های شرمنده و نیز خارجیانی است که بنا به دلایل اقتصادی یا در جهت حفظ منافع کشورشان به پشتیبانی، مشروعیت بخشی و پا اندازی به نفع رژیم ضد انسانی و ضد ایرانی جمهوری اسلامی مشغول به خدمت هستند. در فرانسه عده ای از باصطلاح «ایران شناسان» و یا «متخصصین ایران» هستند که به وزارت خارجه و نیز وزارت دفاع این کشور وابسته بوده و سال هاست که در پوشش «پژوهش های ایران شناسی» به کسب اطلاعات در زمینه های مختلف در داخل ایران مشغول بوده و نتایج کار خود را در اختیار نهادهای تصمیم گیری حکومتی، باندهای پشت پرده و یا شرکت های بزرگ نفتی مانند توتال می گذارند تا از این طریق فرانسه بتواند به بهترین نحو ممکن منافع خود را در ایران حفظ کرده و مانع از تغییری شود که بتواند قراردادهای استعماری امضاء شده توسط رژیم را زیر سوال ببرد.

دانشمندان حامی رژیم

دو چهره ی شناخته شده ی این گروه پژوهش نما عبارتند از «یان ریچارد » و «برنارد هوکارد» .
یان ریچارد که در حال حاضر در بازنشستگی به سر می برد از پا اندازان معروف و بنیانگذار یک واحد به ظاهر علمی به نام «جهان ایرانی» بود که در چارچوب مرکز پژوهش علمی فرانسه فعالیت می کند. بسیاری از ایرانی ها نیز برای یک لقمه نان یا یک موقعیت شغلی یا اهداف سیاسی با این واحد همکاری کرده و می کنند. آنها که در فرانسه هستند توسط این واحد به داخل ایران فرستاده شده و با یاری شعبه ای از این واحد که در ایران تاسیس شده به تحقیقات میدانی دست زده و اطلاعات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دست اول کسب کرده و آنها را در اختیار این واحد در فرانسه می گذارند. این واحد نیز با تجزیه و تحلیل داده ها و گزینش هدفمند آنها نهادهای سیاسی، تصمیم گیری و اقتصادی فرانسه را، برای انتخاب سیاست های دقیقی که منافع فرانسه و یا باندهای حاکم بر فرانسه را تامین نماید، تغذیه می کنند. تاکنون بخشی از این اطلاعات به دستور مقامات فرانسوی به شکل های مختلف کتبی و شفاهی، مستقیم و غیر مستقیم دراختیار رژیم گذاشته شده تا آنها برای بقای نظام جمهوری اسلامی و مقابله با خطرات گوناگون از این داده ها استفاده کنند. این خدمت رسانی بهایی است که این «ایران پژوهان» باید در اختیار رژیم بگذارند تا اجازه ی فعالیت برای کسب اطلاعات و «جاسوسی پژوهش گونه» در ایران داشته باشند. این واحد تاکنون حاصل زحمات چندین پژوهشگر ایرانی را بالا کشیده و به آنها هیچ حق مادی یا معنوی نداده است. آنها هم چنین درمدیریت شهرداری تهران، که یکی از آشفته ترین شهرهای جهان است، به طور غیر مستقیم دست داشته وبرای بستن قراردادهای کلان مانند مترو تهران برای شرکت های فرانسوی پااندازی می کنند.
چهره ی دیگر این باند تحقیقاتی «برنارد هوکارد» است که سال هاست به عنوان یکی از فعال ترین عناصر این تیم در جهت لابی گری مورد نیاز شرکت های بزرگ نفتی و اقتصادی دیگر مانند رنو و شرکت مترو فرانسه در حال تلاش است تا ایده ی با ثبات بودن رژیم را جا بیاندازد. او که به ظاهر تخصص جغرافیا دارد به خود اجازه می دهد در باره فرهنگ، تاریخ، فلسفه، جامعه شناسی وامورسیاسی ایران اظهار نظر کند. تز اصلی این گروه به ظاهر پژوهشی از بیست سال پیش تا کنون به این صورت خلاصه می شود :
انقلاب سال 57 محصول ناسیونالیسم و اسلامیت جامعه ایرانی بوده است رژیم جمهوری اسلامی برخاسته ی از انقلاب است بنابراین هم ناسیونالیسم ایرانی را نمایندگی می کند و هم اسلامیت آنرا. لذا دارای یک مشروعیت کامل است. به این دلیل دیگر نباید رویای تغییر آن را داشت زیرا بهترین نظامی است که می توانست از جامعه ی ایران بیرون بیاید. اما این رژیم در درون خود متحول می شود. زیرا رژیمی است پویا و دارای پتانسیل های قوی برای بهتر شدن و تبدیل شدن به یک حکومت متعارف و معمولی.
با یک چنین ایده ی اصلی و بنیادین، این گروه شبه پژوهشی تز دیگری را دنبال می کرده است که هرگز راجع به آن چیزی نمی گویند، اما در لابلای خطوط می توان ایده و انگیزه ی واقعی را یافت:
از آنجا که رشد واقعی و دمکراتیک جامعه ی ایران برای آینده ی منافع سرمایه داری جهانی به طور عام و سرمایه داری فرانسه به طور خاص بسیار خطر ساز است، بهتر است که کشور عظیم و با پتانسیلی مثل ایران همیشه در سیطره ی حاکمیت های بی لیاقت و قابل کنترل باشد. بروز انقلاب در سال 57 نشان داد که جامعه ایران بدون دخالت خارجی ها می توانست شانس یافتن مسیر دمکراسی را تا حدی داشته باشد. برای از میان بردن این شانس بهتر بود که ما دخالت کنیم. این فرصت در کنفرانس گوادلوپ پیش آمد و ما باهمکاری آمریکا و انگلستان که اهدافی مشابه ما داشتند موفق شدیم رهبری انقلاب را تعیین کنیم. خمینی را به فرانسه آورده و با همکاری دو کشور دیگر حامی وی– انگلستان و اسرائیل- کسانی را که باید ساختارهای اصلی نظام آینده را در دست می داشتند تعیین و آماده ساختیم. بعد شاه را کنار زده و با توهم این که انقلاب به پیروزی رسیده است حکومت خمینی را در آنجا مستقر ساختیم. بعد از آن و در طول سی سال گذشته در حال بهره بردن از این هوشیاری و زرنگی خود هستیم. برای منافع ما در ایران و منطقه هیچ رژیمی نمی تواند احمقانه تر -پس بهتر- و ضد ایرانی تر از رژیم فعلی عمل کند، به همین خاطر هر یک روز که به عمر آن اضافه کنیم یک روز بیشتر از این خوان یغما استفاده کنیم.
نتیجه: باید هر گونه خطر تغییر رژیم را در ایران شناسایی، بی اعتبار و خنثی کنیم و اجازه دهیم که قدرت سیاسی دست به دست در درون خود نظام جمهوری اسلامی بچرخد تا این غارت سی ساله به چهل و پنجاه و شصت سال برسد.
در سایه ی یک چنین تز پنهان شده اما بدیهی است که این گروه پژوهشی-جاسوسی سال هاست به تهوع آور ترین شکل ممکن در کنار جناح ها و شخصیت های مختلف رژیم به دفاع جانانه از آن پرداخته و با قدرت تمام اپوزیسیون برانداز رژیم را بی اعتبار و تضعیف ساخته است.

سابقه ی خوش فرانسه درباره ی رژیم

تا دوره ی پایان جنگ استراتژی دولت فرانسه بر این بود که از خوان یغمای جنگ هشت ساله چیزی نصیبش شود. شرکت های نفتی فرانسوی نفت دو طرف را به صورت قاچاق به بهای زیر قیمت بازار نفت می خریدند. دولت فرانسه به طور رسمی به دولت عراق میلیاردها دلار تسلیحات فروخت و به طور غیر رسمی و از طریق قاچاق به جمهوری اسلامی. پرونده ی ایران گیت با دخالت ژاک شیراک نخست وزیر وقت و نیز شارل پاسکوا وزیر کشور در آن موقع یکی از نمونه های این سیاست پااندازانه است.
پس ازپایان جنگ و به فاصله ای آن قدر کوتاه که اسباب تمسخر دولت فرانسه در روزنامه های داخلی آن موقع هم شده بود، رولان دوما وزیر خارجه ی وقت فرانسه شتابان به ایران آمد و گفت که باید گذشته ها را فراموش کرد و به فکر ساختن آینده بود. منظور او این بود که حالا به ما پول بدهید تا ویرانی هایی را که با بمب هایی که به عراق فروخته بودیم به بار آمده، بازسازی کنیم.
مرگ خمینی و رسیدن ریاست جمهوری رفسنجانی همچو در باغ سبز بود که به روی فرانسه باز شد و واحد «جاسوسی-پژوهشی» پابرهنه به سوی او دوید که وی را میرزاتقی خان امیرکبیر وقت ایران اعلام دارد. در متن هایی که «یان ریچارد» در باره ی وی نوشته است رفسنجانی آدمکش و جنایت پیشه ی ضد ایرانی به عنوان فردی « باز، معتدل، اهل گفتگو و مترقی » معرفی شده است که می تواند سرنوشت ایران را عوض کند. این خبر مطرح بود که زمانی که یان ریچارد به دیدار رفسنجانی در ایران می رود دست وی را می بوسد.
به همت همین دست بوسی ها بود که رفسنجانی سیاست پیشنهادی این اسلام شناسان سرمایه داری را پذیرفت و با اجرای «سیاست تعدیل اقتصادی» در دوره ی دوم ریاست جمهوری خود تمامی خواست های بانک جهانی و صندوق جهانی پول را به اجرا درآورد و با بردن اقتصاد ایران به سوی جریان جهانی شدن، طبقه ی متوسط ایران را متلاشی کرد و میلیون ها ایرانی طبقه ی محروم را به سوی خط فقر راند.
پس از پایان هشت سال خدمت رسانی به رفسنجانی، «ایران شناسان» فرانسوی که از خطر انفجار اجتماعی در جامعه ی ایران خبر داشتند به سوی سناریویی رفتند که این خطر را کاهش دهد. فراموش نکنیم که به طور مثال بلافاصله پس از قیام خطر ساز اسلام شهر در سال 1375 این واحد گروهی از پژوهشگران ایرانی در استخدام خود را به آنجا ارسال داشت تا با یک سری تحقیقات میدانی ابعاد خطر را خوب بسنجند. با اطلاع از این گونه خصوصیات ریز اجتماعی – اقتصادی بود که ایران شناسان در خدمت شرکت های نفتی سفارش اکید بر تغییری در ظاهر حاکمیت دادند که بتواند به عنوان سوپاپ تخلیه ی انفجار عمل کند. این همان آماده سازی برای جریان دوم خرداد بود توسط سعید حجاریان در مرکز مطالعات ریاست جمهوری مورد نظر و عمل قرار گرفت.
روی کار آمدن خاتمی و باند تبهکار او توسط ایران شناسان پاریسی جشن گرفته شد و به عنوان تحولی تاریخی اعلام گردید. تبلور این تحول تاریخی ایران شناسانه را می توانیم در قرارداد شرکت توتال ببینیم که توسط وزارت نفت دولت وطن فروش خاتمی به فرانسه اهدا شد و سبب شد که این شرکت از ورشکستگی مالی نجات یافته ودر زمره ی شرکت های عظیم نفتی سود ده قرار گیرند. سال گذشته در جنگ های داخلی جناح های قدرت در فرانسه افشاء شد که رشو ه های کلانی از جانب توتال برای کسب قرارداد به مقامات رژیم پرداخت شده است. باند اصلاح طلبان و شخص بهزاد نبوی به عنوان ریس شرکت «پتروپارس» برندگان این قراردادهای وطن فروشانه بودند.
باید دانست که از همان دوره ی خمینی و بعد رفسنجانی و سپس خاتمی رژیم در ازای این سفره ی چرب باز شده به روی شرکت های نفتی و سایر شرکت های فرانسوی حق خود را طلب می کرد: اخراج مجاهدین از فرانسه در 1986، آزادی انیس نقاش تروریست در خدمت رژیم، تبعید اجباری گروهی از مجاهدین به گابون در آفریقا، ترورهای سیاسی متعدد تا سال 1995 و از جمله قتل شاهپور بختیار در سال 1991 ، بازگرداندن قاتلان دکتر کاظم رجوی به ایران در سال 1994، سخت گیری نسبت به مخالفان فعال رژیم در فرانسه و یا هجوم وحشیانه به مقر مجاهدین در سال 2003 برخی از این موارد می باشند.
پس، تا پایان دوره ی خاتمی «ایران شناسان» دولتی-فراماسونی- سفارشی در سه حرکت تاریخی موفق شدند:
• تدارک تحمیل و تحویل خمینی به ملت ایران،
• انداختن اقتصاد ایران روی ریل سرمایه داری جهانی در دوره ی رفسنجانی،
• جستاندن رژیم از خطر فروپاشی و تامین هشت سال بقای آن از طریق خاتمی و اصلاح طلبان قلابی.
روی کارآمدن احمدی نژاد و شتاب سراسیمه ی پاسداران به سوی سلاح اتمی باعث سردرگمی «ایران شناسان» پاریسی شد. افزایش احتمال یک درگیری نظامی با رژیم و پیامد آن، یعنی تغییر رژیم، چنان آنها را ترسانده است که باند پژوهشگران قلابی مانده است حالا بساط خود را در کجای پهنه ی رژیم باز کند و زیر پرچم چه کسی سینه بزند. آنها به شدت نگران این هستند که قدرت های تصمیم گیرنده ی در فرانسه، بنا به دلایلی که ناشی از افزایش بی سابقه قدرت آمریکا در تحمیل نظر خویش به زور حمله ی نظامی است، نخواهند از قافله عقب بمانند و با سناریوی تهاجم به ایران همراه شوند. به همین دلیل نیز این خطر برای آنان افزایش یافته است که دولت سازکوزی بدون توجه به نصایح «ایران شناسانه ی» کارمندان خود در واحد«دنیای ایرانی»، به سراغ یک برخورد متفاوت و رادیکال با جمهوری اسلامی برود. امری که در همسویی با سناریو آمریکا می تواند به معنای تغییر رژیم در ایران باشد.
اگر چنین اتفاقی بیافتد بدیهی است که بساط سی ساله ی «ایران شناسان» پاریسی به شدت به هم خواهد خورد و چه بسا بودجه ی آنها کم و یا قطع شده و یا مدیریت دیگری بر آن سوار شود. در این صورت یکی از پایه های اصلی لابی گری رژیم و نیز دلال بازی شرکت های مستقر در ایران به هم خواهد ریخت. درچنین شرایط پر هل و بلایی که زنگ پایان فعالیت های «ایران شناسی» سیاست زذه در فرانسه به پایان رسیده است شخصیت اصلی، این جریان، برنارد هورکاد، به دست و پا افتاده و از هر فرصتی برای اظهار فضل در مورد شرایط ایران در رسانه های فرانسه بهره می برد تا از فروپاشی امپراتوری سی ساله ی خود در کاسب سالاری علمی در فرانسه جلوگیری کند.
آخرین مصاحبه ی برناردهورکاد در باره ی ایران با روزنامه ی فرانسوی لوموند است که در آن تلاش های مفتضحانه و شرم آور این شبه محقق را برای خریدن اعتبار و آبرو برای رژیم پوسیده و روبه سراشیبی جمهوری اسلامی از یکسو و دشمنی آشکار وی با شکل گیری هر گونه آلتر ناتیوی در خارج از نظام را می بینیم. هر چند که وی نماینده ی یک جریان رو به افول است اما نگارنده مناسب دید تا به ایرانیان نشان دهد که در مورد رژیم هایی از نظر تاریخی حرامزاده و بی ریشه، مانند جمهوری اسلامی، هرگز نقش حامیان منفعت طلب خارجی آنها را نادیده نگیرند و هرگز باور ندارند که قدرت های سرمایه داری و استعماری نسبت به سرنوشت تاریخی ما بی تقصیر و بی تفاوت هستند.

قالیباف: ناپلئون ایرانی تولید فراماسونری فرانسه

در حالی که علائم فراوانی خبر از آغاز دوره ی افول رژیم در داخل و در صحنه ی جهانی می دهد، در حالیکه بسیاری از تحلیلگران در مورد فروپاشی یا سرنگونی رژیم مردد هستند، در حالیکه بسیاری شمارش معکوس انهدام رژیم را آغاز کرده اند، جالب است ببینیم چگونه این جریان کهنه کار فراماسونری فرانسوی، که بقای رژیم جمهوری اسلامی را برای حفظ تعادل منطقه و ثبات جهانی لازم می دانند، در تلاش است کار مهم دیگری صورت دهد. بعد از انتخاب خاتمی، یکی از مهره های اصلی لژ «شرق بزرگ» ریس جمهور سابق فرانسه، والری ژیسکاردستن، به ایران سفر کرد تا حمایت این شبکه از ریاست جمهوری خاتمی را، که خود نیز عضو جریان فراماسونری است، اعلام دارد. ژیسکار دستن همان کسی است که به دستور شبکه ی فراماسونری خود در گوادلوپ نقش فعالی در جا انداختن ضرورت جایگزینی شاه با خمینی در میان اعضای کنفرانس فوق ایفا کرده بود. این لژ بر این باور بوده است که ضروری است در مقابل توسعه ی سریع اسرائیل در خاورمیانه یک قدرت منطقه ای برای حفظ تعادل وجود داشته باشد. این لژ مخالف اسرائیل نیست، اما نمی خواهد این کشور کل خاورمیانه را به نمایندگی از آمریکا و بدون حضور فعال و سهم گیری سرمایه داری اروپا تحت سیطره ی خود بگیرد. علت مخالفت ژاک شیراک با حمله ی آمریکا به عراق در سال 2003 نیز در این راستا معنا می یابد.
به مورد رژیم ایران بازگردیم.
رولان دوما یکی از بزرگ استادان این لژ فراماسونری سال گذشته اظهار کرده بود که دستیابی ایران به بمب اتمی می تواند تعادل قوا در منطقه را بهبود بخشد. ژاک شیراک نیز که عضو همین جریان است در آخرین ماه های ریاست جمهوری خویش تلاش کرد تا خطر دستیابی رژیم به «یک یا دو بمب اتمی» را بسیار کوچک جلوه دهد. جناح مخالف این جریان اما موفق شد در آخرین انتخابات ریاست جمهوری با به قدرت رساندن نماینده ی خویش، نیکولا سارکوزی، این احتمال را که دولت فرانسه امکان دستیابی رژیم به سلاح اتمی را ، با خریدن زمان برای او فراهم کند، خنثی سازد. با انتخاب احمدی نژاد در ایران و سارکوزی در فرانسه بازی قدیمی این باند تا حدی به هم خورد.
اینک نهادهای وابسته به این جریان فراماسونری سازشکار بار دیگر و بعداز آنکه دولت شیراک تلاش کرد با قربانی ساختن اپوزیسیون ایرانی برای خاتمی فرش قرمز پهن کند، در صدد هستند که از درون رژیم به هر قیمت شده یک جایگزین نوکر صفت و ضد مردمی دیگر فراهم کنند. در این راستا به نظر می رسد که سفرهای مکرر قالیباف و سفر اخیر اکبر ولایتی، نماینده ی ولی فقیه، به فرانسه با این هدف است که بباورانند رژیم جمهوری اسلامی یکدست نیست و احمدی نژاد نماینده ی تنها بخش کوچکی از آن است که می تواند توسط عناصری مثل محمد باقر قالیباف کنار گذاشته شود. گزارش ها چنین حاکیست که قالیباف، پاسدار جنایتکار سابق و شهردار کنونی تهران از چند ماه پیش به بهانه ی «آموزش خلبانی» هر ماه یک سفر به فرانسه می کند و دیدارها و ملاقات های مهمی را با شخصیت های پشت پرده ی سیاسی در این کشور صورت می دهد.
طنز تاریخ در این است که قالیباف یکی از همان فرماندهان سپاهی بود که در نامه ای تهدید آمیز مهره ی مورد علاقه ی این آقایان نظریه پرداز فرانسوی، خاتمی، را مورد تهدید قرار داده بودند. اما او بعد ها توسط خاتمی به مقام ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب شد و از این دزدبازارمیلیاردها تومان به جیب زد. قالیباف پیش از این فرماندهی لشگر پنج خراسان، فرمانده ی قرارگاه خاتم الانبیا، فرماندهی نیروی هوایی سپاه پاسداران و در سال 1379 ریاست نیروی انتظامی را بر عهده داشت و سرکوبگری منظم و سازماندهی شده را در ایران برنامه ریزی کرد. او سیتسم جاسوسی و خبررسانی سرکوبگری به نام 110 را سازمان داد و قاتل هزاران جوان ایرانی محسوب می شود. وی بعد از این پست های جنایت پیشگی، به سوی نرم کردن تصویر خویش پرداخت و برای خود در دانشگاه پست استادی درست کرد و در دپارتمان جغرافیای دانشگاه تهران، همان نهادی که «ایران شناسان» سیاسی فرانسه درآن بسیار فعالند، مشغول تدریس شد. او برای کسب تجربه در انتخابات نهم ریاست جمهوری هم شرکت کرد و بعد از شکست مفتضحانه به سوی شهرداری تهران رفت و با استفاده از شبکه ی مافیایی خود که در زمان فرماندهی نیروی انتظامی فراهم کرده بود و نیز برخورداری از مشاوره های پشت پرده، شهردار تهران شد. او از آن پس در تماس هایی با شبکه های فراماسونی خارج از کشور که «ایران پژوهان» قلابی هم جزیی از آن هستند تلاش کرد تا زمینه های شناساندن توانایی های خود به شبکه های مافیایی-فراماسونی را فراهم کند و نشان دهد که به عنوان کسی که دستی بر سپاه و سازماندهی سرکوب اجتماعی و مدیریت مافیا گونه دارد می تواند یک خاتمی دوم برای سرمایه داری جهانی یا حداقل برای فراماسونری حامی رژیم باشد.

آخرین شاهکار «ایران شناسان» برای نجات رژیم

در همین راستا بد نیست به تلاش های کاذب یک «ایران پژوه» فرانسوی بنگریم. در مصاحبه ی زیر که چندی پیش در روزنامه ی لوموند منتشر شد به وضوح سرمایه گذاری بخشی از دستگاه سیاسی فرانسه بر روی قالیباف و شرط بندی بر روی اسب اصولگرایان برای پیروزی در انتخابات آینده ی ریاست جمهوری اسلامی را می بینیم. پس ازمشتی کلی گویی های بی اساس درباره ی تاریخ و فرهنگ ایران، برنارد هورکاد ایران شناس قلابی فرانسوی به تدریج روی نکاتی می آید که ماموریت فراعلمی او را نشان داده و ادا و اطوار مسخره «کارشناس و متخصص» او را به پایان می رساند. وی در میانه ی مصاحبه با اشاره به «اصلاح طلبان» می گوید: « خاتمی می خواست سیاست { ایران} را نرم سازد نه اینکه رژیم را تغییر دهد.»
وی سپس برای مردم ایران این گونه حکم صادر می کند: « اکثریت عظیم ایرانیان و احزاب سیاسی، حتی اگر حکومت و رژیم را مورد انتقاد قرار می دهند، خواهان یک انقلاب دیگر نیستند.»
این ایران شناس در خدمت سیاست، سپس خشم خود را از موفقیت های جدید مجاهدین در جلب حمایت نمایندگان مردم کشورهای اروپایی و بیرون آمدن از لیست تروریسم در انگلستان با عصبانیت چنین بروز می دهد:« من بسیار در تعجبم که نمایندگان مجلس در پاریس یا بروکسل از من می پرسند شانس پسر شاه یا مجاهدین در ایران چیست، این مخالفان چپ که تبدیل به فرقه ی سیاسی شده اند با جنگیدن در کنار صدام حسین اعتبار خود را از دست داده اند. آنها نماینده هیچ چیز نیستند. این مثل آن است که بپرسیم شانس بازگشت کنت پاریس در فرانسه یا خمرهای سرخ در کامبوج را بخواهیم بدانیم.»
دانشمند ایران شناس سفارشی آن گاه برای اثبات نبوغ خیانت پیشگی خویش به مردم ایران در پاسخ به این سوال که هدف این «راه سوم» که در درون نظام آخوندی-پاسداری-بازاری شکل گرفته است چیست چنین اظهار فضل می کند و در این میان، کارت های جدیدی را که جناح سازشکار دولت فرانسه – بشنوید جریان فراماسونری حامی سی ساله ی رژیم - در پی سرمایه گذاری بر روی آنهاست چنین آشکار می کند:
«برقراری یک ایران نوین بدون از دست دادن هویت خویش. آنها اشتباه خاتمی را فهمیده اند: فراتر از رهبری؛ خداحافظ شما. این افراد با قرار گرفتن زیر علم رهبر می خواهند از ارزش های بنیادین دفاع کنند. بیشتر از آنچه بتوان ایشان را محافظه کارنامید آنها خود را اصول گرا معرفی می کنند. این یک حزب نیست، بلکه شخصیت هایی هستند مثل علی لاریجانی ، مذاکره کننده پیشین پرونده ی اتمی، محسن رضایی، فرمانده ی سپاه پاسداران در زمان جنگ.»
وی سپس به وصف مهره ی اصلی مورد نظر جریان فوق پرداخته و از کشف تاریخی خود که «ناپلئون ایران» است اینگونه پرده برداری می کند: « شاخص ترین چهره ی این جریان شهردار تهران محمد باقر قالیباف است. کاندیدای ناکام انتخابات ریاست جمهوری در سال 2005 او بدون شک خود را برای انتخابات سال 2009 معرفی خواهد کرد . در سن 23 سالگی او فرماندهی 15 هزار نفر را در نبرد خرمشهر بر عهده دارد. او یک بناپارت ایرانی است، با دیدگاهی پویا از روابط خارجی. امسال او به داووس رفته بود. او می خواهد طبقات متوسط رابا خود همراه سازد و ایران را از فاجعه اقتصادی بیرون کشیده و اعتبار را به ایران بازگرداند. در مقابل احمدی نژاد این ممکن است که توافق هایی میان او، اصلاح طلبان و مصلحت گرایان ریس جمهور سابق رفسنجانی صورت گیرد.»
این ایران شناس ضد ایرانی در پایان و پس از مفتخر ساختن پاسدار قالیباف، قاتل جوانان ایران در زمان جنگ و عامل کشتار دانشجویان در جریان قیام 18 تیر 1378 به مقام «ناپلئون بناپارت ایران»، در پایان اینگونه نتیجه گیری می کند: « برای این است که باید جرات کرد با ایران گفتگو کرد. باید او را به این چشمه ارزش های جهانی که بقیه ی جهان را سیراب می کند وصل کرد. اما بدون آنکه یک الگوی بیرونی را تحمیل کنیم. شیرین عبادی برنده جایزه ی نوبل مثال خوبی است: او از حقوق بشر دفاع می کند ولی فرهنگ و مذهب خویش را نفی نمی کند. شیرین عبادی های دیگری هم هستند. در زمینه ی سیاسی، قالیباف وپیروان راه سوم شاید شانسی برای متحول ساختن امور داشته باشند. اینجا نیز این به ایرانی ها بستگی دارد، و نیز به ما غربی ها. و بی شک به نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده.»

نتیجه گیری:

در پایان بد نیست یادآور شویم که این «ایران پژوهان» قلابی به قدری عرصه ی تحقیقات علمی را به سیاست بازی آلوده اند که حتی قادر نیستند ذره ای واقع بینانه به آنچه در حال گذشتن است نگاه کنند. امروز همان سرمایه داری جهانی، که این حضرات برای بخش هایی از آن کار می کنند، به این « گزینش اجباری» رسیده است که برای پایان دادن موقت به بحران های ساختاری خویش و آماده ساختن طرح های درازمدت در آسیای جنوب شرقی مجبور است به حیات جمهوری اسلامی خاتمه دهد. باید دانست که باند فراماسونری حامی رژیم هم چنین، در راستای استراتژی تعادل منطقه ای، حامی رژیم صدام حسین نیز بود، اما دیدیم که جریان ها و نیازهای دیگر سرمایه داری جهانی به حیات حکومت صدام خاتمه داد. در حال حاضر این جریان فراماسونری تلاش دارد تا به هر طریق که شده از بروز یک تهاجم نظامی به ایران، تا زمان برگزاری انتخابات بعدی ریاست جمهوری در کشور در سال 2009، جلوگیری کند؛ به این امید که در انتخابات بعدی، قالیباف باند سپاهی های احمدی نژاد را کنار بزند و زمینه ی یک دوم خرداد دیگر را فراهم کند.
اما بد نیست به این آقایان و خانم های فرانسوی و فراماسون، که می خواهند به هر قیمت شده به ما ایرانیان بباورانند لیاقت مان از حد خاتمی و قالیباف بیشتر نیست، بگوییم که اگر نبود دخالت های سی ساله ی مستقیم و هدفمند شما برای حفظ رژیم ضد مردمی و ضد ایرانی جمهوری اسلامی، ملت ایران تا به حال چندین بار این رژیم را به زیر کشیده شده بود. لیکن با وجود تمام این پشتبانی ها، به شما قول می دهیم که علیرغم همه ی کوشش های غیر اخلاقی، ضد ایرانی و ضد انسانی شما و سایر حامیان اروپایی و غیر اروپایی رژیم، در سایه ی آگاهی، شجاعت و همت خویش سرانجام آزادی را به میهنمان ایران باز می گردانیم. قالیباف ها و خاتمی های شما را با سایر فسیل های رژیم کنونی ایران به زباله دان تاریخ خواهیم ریخت و دست در دست همه ی محرومان و ستمدیدگان ایرانی حق تعیین سرنوشت تاریخی و حفظ کرامت انسانی مان را از شما و رژیم همدستتان پس خواهیم گرفت.

* *
www.korosherfani.com
korosherfani@yahoo.com

So you want to stop the War?

Until now, I had never bothered to read an article by Trita Parsi from the beginning to the end. This time, and against the norm, I thought to give it a go and read the present piece, top to bottom. I know that JJ doesn't approve of what I am about to say about his buddy Trita, but invoking JJ's first amendment: "Nothing is Sacred" I say it anyway (censors beware!). If all Mr Parsi's deliberations are of this quality, then it becomes clear why the anti-war campaign is so unsuccessful in coming up with a single persuading statement to promote their cause. Here, I did not see a single argument or suggestion to show a mechanistic solution to a practicable alternative than war. In fact, if anything such far-fetched, distant, dreamy and for the want of a better word, "wishy-washy" suggestions like:

"A regional system of security and cooperation in the Middle East cannot be established without an end to the Arab-Israeli conflict. And it is equally important to address the question of nuclear disarmament. ",

will accelerate the case for war. It is like saying: There cannot be a long lasting peace between the Marxists on one side and the Muslims, Christian and Jews on the other, without an answer to this fundamental question: Was the universe created by God?!! Also it is equally important to address the question of restricting the rule on gatherings for worship and party conventions.

The shallowness and absurdity of the arguments put forward by Parsi et. al., as demonstrated above, is mind boggling. I'd be happy to give them (Parsi, Ulrich, Pourzal, etc.) a helping hand, though I have stretch my principles widely, in putting together more convincing arguments to further their cause but, for the time being, I let them wallow in their own confusion.

But the case for war, much that I hate it, is very straight forward. Here we have a regime who, against the NPT rules, and against all the realistic needs of their country for energy, has developed a potentially destructive technology, threatened the annihilate Israel, organized Holocaust denial conventions, ranted and raved against American interests around the world, not to forget sponsoring terroristic activities against Americans and the British in Iraq and elsewhere, suppressed and slaughtered tens of thousands of its citizens and now is singing the song of defiance and denial in the face of overbearing evidence.

War may not and possibly will rid Iran of the Islamic regime but not because of the wishy-washy deliberations of Mr Parsi and CO. This will be the case, because this war is not aimed at getting rid of the Islamic regime. The deliverance will have come from the people of Iran with or without foreign intervention. Regime change is the only alternative to prevent the war but it may already be too late.

long live the shah the truth of depleted uranium and WAR in Iran

the truth of war and depleted uranium pass this to all the persian

//sereen.com/befree.html

Iran will be free from the chain of Islam one the story of depleted Uranium is world wide. long lived the shah. If you are true persian will pass this message to the world

for Iranians the present is grim! (to Yek Irani)

Yek Irani sayas: "The future looks more grim for Israel than Iran. Whether we accept it or not, Iran is in the path of expansion and growth just like other countries in far east."

Although I do agree with you that Israel and the U.S can't continue in this path and start more wars, I don't accept rest of what you are saying. Maybe for Israelis the future is "grim" but for Iranians the present is grim and it has been grim for sometime (appalling poverty, badly managed economy, ...etc).
Just like Israel and U.S Iran can not continue in the path and have economic expansion. Indian and China have had economic expansion but they also have had totally different foreign policy than Iran.
BTW I am also Irani and I have been to Iran recently!
"A give and take is needed between Iran and Israel"

The future looks more grim

The future looks more grim for Israel than Iran. Whether we accept it or not, Iran is in the path of expansion and growth just like other countries in far east. Israel is in the path of confronting violent front in middle east. It is in the benefit of Israel to agree on establishment of state of Palestine. It is in the benefit of Israel to share Jerusalem with Muslims and Christians. These are the cornerstone of peace in middle east.

We at USA have our own issue with the giant Panda, Bear and India rising. I hope that we realize that a muti-lateral world power is better than a superpower. The UN security council will then have a great power in resolving world issues which consists of US/Russia/China/EU/Btitain/Canada/Japan/India/Muslim nations rep/Africa Rep/Latin America Rep.
It is amazing how we are repeating the same path that crusaders took in th epast.

My hope is that the leaders of the world to find a way to live together and focus on resolving our common major issues: World health, Energy shortage and over-population. Will they hear?

Peace is essential and it is the responsibility of the world powers to drive it.

I hope you don't mind me asking...

een aaghayoun koja zendigi mikonan?

Common Sense Misses???

All the noise about the US-ISRAEL-IRAN is another sophisticated hula-hoop to keep corrupt IRI intact. Which regime has been serving Israel more than IRI in the region for the past 30 yrs?
As we all know SAVAK indeed had been created & advanced by MOSAD of Israel during Shah & his father reigns & then revolted against late Shah and placed Khomeini in power to bully Sadam with no cost to Israel for 8 years by dragging the bloodiest war ever among 2 Muslims countries. Sadam was then removed @ the right time & was replaced by a government that Rafasnjani called friends of IRI just last week while Chalabi was visiting Larijani!
Nobody like Ahmadinejad could have served US better by making pre-planned noises against Israel in order to help the oil prices jump 5 folds in only 3 years to help financing the US occupation of Iraq & Afghanistan. Want more to convince you?
Just use more common sense & do not let your strong sense of nationality blind your common sense & logic.

Scared of peace (to a500)

Anonymous500, it is your cult that is scared of peace. It is your cult that thrives on war. It is your cult leaders that encourage their supporters to go burn themselves in "protest" (khod susizi), it is your cult that wants to see Iran burned.
It is your cult that is obsessed with revenge, it is your cult that should not be allowed to come to power for revenge.
....and those who have exposed your cult the best are not pro IRI, or Hezbollahis but those who were once the supporter of the cult! Guys like Massoud Khodabandeh //www.khodabandeh.org/biography.htm .

Second colw war

Some in the media call this crisis second cold war,since neither Israel nor US want to start a new war and there is no popular opposition within Iran to challenge the government.

:-)) Theflaki, Anonymous7:

:-)) Theflaki, Anonymous7: Tarsidi?

First of all, it is America buddy, and the PMOI has got the most right to perach, do "propagnada," and expose the Hezbollahi Lat O Lopman telling the rest of the world: "It is Our Right to Overthrow IRI."

Second, your Emam Khomeini and now the Fourteenth Emam, Ali Khaemenhi and his agents in USA and Europe, tried their best to get thir hands on the PMOI to "try" them for your Emam's allegation that the PMOI has committed crimes against Iranian people and Iraqi people, but have failed to persuade any one of these "CHARANDIYAT" that you and your Hezbollahi Lopamn-type dime a dozen repeat on a daily basis.

Third, as the document that I have posted in other thread shows, it is now the Iraqi people who have reached this conclusion that your Emam Khoemini and his followers were then and are now the true criminals, terrorists and thieves who have to stand trial, once we have overhtown your corrupt regime in Iran.

Fourth, like your comrades, other Hezbollahi-type Lat O Lompan, you are free to jump up and down as a rabid moneky and repeat this dated mantra that the PMOI has to stand trial; it is America buddy, even Hezbollahi parasites who live in the comfy of the Western democracies and root for the IRI, are given space to present their cases, but I don't think anyone is buying your case that has been made ad nausioum on this BB and others.

Finally, your regime and your Ommat-e Hezbollah and your SPAHA-e JAHL will be overthrown by our people. You can count on it; but in the mean time you can enjoy the developing scene: how the regime of terrorism, crime and inhumanity that we call the Rejime-e Jenayatkar-e Velayat-e Faqih is crumbling. Enjoy it buddy.

To Afshin

Going to war is a national duty of every US citizen,but going to a war for a wrong reason is not sign of patriotism.Peace on Earth

enemies of peace (to a500)

Anonymous500, you and your MEK cult are not in a position to preach. MEK is one of the few political groups whose leadership has to be tried not only for crimes against ordinary Iranians, Iraqi Kurds and Shiites but also for crimes against its former supporters, some of whom have disappeared after living the terrorist cult camps in Iraq.

We need more of this cooperation

this is definitely a step in the right direction. Mutual toning down of rhetoric and demonization. Thank You Trita and Shlomo Ben Ami. Blessed are the peace makers.

poor little Fred, are you feeling OK, buddy? You've got the usual gibrish, but it seems this time you did not accuse the authors of being "islamist antisemites" nor did you accuse them of hiding their dozens of other affiliations "in the interest of full disclosure". And your buddy Zion, is no where to be found. You must be hurting bad. Have you seen a doctor?

کون ایسرأل منفجر میشه

No War, No Bombing, Yes to Overthrow of the IRI

Mr. Afshin, in fact the present regime in Iran, not only thinks that it does have the right to intervene in the region's affairs, but when it comes to Iraq, it considers itslef as the owner of that country. Read the follwoing to get an idea why this regime is a major destabilizing force in the region. Iranian Oppositional forces don't want war, or bomibing of Iran but work hard to overthrow this regime for the sake of achieving peace and stability in the region and in our beloved country.

مقامات رسمی در استان بصره با ارسال یك نامه رسمی به وزارت خارجه عراق خواستار بستن دفتر كنسولگری رژیم ایران در استان بصره شدند.
در این نامه دلیل این درخواست، دخالت های مستمر رژیم ایران در امور این استان و خروج از سلوك دیپلماتیك و احترام نگذاشتن به توافقات بین المللی عنوان شده است. مقامات بصره در نامه خود همچنین شگفتی شدید خود را از اقدام كنسولگری رژیم ایران در بصره به برگزاری جلسات و دیدارهای اطلاعاتی با شخصیتهای سیاسی خارج از كانال های دیپلماتیك بعلاوه تماس با دوائر دولتی و دخالت در فعالیتهای آنها بدون اطلاع دولت محلی را ابراز داشت. در این نامه آمده است كنسول رژیم ایران بدون توجه به دولت محلی به نفع برخی شخصیتهای سیاسی شروع به تبلیغات انتخاباتی نموده است»

WAR

To the proponents of war and conflict I say this, join the armed forces! Volunteer your children and your loved ones.  Put  your money where your mouth is.  Donate money to Iraq and Afghanistana veterans.  Infact they need the money since the government is not taking care of them when they return home maimed and wounded.  Don't advocate military adventurism using neocon sound bites, thinking your righteous.  Regurgitating the garbage spewed by FOXNEWS does not make you a patriot, freedom lover, or any other slogan they purport it to be.  And as far as bullying is concerned, who's bullying who?  Iran is not operating a few dozen battleships including nuclear powered aircraft carriers off the coast of New York.  It's the other way around.  Iran has not invaded two countries in the past 7 years,  America has.  Iran has not threatened to openly destabilize any regime in the regime nor the United States, but America has threatened Iran in that way.  If America feels it is in its vital interest to send a quarter of a million (US military and private mercenaries) thousands of miles away to Iraq to operate with impunity and free from prosecution, what makes you think Iran doesn't have the right to make sure its interests are served across its own border?  Might doesn't make right.  It's this very cowboy diplomacy that has America on everybody's shitlist, including its supposed allies.

Trita parsi is an

Trita parsi is an Iranian-American?? I thought he was Iranian-Swedish...

Don't kid yourselves,

Don't kid yourselves, Rewarding the hardliners will only embolden this group and will result in more oppression domestically, however, it might temporarily solve the problem for the US and Israel.

Iran has no legitimate power in the region to speak of. 'Bully power'? YES! Both US and Israel should bear that in mind when negotiating with Iran and never forget who they are dealing with. They should also remind the world how this so-called power was gained in the region..through terrorism...

While the odds may be low that diplomacy will solve the problem, we can't know for sure because we haven't tried it. Only the Europeans have. If bilateral talks with nuclear North Korea were acceptable to Bush, then why is it still anathema to talk with Iran? Let the talks begin. But the question is:

How do you or can you or should you deal with a schoolyard bully, Iran? Can you trust a bully

Its not going to happen either

Iran will try to become more independently strong. But even if its successful, it will not be a challenge to Israel, Iran if its successful will have a bomb that is weaker that the one in Hiroshima. Israel has over 500 of much stronger and modern bombs, it also has 7 submarines
capable of delivering them in Persian Gulf. In short its not even close, and to boot US will help Israel. The exercise was only for redneck supporters, not even to scare Iranians. Iranians know well that in the past when Israel struck there was no warning. Finally Amadinejad (the idiot of Iran, not to be confused with Dubaya) has no input in defense or foreign policy. He is just the idiot in chief.