بزرگترین قربانی حوادث اخیر ایران «اصلاح طلبی» بود كه بالاخره به دست حكومت شهید شد و دلبستگان را داغدار و پریشان حال نمود. حیات چند سالهٌ این موجود صرف این شد كه مردم را از هر مبارزهٌ جدی باز بدارد و در این راه به قاعدهٌ تناسخ از كالبدی به كالبد دیگر رفت. اولی با عمامهٌ كوچك مدل سیمون دوبووآر به میدان آمد كه هم آشنایی با فرهنگ غرب و هم روشنفكریش را یكجا نشان داده باشد. بعدی با عینك سردماغی جلوی احمدی نژاد عرض اندام كرد تا همه ملتفت شوند كه باسواد است. آخر هم نوبت رسید به تیپ ارائه دادن نخست وزیر سبزرنگ در مقابل رقیب خرافاتی و جلنبر، لابد به این امید كه طرف فكر كند با امام زمان طرف است و جا بزند كه نكرد و نزد. آن آخوند لری هم كه عمامهٌ پلیسه سر میگذاشت از اول تا به آخر نخودی ماند. در اینجا دیگر داستان ما به سر رسید و اصلاحات به جایی نرسید ولی مشكل اینجاست كه جسدش هنوز روی دست ما مانده.
صاحبان عزا
بعد از این واقعهٌ مولمه بازماندگان همگی در پی زنده كردن مرده هستند و اغتشاش فعلی موقعیت و سردرگمی مردم به مقدار زیاد برخاسته از تشبثات بی سرانجام آنهاست.
اصلاح طلبی دو وجه داشت: هم روش بود و هم هدف. البته هیچكدام این دو به چیزی نمیارزید ولی اقلاً با یكدیگر هماهنگی داشت. روش عبارت بود از استفاده از مجراهای انتخاباتی تا با فتح مناصب انتخابی كه اسماً تابع رأی مردم است، هدف كار كه متحول ساختن نظام و تأمین آزادی ایرانیان در چارچوب آن بود، تحقق یابد. از آنجا كه نه هدفش ممكن بود و نه روشش كارآمد، به جایی نرسید ولی به ضرب تبلیغات و خوشخیالی آنهایی كه تصور میكردند میتوان هم در كنف حكومت اسلام زیست و هم از مواهب آزادی برخوردار بود، مدتی رواج یافت و اسباب دردسر ش تا بالاخره افتضاح انتخاباتی اخیر همگان را به سوی واقع بینی رهنمون گشت و داستان را ختم نمود.
در برابر این فاجعه برخی از كسانی كه از «اصلاحات» دفاع میكردند به فكر دادن رهنمودهایی افتاده اند كه با روش قبلی كه تا همین دو سه هفته پیش تنها راه درست و كارساز ایجاد تغییرش میشمردند، مطلقاً تناسبی ندارد. از موسوی كه معتقد است اگر دستگیر شد باید همگان برایش اعتصاب سراسری بكنند، میگذرم كه از ابتدای مطلب تنگ حوصله نشوید. دیگران هم حداقل به راه توصیهٌ اعتصاب افتاده اند وگرنه به عرضهٌ راهكارهایی كه گاه به جنگ چریكی پهلو میزند! طبعاً بدون توجه به این امر كه باید بین روش كار و هدف تناسبی باشد. نمیتوان استفاده از این نوع وسائل رادیكال و گاه خشن را برای ترمیم و احیای نظام اسلامی توصیه نمود و هدف را تا حد روی كار آوردن كسی محدود كرد كه خودش نمیخواهد پا از چارچوب این نظام بیرون بگذارد.
این تشبثات در حكم اعتراف به شكست اصلاح طلبی به عنوان روش است در عین كوشش برای حفظ آن به عنوان هدف. ایراد كار این است كه بر بی عاقبتی روایت اول اصلاحگری كه اقلاً دو جزئش با هم میخواند عیب تباین بین روش و هدف را هم اضافه كرده كه نور علی نور شده.
مخالفان
در جبههٌ مقابل، بعد از واقعه ای كه پایه های نظام اسلامی به لرزه درآورده همه در نوعی شادی پر از انتظار و هیجان شریك هستند. آتشی كه با رسوایی انتخاباتی درگرفت با سركوب بیرحمانهٌ حكومت قدری فروكش كرده ولی خاموش نشده. گروه اخیر از خاموش شدنش میترسند ولی در عین حال دچار بلاتكلیفی اند چون نمیدانند چگونه روشن نگاهش دارند و به كدام سو گُرش بدهند. از یك طرف فكر میكنند اگر به موسوی بابت سابقهٌ مفتضح و از آن مهمتر پریشانفكری امروزش ایراد بگیرند به پیشروی حركت لطمه خواهند زد و از طرف دیگر اگر از وی طرفداری كنند ممكن است اصلاً بین اصلاح طلبان بر بخورند و دنیا و آخرتشان با هم از دست برود. پس مانده اند معطل و سرگردان.
البته برای توجیه رفتار خود عذری هم دارند: جریان اصلی در داخل است، باید صبر كرد و دید كه چه خواهد شد.یعنی اینكه فكر و حرفی از خود نداریم و تابع وقایعیم، جنبش راه خود را پیدا كند، ما هم دنبالش راه بیافتیم. این فكر واگذاردن كل اختیار مبارزه به داخل كشور كه در حقیقت بعد از قتل بختیار، یعنی تنها رهبر واقعی اپوزیسیون، واقع شد، كاری بی منطق و بی معنا بود كه راه را برای گفتار اصلاح طلبانه باز كرد. امروز هم ادامهٌ این روش در حكم اقتدا به اصلاح طلبانی است كه امكاناتشان را چند سال شاهد بودیم و عاقبتشان را هم امروز شاهدیم.
اگر وضعیت همینطور بماند و مدعیان مخالفت از یك طرف و مردم به هیجان آمده ولی ضربت خوردهٌ ایران از طرف دیگر منتظر راهنمایی یكی از این رهبران مردد و مبهوت باقی بمانند، كار به افتضاح تمام خواهد شد و ملت در مقابل ضررهایی كه داده و زحماتی كه متقبل شده هیچ چیز نصیبش نخواهد شد مگر خاطرهٌ تلخی دیگر. جنبش مردم ایران، بر خلاف آن خوشبینی كه حركت سریعش در دلها ایجاد كرده در محاصره است و اگر حلقهٌ این محاصره را نشكند بی عاقبت خواهد ماند.
حصار دور آتش
جنبش اعتراضی در چهار دیوار زندانی محبوس شده كه باید برای خلاصی یكی از آنها را خراب كند. این گرفتاری ربطی به سركوب حكومت ندارد، خود جنبش از ابتدا طوری شكل گرفته كه گرفتار این وضعیت شده است. از توصیف این چهار دیوارشروع كنیم.
اول رهبری كه از بابت آن هنوز وضع با ابتدای داستان كوچكترین توفیری نكرده است. موسوی را كه میبینیم امكاناتش در چه حد است، كروبی هم كه قدری این طرف و آن طرف جولان میدهد حرف درست و حسابی ندارد كه بزند. هر دو مزاحمند چون كاری بیش از همین جدی گرفتن انتخابات قلابی و بر پا كردن شلوغی، از دستشان برنمیآمد كه كردند. برای جلوتر رفتن نه فكری دارند و نه راهی، فقط سد معبر كرده اند چون نمیخواهند حركت از خواستهای آنان فراتر برود و مصرند كه در چارچوب نظام موجود نگاهش دارند.
از بابت استراتژی هم وضع بسیار بد است. استراتژی كلاسیك اصلاح طلبان كه قرار بود مبارزه و پیروزی انتخاباتی باشد به آخر خط رسیده و جایگزینی هم پیدا نكرده مگر همین دست و پا زدنهای بی برنامه و شبه انقلابی كه با هدفش تناسبی ندارد. در این وضعیت باید استراتژی نوی جست و به كار بست و لاشهٌ قبلی را هم دور انداخت چون هم مایهٌ سردرگمی است و هم مزاحم حركت.
تنها چیزی كه در این میدان حاضر است تاكتیك است. از روز اول اعتراضات میبینیم كه مردم به راه استفاده از تاكتیكهای انقلاب 57 افتاده اند، از تظاهرات جمعی گرفته تا الله اكبر گفتن روی بامها. ولی در اینجا سه نكته هست.
اول اینكه باید بین تاكتیك و استراتژی تناسبی باشد. نمیتوان تاكتیك انقلابی را به استراتژی رفرمیستی پیوند زد. دوم اینكه انتخاب تاكتیك فعلی تابع تنگنایی است كه نظام همه را در آن قرار داده است، پس این استراتژی است كه باید عوض شود. سوم اینكه به هر حال مكرر كردن تاكتیك های قدیمی یك اشكال عمده دارد. اینكه حریف خودش با همین تاكتیك ها روی كار آمده و از ابتدای قدرت گیری هم خود را برای مقابله با آنها آماده كرده است. پلیس ضدشورش درست كرده (كه نبودش برای حكومت شاه بسیار گران تمام شد) ، بسیج را هم كه میبینیم یاور آن نموده است البته غیرممكن نیست كه این حكومت با همان تاكتیك های قدیمی از میدان به در شود ولی این احتمال ضعیف است و به هر صورت باید به فكر تاكتیك های جدید هم بود. متأسفانه ایرانیان هنوز در این زمینه خلاقیتی در حد سال 57 از خود نشان نداده اند ولی میتوان امید داشت كه با دور گرفتن مبارزه نشان بدهند.
میماند شعار كه البته فراوان است چون به هر صورت كار كه بی شعار نمیگذرد. ولی در اینجا هم گرفتار تكراریم. شعارهایی كه تقلید و گاه فقط تكرار شعارهای 57 است دست بالا را دارد و این هم خود بیش از هر چیز نشانهٌ خمودگی ذهن مردم است كه هنوز نتوانسته اند بیانی معقول برای خواستهایشان بیابند. طبعاً ترتیب دهندگان تظاهرات كه قاعدتاً از اردوی موسوی و كروبی آمده اند و پشتیبانی رفسنجانی را نیز حائزند در این درجا زدن بسیار مؤثرند. تجربهٌ عملی خود آنها و شعاع عمل ذهن آنها از انقلاب 57 فراتر نمیرود تا حرف دیگری در دهان مردم بگذارند. عواملی هم كه در خارج از كشور در راه احیای اصلاح طلبی فعال شده اند از همین قماشند و نه هدف سیاسی و نه قوهٌ تخیلشان به آنها اجازه نمیدهد كه از همین حرفهای سی سال پیش جلوتر بیایند .
كدام دیوار را بشكنیم
شكی نیست كه در آینده و در صورت ادامه و دور گرفتن حركت اعتراضی تمامی این حصار فروخواهد ریخت و جنبش حاضر، اگر عمرش به دنیا باشد، به كلی شكل دیگری خواهد گرفت. آنچه وضعیت فعلی را به این آیندهٌ فرضی پیوند میدهد اراده و همت ماست. باید ببینیم كدام بخش آن ضعیف تر است تا نیرو را رویش متمركز كنیم. وگرنه چیزی كه محرز است، ماندن در چارچوب فعلی كار یعنی درجا زدن و شكست.
در شرایط فعلی رهبری حاضر و آماده نداریم كه جای این اسلامگرایان بازیافت شده را بگیرد. طرح استراتژی هم كاری نیست كه بتواند به صورت دستجعی شكل بگیرد و از دل تظاهرات مردمی به نحو خودجوش بیرون بیاید. تاكتیك البته میتواند در نقطه ای طرح و به كار گرفته شود و به محض نشان دادن كارآیی به سرعت در همه جا شیوع بیابد ولی این را باید بر عهدهٌ كسانی گذاشت كه در میدان حاضرند و به مجال موجود عملیاتی آگاهند.
میماند شعار. این سست ترین بخش دیواری است كه جنبش اعتراضی مردم ایران در آن محصور شده است. نیروی اصلی را باید روی همین نقطه متمركز كرد تا فروبریزد. ما در عین محروم بودن از بسیاری وسائل مبارزه میتوانیم در این بخش بخصوص كارآمد باشیم و از این راه است كه میتوانیم بكوشیم تا بلكه جنبش فعلی را زنده نگاه داریم و به سویی جهتش بدهیم كه گره گشا گردد. این مهمترین گامی است كه امروز میتوانیم در راه مبارزه برداریم.
در شرایط فعلی و حتی تا روزی كه این حكومت ساقط شود تنها شعار قابل قبول آنی خواهد بود كه (به هر بیان و از هر زاویه) تغییر رژیم را هدف بگیرد.
در اینجا با تذكری بجا و قابل پیشبینی مواجه میشویم: مردم نمیخواهند این بازی برایشان گران تمام شود. حق هم دارند كه نخواهند و دلیل ندارد كه بی اعتنا به خطرات كار و فارغ از اینكه چه نتیجه ای خواهد داد به خیابان بریزند و مصیبت را به جان بخرند. از این بابت جای ایرادی به آنها نیست ولی باید برایشان روشن كردد كه مخارجی را كه تا به حال حاضر به تحملش شده اند بسیار سنگین تر از ارزش چیزی است كه میخواسته اند به دست بیاورند. قرار بود بیایند رأیی بدهند و موسوی را رئیس جمهور كنند، همین. ببینیم كاربه كجا كشیده، چه تعداد آدم كشته و زندانی و شكنجه شده و در عوض همهٌ اینها چه به دست آمده است.
نباید فكر كرد كه اگر بحث فقط از لغو انتخابات یا اصلاح نظام باشد حكومت خواهد پذیرفت یا كمتر خشونت نشان خواهد داد و خلاصه اینكه خرج كار كمتر خواهد شد. خود حكومت بهتر آگاه است كه نظام اسلامی اساساً اصلاح پذیر نیست و بساطش یا به همین صورت كه هست بر جا خواهد ماند یا اصلاً به كلی از بین خواهد رفت. به این هم توجه داشته باشیم كه ابداً به نظر نمیآید كه حكومت اسلامی تن به ابطال انتخابات بدهد. اگر میخواست چنین كند تا به حال كرده بود و حال كه بزرگترین تظاهرات مخالفان را سركوب كرده و برای دولتهای خارجی هم خط و نشان كشیده دلیلی ندارد كه چنین بكند.
ادامهٌ رفتار حاضر در حكم كشیدن زحمت انقلاب است (با تمام خشونت و كشته و...) بدون بهره وری از ثمراتی كه میتواند داشته باشد. باید به تناسب مخارج كار با نتیجه اش توجه داشت. كار بی ثمر هر قدر هم ارزان تمام شود باز گران است. باید صریح به مردم گفت كه تا وقتی شعارتان ابطال انتخابات است رهبرتان هم موسوی است، به این ترتیب هم به جایی نمیرسید، حال چه كم كشته بدهید و چه زیاد.
متزلزل شدن حكومت اسلامی، چه با اعتراض به انتخابات قلابی اش انجام بپذیرد و چه به هر دلیل و بهانهٌ دیگر، نمیتواند منطقی جز منطق فروریختن این نظام را تعقیب کند. نه به این دلیل كه بنده و شما چنین تصمیمی گرفته ایم، به این دلیل كه خود این پدیده اصلاح پذیر نیست كه نیست. اگر مختصر عنایتی به سیر منطقی جریان بكنیم میتوانیم به جای دویدن دنبال حوادث یك قدم جلوتر از آنها و یا لاقل همگام با آنها حركت كنیم وگرنه به هر حال به دنبالشان كشیده خواهیم شد. بزرگترین خطر از این آخری برمیخیزد چون اختیارمان بر وقایع به حداقل میرسد و راه برای دخالت مراجعی (داخلی و خارجی) كه به هر صورت در صدد بهره برداری از بحران فعلی هستند، باز خواهد شد. مخارج كار در هر صورت بر ذمهٌ ملت ایران خواهد بود، باید كاری كرد تا بهره اش هم به همین ملت برسد.
رامین كامران
www.iranliberal.com
Recently by Ramin Kamran | Comments | Date |
---|---|---|
دیروز، امروز، فردا | 2 | Aug 31, 2012 |
ثابتی | 13 | Aug 18, 2012 |
چرا هنوز گرفتاریم؟ | 3 | Jul 26, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
The funny thing is
by KouroshS on Thu Jul 16, 2009 02:09 PM PDTThat this "frustrated youth" bullcrap theory that so snobbishly and shamelessly promoted by Islamofascists, is not even taken seriously and tolerated by the likes of Limbaugh and O'railey.
Mehdi
Why do you talk from both sides of your mouth? first you say that these dreamers are so badly detached from reality, but towards the end you preach that we should leave the people insided alone and allow them to progress the movement? How else can we be in touch with the reality of anything if we do not get involved?
If people abroad had gotten out of the way the voice of innocent and tormented people such as the parents of those who lost their lives needlessly would not have spread as far and as wide as it has.
You do sound like someone who would have voted for hitler or anyone who was a follower of his. One goal of the new government in iran, inshalah if that day comes should to put a ban on your collective behinds for ever entering the country!!!!!!!!!
|من یک پیشنهاد
vildemoseWed Jul 15, 2009 03:01 AM PDT
|من یک پیشنهاد دارم البته قبل از من هم کسانی این ایده را داده بودند اما مورد توجه قرار نگرفت.به نظر من این بهترین کاری است که می شود این روزها انجام داد.من می گویم گروهی از دوستانی که سر رشته ای در مونتاژ و میکس و کامپیوتر و در کل اطلاعاتی در این زمینه دارند،با هم همکاری کنند و یک فیلم راجع به انتخابات و وقایع پس از آن تهیه کنند.با کمک فیلتر شکن می شود تمام تصاویر و فیلم های مربوط به این روزها را از اینترنت گرفت.بی شک در میان دوستان وبلاگ نویس کسانی هستند که می توانند این کار را انجام دهند.اگر بشود فیلمی مانند نود سیاسی درست کرد واقعن عالی میشود.باید تمام تصاویر و فیلم ها را در کنار هم قرار داد و ادعاهای کذب صدا و سیما و مسئولان را با کمک شواهد موجود به همه نشان بدهیم.باید فیلمی واضح و در حد امکان تمیزی بسازیم تا برای همه قابل فهم باشد و همه چیز در آن نشان داده شود.(البته در مورد صحنه های خشن و ناراحت کننده باید احتیاط کرد.)
وقتی که فیلم آماده شد باید آن را در جنوب شهر و مناطقی که به هر دلیلی ساکت مانده اند پخش کنیم.الان هر شهروند یک رسانه است!
دوستان این بهترین راه اعتراض است!!
...
by Red Wine on Tue Jul 14, 2009 07:13 PM PDTاین حرف ها،آنالیزها و غیره به کار ما نمیآید،آزادی در ایران اینطور ایجاد نمیشود ! وگرنه هر ایرانی بلد است سیاسی نویسی کند و سیاسی حرف بزند، صورت مساله را میشناسیم اما دریغ از جواب !!
Jaleho: Well said !!!
by Mehdi on Tue Jul 14, 2009 11:32 AM PDTIt is great to see that there are still people around on this site who are actually in touch with reality! It is a fresh breath of air! It is so depressing to read these "dreamers" who are so badly detached from reality that makes me want to scream! But they go so far that sometimes it becomes quite funny to read their articles or comments. What a pity. These are the "intellectuals" who want to lead us to freedom! Oh, the thought of it makes me depressed! I'd vote even for Hitler any day, compared to these funny characters. It is truly sad. So many Iranians in the US and other countries and they could be a big help but instead are actually a stop! Please get out of the way and let the Iranian people inside Iran do their magic. Thank you very much in advance! Please stop "supporting" their movement!
This from Iran explains well:
by David ET on Tue Jul 14, 2009 08:41 AM PDTمیر حسین فقط بهانه است کل نظام نشانه است
I agree
by cyclicforward on Tue Jul 14, 2009 06:55 AM PDTI agree with all your points and I also don't think that Moussavi is anything more than a distraction for the people. The real solution is the removal of IRI and bringing about a secular democratic government. Having said however, that is not an easy task. This revolution has no leader and not a clear direction. I don't know who the people look into to rally around. We are missing a leader of the next revolution.
Getting tired of LOSER DREAMERS on this site
by Jaleho on Tue Jul 14, 2009 06:41 AM PDTBunch of Iranians in the west are abusing the frustration of some youth in Iran about their dress code and limited freedom, and your bunch are getting giddy to sacrifice them by sitting afar and yelling:"lengesh kon!" Then you pat your idiotic back by thinking "I am supporting them, no you are sacrificing them for your own ego!"
What for, so that you losers can wear a green hand band in a suuny day and head out for a picnic shouting "death to IRI" and have fun at the expense of USELESS turmoil in Iran?!
None of the working class or any other strata of Iranians except for a group of frustrtaed youth are in the streets, and Mousavi has not been able to call a single strike, simply because the relevant people voted for Ahmadinejad!! If you guys are stupid enough to think that this is anything more than a frustrated youth revolt, and a finge of Iranian expats in the west who have lost their positions 30 years ago, and dream of riding on the back of Iranians youth, then....
be hamin khyal baash, sannar behdeh aash!
REVOLUTION IN YOUR DIRTY DREAMS not in streets of Iran!!
It is strange that you losers should remember how a real revolution is, how one REAL revolt spreads like a wildefire in every village and every starta of the society despite THOUSANDS killed, no internet or CNN to spread it....yet you still keep on dreaming!!
many great points
by David ET on Tue Jul 14, 2009 05:48 AM PDTThe PROCESS was necessary to arrive at the point that the people, the movement and the regime are... to reach 10 from 1 , other steps are required.
Many taboos from supreme leader, to the "Republic " of the Islamic Regime to reform of those on top to effectiveness of the reformist, people's lack of care, inability to unite ....were proven wrong and the use of the election helped create such results.
Today more than before The People have recognized the need for fundamental change, regime's inability and resistant to change and most importantly the need to organize.
Having said that you have made many excellent points which are now easier for many to agree upon and agree upon (based in experience than theory) than it was before.
Such discussions would have created totally different reaction and understanding 6 months ago and if it was not for what was achieved in the past few months , such thoughts would have been burried and not gained the attention that it deserved.
Today these are the mainstream thoughts and feeling the need is the 1st step in achieving the goal
It is now up to seculars to continue to stay in the scene , to organize and to plan and prepare to become the alternative versus those who wanted to maintain the current theocratic system of government.
and as necessary as it is but the change can not occure with only articles but by unity , orginization and planning.
I always said this is a war and needs proper tactics and strategy than whining, extremism and it needs the walk and not only the talk
Sabsi Siaha
by Jahanshah Rashidian on Tue Jul 14, 2009 04:36 AM PDTروند این جنبش مسلما مورد قبول موسوی و دیگر جناح های"رفورمیست"
ج.ا. نیست و بهمین دلیل نیز موسوی بارها صف خود را از معترضین به کل
رژیم جدا کرده. جنبش در روند خود رهبری خود را مشخص خواهد کرد
این رهبری سخنگوی "نه" به کل ج.ا. است و با توجه به کارنامه سیاه کل
رژیم اسلامی مورد حمایت اکثریت مردم ایران و جامعه جهانی خواهد بود.
موسوی و دیگر مدافعان ج.ا. مصممند این روند را مختل کنند.
درچنین شرایطی موسوی و جنبش"سبز" اجبارا به مبدای سیاه اسلامی خود
بر میگردند.
موسوی و دیگر لابی های رژیم جنبش"سبز" را الترناتیوی مناسبی
میدانند تا به خیال خود مانع سقوط کل رژیم شود.
ملایان ایران
vildemoseTue Jul 14, 2009 03:43 AM PDT
ملایان ایران اکنون کاره ای نیستند و پیام های اینان به هم یا به مردم
مانند باد هوا و گوز مفت است
نظام نظامی است نظامی صد در صد و فاشیستی زیرا این نظامیان
همگی شاهرگ های حیاتی اقتصاد ایران را در دست دارند
این نظامیان که قادر متعال در ایران هستند و همان گونه که دیدیم از
روز کودتا تا کنون با مردم ایران چه کرده اند همه را برای حفظ منافع
مادی مافیائي فاشیستی خود کرده اند
اینان اکنون اگر بتوانند خون نیمی از مردم را می ریزند تا شاید این
کوزه شکسته و آب ریخته را به شکل سابق کنند
به همین دلیل و بر همین استدلال من به عنوان مادر شما مردم ایران
تنها راه نابودی این نظامیان را نشان میدهم و کاری هم به دعوای
رفسی با خامنه ای ندارم
و کاری هم به زندانیان رفرمیست در زندان های سید علی ندارم
و کاری هم به باقی کارهای شما مردم ندارم الا
فرمان اعتصابات عمومی برای شش ماه به همه از دم
تنها اسلحه ای که فیروز آبادی ها و باقی این مادرجندگان دهاتی شپشو
که اکنون ثروتمند ترین دهاتیان در شهرها هستند و برای این ثروت خون
شما مردم و فرزندان شما مانند ندا و سهراب را در خیابان ها میریزند
موثر است اعتصابات سراسری فلج کننده است پریود
اسلحه شما فلج کردن و بی مصرف کردن ماشین اقتصادی سپاه جانیان
پاسدار در ایران است
زیرا چونان اختاپوسی به روی ثروت و نفت ما افتاده اند و ده ها اسکله
خصوصی غیر قابل کنترل دارند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قدرت این نظامیان بیسواد فاشیست را فقط با اعتصابات میتوانیم از
آنان گرفته با اردنگی همه را از ایران بیرون کنیم
ملایان این وسط خودشان ذوب خواهند شد نگرانی ندارند
ذوب در ما مردم !!!!!!!!!!!
من با ایمیل از تمامی کشورهای جهان خواهم خواست که کودتاگران
روسی را در ایران غیر قانونی بدانند و نمایندگان مردم ایران را به
رسمیت بشناسند اگر همگی شما با هم به اعتصابات فرو روید
هموطنان خود را مسخره دست این ملا چی گفت اون ملا چی جوابش
را داد نکنید
شما جوانان و زنان که بیشترین ستم را دیده اید اعتصابات را راه اندازید
تا تمامی ثروت و مال و منال نظامیان خون آشام در ایران را ناگهان کهنه
حیض دختر رهبر یکدست ایران کنید
و بعد کیش و مات ...................................نانا زولا مادر
Good job. but please read
by vildemose on Tue Jul 14, 2009 01:42 AM PDTGood job. but please read the article below. It's almost prohetic in its breadth and historical details.
//jomhouri.com/a/04int/006984.php
great article
by Troneg on Tue Jul 14, 2009 12:19 AM PDTThanks for this wise analyse.
مقاله های٬٬٬
ParhamMon Jul 13, 2009 06:38 PM PDT
٬٬٬ رامین کامران را که میخوانم باز به ایرانی بودنم امید پیدا میکنم٬
تجزیه و تحلیل کارساز
FredMon Jul 13, 2009 03:09 PM PDT
اطلاعات مکفی و دقیق، بعلاوۀ ایران و ایرانی دوستی معقول، بعلاوۀ جنم شناسی رژیم اسلامی و استبداد، بعلاوۀ استدلال استخواندار، بعلاوۀ سهل و ممتنع بودن بیان، منهای تداخل علائق و منافع شخصی با حقایق عینی، منهای غرض ورزی، منهای موج سواری، مساوی میشود با این دست تجزیه و تحلیلهای کارساز.