جشن زوال استبداد دینی

نامه ی عبدالکریم سروش به خامنه ای


Share/Save/Bookmark

جشن زوال استبداد دینی
by Abdolkarim Soroush
10-Sep-2009
 

عروسی خونین پایان یافت و داماد دروغین به حجله در آمد.
صندوق ها بر خود لرزیدند و دیوان در تاریکی رقصیدند.
قربانیان در کفن های سپید به نظاره ایستادند و زندانیان با دست های بریده کف زدند
وجهانیان یک چشم خشم و یک چشم نفرت، داماد را بدرقه کردند.
چشم روزگار فاش گریست و خون از سر ایوان جمهوری گذشت.
شیطان خندید و آنگاه ستاره ها خاموش شدند و فضیلت به خواب رفت.

آقای خامنه ای،

که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای؟ ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده
وصال دولت بیدارتر سمت ندهند       که خفته ای تو در آغوش بخت خوابزده

درین قحط سال فضیلت و عدالت همه از شما شاکی اند و من از شما متشکرم. "زان یار دلنوازم شکری است با شکایت." نه اینکه شکایتی نداشته باشم. دارم و بسیار دارم اما آنها را با خدا در میان نهاده ام. گوشهای شما چندان از ستایش و نوازش مداحان پر و سنگین شده است که جایی برای صدای شاکیان ندارد. ولی من از شما بسیار متشکرم. شما گفتید که "حرمت نظام هتک شد" و آبروی آن به یغما رفت. باور کنید که در تمام عمر خود خبری بدین خوشی از کسی نشنیده بودم. آفرین بر شما که نکبت و ذلت استبداد دینی را اذعان و اعلام کردید.

شادم که آخر الامر آه سحرخیزان به گردون رسید و آتش انتقام الهی را برافروخت. شما حاضر بودید آبروی خدا برود اما آبروی شما نرود. مردم به دیانت و نبوت پشت کنند اما به ولایت شما پشت نکنند. شریعت و طریقت و حقیقت مچاله شوند اما ردای ریاست شما چین و چروک نخورد. اما خدا نخواست. دلهای سوخته و لبهای دوخته و خونهای ریخته و دست های بریده و دامانهای دریده نخواستند و نگذاشتند. پاکان و پارسایان و پیامبران نخواستند. محرومان و مصلحان و ستم کشیدگان و ستم ستیزان نگذاشتند.

"پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن،" قصه جمهوری ولایی شما بود. و اینک خدا را شکر که پرده عصمت دروغین این دیو دریده شد. رازش فاش و مشتش باز شد و تردامنی اش بر آفتاب افتاد. و جهانیان با خشم و حیرت آن را برهنه مشاهده کردند.

آقای خامنه ای،

می دانم که روزهای تلخ و سختی را می گذارنید. خطا کرده اید، خطایی سخت. تدبیر این خطا را من دوازده سال پیش به شما نشان دادم. گفتم آزادی را چون روش برگیرید. از حق بودن و فضیلت بودنش بگذرید. آن را برای رسیدن به حکومتی کامیاب به کار گیرید. این را که می خواهید؟ چرا شیپور را از سر گشاد می زنید؟ چرا میان مردم عسسان و خفیه نویسان و جاسوسان می گمارید تا ضمیر آنان را بخوانند یا به حیله و ترفند، سخنی از زیر زبانشان بکشند، و راست و دروغ و نارس و ناقص بشما گزارش دهند؟ مطبوعات را، احزاب را، انجمن ها را، ناقدان را، مفسران را، معلمان را، نویسندگان را... آزاد بگذارید، مردم به صد زبان حکایت خود را آشکارا خواهند گفت و پنجره های خبر و نظر را بر روی شما خواهند گشود و شما را در تدبیر ملک و تنظیم نظام یاری خواهند کرد. مطبوعات را خفه نکنید. آنها ریه های جامعه اند. اما شما از بیراهه و کژراهه رفتید. و اینک در طلسم تهلکه ای افتاده اید و قربانی نظام بسته ای شده اید که دیرگاهیست خود آن را آفریده اید، که نه نقد در آن می روید نه نظر، نه علم نه خبر. گمان می کنید با خواندن بولتن های محرمانه و گوش کردن به مشاوران گوش به فرمان، خبرهای کامل و جامع را به چنگ می آورید. اما هم انتخاب خاتمی هم انتخاب سبز موسوی باید به شما نموده باشد که افیون استغنا و افسون استبداد، زیرکی و دانایی را از شما ستانده است. و اینک برای جبران آن گناه ناشی از جهل ناشی از استبداد، دست به ارتکاب گناهان بزرگتر می زنید. و خون را به خون می شوئید مگر طهارتی حاصل کنید.

خیانت و تقلب کم بود دست به قتل و جنایت بردید، خیانت و جنایت بس نبود تجاوز به زندانیان را بر آن افزودید، قتل و تجاوز و تقلب هنوز کم بود تهمت های جاسوسی و ناموسی را هم بر آن اضافه کردید. درویشان و روحانیان و نویسندگان و دانشجویان را هم امان ندادید و از دم تیغ گذراندید. عاقبت هم به جانیان و بانیان جایزه دادید و به ریش همه خندیدید و ریش سرباز بی نوایی را گرفتید که چرا ماشین ریش تراشی را به سرقت برده است!

از صبر خدا در شگفت بودم. می دانستم که

لطف حق با تو مداراها کند چونکه از حد بگذرد رسوا کند

می دانستم که مادران داغدار و پدران سوگوار در خفا می سوزند و می گریند و به زبان حال و قال با خدا می گویند:

ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا ( خداوندا ما را از این محیط پرستم نجات بخش وبرای ما یاوری بفرست.)

می دانستم که "چه دست ها که ز دست تو بر خداوند است." زندانها معبد بود و عابدان روز و شب در سجود، سقوط ولایت جایر را از خدا به دعا می خواستند (و می خواهند).

ندای آقا سلطان که به خاک شهادت افتاد و حنجره اش به گلوله ستم سوراخ شد به درگاه سلطان عالم نالیدم که بازهم ندای خلایق را نمی شنوی؟ چون عیسی بر صلیب گله کردم که "خدایا چرا ما را رها کرده ای"، مگر سیاهکاران را نمی بینی که سبزها را سرخ کرده اند، مگر عبوسان و ترش رویان را نمی نگری که شیرینی ها را تلخ کرده اند، سوختن خرمن امنیت و کرامت انسان را می نگری و ذلت اعتراف زندانیان و شوکت شریرانه ستمگران را می بینی و بازهم استغنا می ورزی؟

تا روزی که آن اقرار مجبورانه و مکروهانه یعنی آن کلمات سه گانه را شنیدم: "هتک حرمت نظام" ،که چون حدیث سرو و گل و لاله و چون ثلاثه غساله جان بخش بود. گویی کلمات آن خطیب نبود. کلمات تو بود خدایا که در خطابه جاری شد. دانستم که دست به کار اجابت شده ای و باد را فرمان داده ای تا آتش را به کشتزار فرومایگان ببرد. سجده کردم و سپاس گزاردم که

آفرین ها بر تو بادا ای خدا بنده خود را ز غم کردی جدا
آتشی زد او به کشت دیگران باد آتش را به کشت او بران

آقای خامنه ای،

می خواهم به شما بگویم دفتر ایام ورق خورده است و بخت از نظام برگشته است ، آبرویش به یغما رفته است و طشت رسوائیش از بام تاریخ افتاده است. کشف عورت شده است. خدا هم از شما رو گردان شده و ستاریت خود را باز گرفته است. آن دلیری ها که در کنج خلوت و در پرده تزویر می کردید فاش شده است. آه جگرسوختگان و جان باختگان و دهان دوختگان کارگر افتاده است و دامان و گریبان شما را سوخته است. خائفم که بگویم باب توبه هم به روی شما بسته شده است. شریعت هم از شما شفاعت نخواهد کرد که مشروعیت از شما گریخته است. ایران سبز از این پس دیگر آن ایران سیاه و ویران نیست. سبزی و سپیدی این جنبش به عنایت و اجابت الهی بر سیاهی جور شما پیشی گرفته است. خاک و آب و آتش و ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا به فرمان خدا بر علیه شما بشورند.

سالها اعوان و انصار شما زیر چتر حمایت و ولایت شما چون شغالان گرسنه در پوستین خلق افتادند و امنیت و عدالت را از مردم ربودند، دهانشان را بستند، عزتشان را ستاندند، راحتشان را گرفتند، گلویشان را فشردند، خون در دل و اشک در چشمشان نشاندند، زهر قساوت را به آنان چشاندند و چون قومی اشغال شده به اسارتشان گرفتند، حقوقشان را پامال کردند، آزادیشان را به تاراج بردند، حرمتشان را شکستند، افکارشان را به سخره گرفتند، دینشان را وارونه کردند، کارخانه مقدس تراشی تراشیدند، و به نام دین خرافه فروختند، کامشان را تلخ و روزشان را شب کردند، دست خیانت در صندوق آراءشان گشودند، و پای اهانت بر کرامتشان نهادند، دانشگاه ها را به دست جهال سپردند، و بیت الاحزانی بنام صدا و سیما را از دروغ و تهمت انباشتند، و درس غلامی و غمناکی به مردم دادند. نظر حرام نمودند و خون خلق حلال، اجتماعات دروغین و گزاف بر پا کردند، و لاف زنان به مردم دنیا فروختند که همگان عاشقان سینه چاک نظام ولایتند. در زندانها و قتلگاه ها از قتل و تجاوز و تعدی و ضرب و شتم و جرح و شکنجه آن کردند که مغولان نکردند، شرع و قانون را زیر پا گذاشتند، و علم جهل و تعصب برافراشتند، نادانان را بر کشیدند و دانایان را فرو کوفتند، لذت را از جوانان و حرمت را از پیران دریغ داشتند، آیت الله های رنگین ساختند و فتاوای سنگین از آنان گرفتند تا نویسندگان و ناقدان را به طناب توحش خفه کنند و به ساطور سبعیت بند از بند بگشایند، در پی مالیخولیای دشمن ستیزی هر روز مهلکه ای و معرکه ای تراشیدند و جمعی را به بند کشیدند، و اقاریر مضحک بر زبانشان نهادند و کیفرهای مهلک بر جانشان. عمله استبداد نظامی و قضایی بیداد را به نهایت رساندند، گویی نظام قسم خورده بود که از صدام و حجاج چیزی کم نیاورد.

این مکرهای سرد و رندی های واژگونه و زیرکی های ابلهانه، و ستم های آشکار و نهان و زور و تزویرهای گران و حق کشی ها و آدم کشی ها و تقلب ها و تخلف های پر عفونت ودراز مدت، آتشی در وجدان رعیت افروخت که کاشانه ولایت را بسوخت. آن اعتراض پس از انتخابات نه "رزمایش" بود، نه" فتنه" و نه" مسجد ضرار" (که دارالضرب شما هر روز مهری بر آن می زند)، بل طغیان و غلیان غیرت بود بر علیه غارت. وجدانهای بیدار، بر رای خود، بر انتخاب خود، بر حقوق شهروندی خود، بر آزادی اندیشه خود، غیرت ورزیدند و بر غارتگران رای و حقوق و آزادی، آرام و متین شوریدند. دزدان سراسیمه بر خود پیچیدند، ولی ما صدای خنده خدا را شنیدیم که در فضا پیچید. او از ما راضی بود. دعای ما را شنید و جانیان و بانیان را رسوا کرد. مرگ ترانه (موسوی)، ترانه مرگ استبداد بود.

آقای خامنه ای،

بارها حافظان ،حکام جائر زمانه را بزبان رمز موعظه کردند که:

با دعای شب خیزان ای شکر دهان مستیز در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی

و گفتند:

مکن که کوکبه دلبری شکسته شود چو بندگان بگریزند و چاکران بجهند

نشنیدند و عاقبتشان را شنیدی.

جنبش سبز برای آفریدن ایرانی سبز اکنون محکم نهاد شده است. چون شجره طیبه ای که پایی در زمین و سری در آسمان دارد و به اذن خدا در ثمر بخشی است (اصلها ثابت و فرعها فی السماء – سوره ابراهیم). این جنبش شهید سبز خود، شعر و شاعر سبز خود، ادب و هنر و گوینده و گفتمان سبز خود را پیدا کرده است. محصول بیست سال جهاد فرهنگی و دردمندانه روشنگران و پیکارگران عرصه سیاست و فرهنگ است. بیهوده می کوشید با نظامی گری و انوری پروری به سبک سلطان سنجر و سلطان محمود آن را در هم بشکنید. خود را مگر بشکنید.

این نه آن شیر است کز وی جان بری یا ز پنجه قهر او ایمان بری

فرو ریختن رعب رعیت و زوال مشروعیت ولایت بزرگترین دستاورد شورش غیرت بر غارت بود و شیر خفته شجاعت و مقاومت را بیدار کرد. نه تطاول نظامیان نه تجاوز حرامیان،نه خاک افشاندن در چشم مروت نه باد افکندن در آستین ژنده قدرت، نه تکیه بر سبعیت حیوانی نه حمله به علوم انسانی، نه مداحی مداحان مزدور نه شاعری شعرفروشان کم شعور، هیچکدام قامت مقاومت را خم نخواهند کرد. استبداد دینی رسوای کفر و دین شده است. و در مزرع سبز جنبش هنگام دروی آن رسیده است. ما این را به دعا از خدا خواسته ایم و خدا با ماست.

برگشتن بخت و روزگار شاهدی شیرین تر از این ندارد که عیدهای شما همه عزا شده است. و هر چه روزی شما را می خنداند اینک می گریاند و می لرزاند. دانشگاهی که می خواستید به پابوس شما بیاید، اکنون به کابوس شما بدل شده است. تظاهرات خیابانی، اجتماعات آئینی، رمضان و محرم، حج و روضه و ماتم همه برای شما نماد نحوست شده اند و به زیان شما روان می شوند.

ما نسل کامکاری هستیم. ما زوال استبداد دینی را جشن خواهیم گرفت. جامعه ای اخلاقی و حکومتی فرادینی طالع تابناک مردم سبز ماست.

ما آزادی را ارج خواهیم نهاد و قدر خواهیم دانست، همان آزادی که شما به آن ظلم کردید و قدرش را ندانستید و اکنون مظلمه اش را می برید. فاشیسم مشربان به شما فروختند که آزادی یعنی بوالهوسی و اباحی گری و لاابالی روشی. و ندانستید که شفای امراض مهلک نظام شما در این خجسته آزادی است. بی جهت بدنبال مفسدان اقتصادی می گردید (که در آن هم عزمی و جدیتی نیست). اگر مطبوعات را آزاد می گذاشتید، فسادها را رو می کردند و مفسدان جرات فساد نمی کردند. می گذاشتید نقد شما را بگویند تا شما هم به ورطه استبداد رای و نخوت شوکت و فساد قدرت در نمی افتادید. می گذاشتید سخن راستین مردم را با شما در میان بگذارند تا مستی بی خبری از سرتان بپرد. آنها مدارس میهن اند، نه "پایگاه دشمن." و چه باک که درهای مدارس باز باشد و شما هم در آن شاگردی کنید.

ما دیانت را هم ارج خواهیم نهاد، همانکه شما آن را بازیچه مصالح قدرت خواستید و بنام آن درس غلامی و غمناکی به مردم دادید و ندانستید که شادی و آزادی با ایمان راستین همپیمانند و اجبار فقیهانه، حریت مومنانه را می ستاند و قدرت شریعت مدار هم قدرت و هم شریعت را فاسد می سازد. حکومت بر مردمی شاد و آزاد و آگاه و چالاک افتخار دارد نه رعیتی دربند و غمناک.

*************

با خود می گویم برای که اینها را می نویسم؟ برای نظامی که بخت از او برگشته و آب از سرش گذشته و تشنه در سراب مانده و خیمه بر خراب زده و چشم نجابتش بسته و ستون صلابتش شکسته و از چشم خواص و عوام افتاده و طشت رسوائیش از بام افتاده است؟ و آنگاه به یاد می آورم کلام خالق سبحان را در ذکر حکیم که:

و اذ قالت امه منهم لم تعظون قوما الله مهلکم او معذبهم عذابا شدیدا قالوا معذره الی ربکم و لعلهم یتقون (آنان پرسیدند چرا کسانی را موعظه می کنید که خدا قطعا هلاک و عذابشان خواهد کرد، موعظه گران گفتند عذری است تا خدا ما را به گناه آنان نگیرد، شاید هم پند ما در آنان درگیرد – سوره اعراف ۱۶۴)

بارخدایا تو گواه باش، من که عمری درد دین داشته ام و درس دین داده ام. از بیداد این نظام استبداد آئین برائت می جویم و اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کرده ام از تو پوزش و آمرزش می طلبم.

ای خدای خرد و فضیلت! به صدق سینه مردان راستگو و به آب دیده پیران پارسا دعای ما را هم با دعای سحرخیزان و روزه داران و عابدان و صالحان همراه کن و شکوه دردمندانه ما را بشنو و بر سینه های بریان و چشم های گریان ستمدیدگان رحمت آور و بیش از این خلقی را پریشان و خروشان مپسند. دوستان خود را به دست دشمنان مسپار و خرد و فضیلت را از اسارت این نامردمان به در آر.

باد را بگو تا خیمه استبداد را بر کند و آتش را بگو تا ریشه بیداد را بسوزاند. آب را بگو تا فرعون ها را غرق کند و خاک را بگو تا قارون ها را در خود کشد. ابرها وباران ها را بگو تا رحمت و عدالت و شادی و شفقت بر این قوم مظلوم محروم ببارند و خارزار رذیلت ظالمان را به گلزار فضیلت عادلان بدل کنند.

آب و دریا ای خداوند آن توست باد و آتش جمله در فرمان توست
گر تو خواهی آتش آب خوش شود ور نخواهی آب هم آتش شود
تو بزن یا ربنا آب طهور تا شود این نار عالم جمله نور

رمضان مبارک ۱۴٣۰ قمری
شهریور ۱٣٨٨ شمسی
عبدالکریم سروش

Source akhbar-rooz.com


Share/Save/Bookmark

 
Anonymous Observer

Shiro-Khorshid is not a symbol of racism

by Anonymous Observer on

I don't know whay my previous comment was deleted.  I did not insult anyone.  Is saying that someone is propogating a line that has been advocated by the regime in Iran an insult?  It does not mean that they are acting on behalf of the IRI.  It just means that what they say matches IRI propaganda.  How is that insuting?  If that is the criteria for comments being deleted, then nothing can be published on this site.

The shiro-khorshid flag has historically been part of the Iranian identity.  It has been present on Iranian flags for almost all of Iran's history.  In fact, the IRI period is one of the only periods in Iranian history when shiro-khorshid has been absent from Iran's flag.

The Safavids, the creators of Shiism as we know it today were the ones who put the shiro-korshid back on the flag after a short period of absence.  Since then, it has been on Iran's flag, and it has nothing to do with racism.  The whole notion that shir-o-khorshid is a racist symbol was first advocated by the IRI, and is used to this day by IRI for political reasons.  The IRI, by the way, is one of the worst suramacist government on this planet for many reasons which are beyond the subject matter of this piece. 

PS, I love the fact that Mr. Soroush uses the Arabic calendar before the Persian calendar.  What a patriot!!!


Farah Rusta

چو دزدی با چراغ آید...

Farah Rusta


 

چو علم آموختی آنگه بترس از حرص کاَندر شب

چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا

  


میرزاقشمشم

Ben Ross

by میرزاقشمشم on

داستان شیعه و سنّی را به فرصت دیگری موکول میکنم. انعطافی که در قبال سیاوش ٣١ و امثال او نشان داده میشود منجر به اتلاف وقت است.مذهبییونی از این قماش «باید» از صحنه‌ تعاملات تئوریک در اپوزیسیون خارج از کشور حذف گردند. اعتبار دیالوگ در گرو وجهه و ظرفیّت شرکت کنندگان است. آزموده را آزمودن خطاست. ژستهای دموکراتیک یک چیز است؛ ساده اندیشی و زودباوری چیز دیگر. اعمّ مذهبییون از مجاهدین خلق گرفته تا شریعتی و سروش و کوفت و زهرمار غیر قابل اعتماد واعتبارند.
بحث همیشه شیرین ما در باب «سلطنت و سلطنت طلبی» و منبع و میزان ثروت «پهلوی ها» بماند برای فرصت دیگری.


Siavash31

benross

by Siavash31 on

من از عقاید دکتر سروش دفاع نمی کنم. با بسیاری از نظریات او مخالفم. اما از حق او که نظر بدهد و از اعتفادات خود دفاع کند و به قول خودش "درد دین" داشته باشد و نطریات گذشته اش را بازبینی کند و به عنوان یک انسان تغییر کند بدون ترس از آنکه مورد سوء ظن و تهمت و حملهء دیگران قرار گیرد با تمام وجودم دفاع می کنم.

درعصر اینترنت دلیلی نمی بینم که از نظریات و عقاید کسی بترسیم و بخواهیم فوری "مچ" او را بگیریم و یا از کسی بخواهیم برای عقایدش عذرخواهی کند. دوران جنگ و جدالهای فرسایشی ایدئولوژیک تمام شده است. 


benross

میرزا قشمشم

benross


ممنون از پوئن اهدایی

هویت گیری مواضع سیاسی بخشی از سلطنت طلبان از یک حزب سیاسی یک کشور خارجی به اندازهٔ کافی بد است. بدتر آن است که آن، حزب جمهوریخواهان امریکا باشد. استقبال من از آنالیز مأمور سابق سیا از شرایط ایران بخاطر دقت و واقع‌گرایی آن است. تمایزی که میان ساختار شیعه و سنی وجود دارد و تمایزی که میان ایرانیان و اعراب.

سیا، امریکا و هیج ناظر خارجی دیگری دلیلی ندارد که در چند و چون این تمایز تحقیق کند. اینکه ایرانیان، شیعه را به عنوان یک مکانیسم دفاعی در مقابل اعراب اختیار کرده‌اند. چیزی که اهمیت دارد تشخیص این تمایز است. بقیهٔ امور به ما ایرانیان مربوط می‌شود و نه هیچکس دیگر.

من از حضور سیاوش ۳۱ در گفتگوها استقبال می‌کنم. او به نسلی تعلق دارد که در دامان این انقلاب «فرهنگی» امثال سروش بزرگ شده است و واقعاً گمان می‌کند این حضرات حرف‌های عمیقی می‌زنند و تنها چیزی که از امثال من و تو می‌بیند «نفرت» است و نمی‌بیند که ما هم پوچی افکار سروش را از ابتدا دیده‌بودیم و هم در معرض سرکوب جسمی و فکری انقلاب فرهنگی ناشی از آن بوده‌ایم. او واقعاً گمان می‌کند ما اینجا نشسته‌ایم و کوردلانه تنها به نفرت پراکنی مشغولیم! گفتار او، برخلاف برخی در این جمع، کاملاً صادقانه است.

اگر دیالوگ ادامه نیابد، چه آینده‌ای خواهیم داشت؟ 


Jeghele

Soroush-Nameh!

by Jeghele on

This guy is notorious for his disgraceful past services to the Islamic System. The "Dr." "Professor" who sold out university folk to a bunch of hooligans has suddenly appeared here with his tearful confessions to steal the notion of the current movement against the System and have it associated with the colour of the Islamic flag and the turbans of Arabian "Sayyeds".

You are a little late Dr. Professor ! Don't waste your breath & our time.


default

a bit odd....

by Kaveh Parsa on

When an islamist philosopher uses :

پارسایان  و پیران پارسا

and his prayers are to :

خدایا و ای خدای خرد و فضیلت

KP


SamSamIIII

آبکش رو نگاه کن که به کفگیر می‌گه تو سه سوراخ داری

SamSamIIII


آن یکی می‌گفت اشتر را که هی

 از کجا می‌آیی ای فرخنده‌پی

 گفت از گرمابهِ گرم کوی تو

 گفت: خود پیداست از زانوی تو

 خوب دوباره برو پاکنويس کن هر چی نوشتی و 7777777 بار ديگه بنويس و شايد در بار 777778 يه ساده دلی پيدا شه که نيرنگ و مزدوری يه مشت عرب امتی و مليجک راه ضحاک بسانه اخوند نباتی سروش رو فراموش کرده و خودشونو به کوچه علی چپ بزنن. شناسه و ويژگی خدا بيامرزهايی مانند اين اخوند نباتی تخم قادسی شسشويهٌ مغزيست که روي ميليونها کودک و جوان ايرانی ازمايش کردند تا ايرانی را از ايرانييت  تهی کنند.
دوران نون رو به نرخ روز خوردن ديگی طامامی اومران, يوختی

اخوند نباتی = کشک
سخنانش از بر مشک

جیک‌جیک مستانت بود، یاد زمستانت نبود

Path of Kiaan Resurrection of True Iran Hoisting Drafshe Kaviaan

//iranianidentity.blogspot.com

//www.youtube.com/user/samsamsia


Red Wine

...

by Red Wine on

 

این همان بز چرانی هست که بیجا در مورد تاریخ اصیل ایران نظر میداد و حالا با دخترکی ۱۸ ساله وصلت کرده و به آمریکا رفته و لاطألات میگوید.

تف بر تو و تف بر ذات کثیف نوکرانت ! این با خامنه‌ای و دیگر شیوخ،هیچ تفاوتی ندارد، هر دو گنهکارند و بس.

 


KamranBehnia

A milestone indeed...

by KamranBehnia on

Jahanshah is right.

A tiny level of empathy would suffice to detect a man's genuine sincerity in [and between] these lines.

His tragedy was to be the most cultured guy in the Islamic court and to be too weak not to play the role he was asked for. His reputation will never recover from that blow.

Ironically, his case recalls Heidegger's, the philosopher he hates most.

We will never know how many of those who throw stones here would have behaved better if they were unlucky enough to be in his place.   

 


fatemeholfati

Mr Soroush Apology is over due

by fatemeholfati on

For all those who lost their jobs and lives as result of Mr Soroush direct involvement in the so called "Cultural Revolution" druing early years of 79 revolution, letters such as this are admireable but an apology to them is also over due. Karl Popper, Soroush mentor, was  a man of philosophy; someone who escaped Nazi Germany exterminatin camps. Open society has many enemies, but as Popper said there is only one way to test the hypothesis and that is falsification.


میرزاقشمشم

Ben Ross

by میرزاقشمشم on

برای یکدفعه هم که شده، یک کلمه حرف حساب زدی و تا حالا یه پوئن پیش من داری. مواظب باش خرابش نکنی. یه شیر پاک خورده ای هم پیدا شه این سیاوش 31 را خفه کنه .


ebi amirhosseini

Mr Soroush

by ebi amirhosseini on

It's difficult to admit that what you've taught,lectured,supported for nearly 30 years is wrong.I admire your courage,welcome to the club!!!.Better late than never!.

I hope God forgives you for the role you had in the" cultural revolution".

 

Ebi aka Haaji


vildemose

Powerful letter. It shows

by vildemose on

Powerful letter. It shows that the ship is sinking after all.

If anyone can start a Reformation of Islam in Iran, it would be people like him. May God give him more discernment and insight to lead Iran in that direction.


default

شاید وقت اعتراف فیلسوف های ماله کش خارج نشین هم رسیده است

Amir Normandi


سبز رنگ رویش و نمودار رویایی ست اما "جنبش سبز" مورد اشاره سروش ها از سیدی و شیعگری میرحسین موسوی بر می تابد.

راه کارهای اسلام سیاسی و یا سیاست های اسلامی چه از زبان فیلسوف های درون و یا بیرون از ایران حرکتی غیر از ماله کشی وعملکردی غیر از مصالحه با رژیم آخوندی نیست.

اعتراف آقای سروش به خطاهایش قابل ستایش است و شاید وقت اعتراف فیلسوف های ماله کش خارج نشین هم رسیده است.

"جشن زوال استبداد اسلامی" بدون پیوستن فیلسوف های حقوق بگیر ویا داوطلب های مدیون به رژیم قدری زود به نظر می رسد.

امیر نورمندی


capt_ayhab

very nice

by capt_ayhab on

[سالها اعوان و انصار شما زیر چتر حمایت و ولایت شما چون شغالان گرسنه در پوستین خلق افتادند و امنیت و عدالت را از مردم ربودند، دهانشان را بستند، عزتشان را ستاندند، راحتشان را گرفتند، گلویشان را فشردند، خون در دل و اشک در چشمشان نشاندند، زهر قساوت را به آنان چشاندند و چون قومی اشغال شده به اسارتشان گرفتند، حقوقشان را پامال کردند، آزادیشان را به تاراج بردند، حرمتشان را شکستند، افکارشان را به سخره گرفتند، دینشان را وارونه کردند، کارخانه مقدس تراشی تراشیدند، و به نام دین خرافه فروختند، کامشان را تلخ و روزشان را شب کردند، دست خیانت در صندوق آراءشان گشودند، و پای اهانت بر کرامتشان نهادند، دانشگاه ها را به دست جهال سپردند، و بیت الاحزانی بنام صدا و سیما را از دروغ و تهمت انباشتند، و درس غلامی و غمناکی به مردم دادند.]

-YT


Siavash31

to all the haters

by Siavash31 on

First of all, Soroush did not shut down the universities. He was part of the council that RE-OPEN them. The original idea of the hardliners was to close down universitie for 25 years (an entire generation) and Dr Soroush and some others rushed to rewrite the curriculums to re-open them.

Secondly, as Jahanshah Javid said, Soroush has been one of the harshest critics of theological government in the past two decades. He has used Western as well as Islamic philosophy and mysticism (mostly  Molavi, Ghazali, Hafez..) to challenge the ideological system ruling over Iran. He has labeled the idea of "Velayate Faghih" as an "Immoral theory". You might not agree with the way he expresses himself, but at the end of the day, he wants what all Iranians want; a secular democracy that respects people's views and religions (unlike some people in the so-called "opposition" abroad who call the "submission" of this or that religion)

Thirdly, is it possible for Iranian.com to delete the comments that incite racism and hatred based on rhetorics similar to that of Hilter?

As an Iranian, I feel really ashamed of reading blogs and comments on Iranian.com that remind me of Hitler's speeches. This is really not representative of the social movement that is going on in Iran.


Azarin Sadegh

What caught my eye...

by Azarin Sadegh on

I have nothing to say against this well written letter, or Mr. Soroush who has been the most famous theoretician of the Islamic regime from the beginning. Honestly, I’ve never been among his fans, and I don’t find his voice original (he should be a student of Shariati)…

 But reading the letter I assume that there is a power struggle between two different groups already in power (both believing in the Islamic Republic).

But the only thing that caught my eye was the name of Taraneh Mousavi!

If everyone considers Soroush to be a credible source, then it means that Taraneh Mousavi did exist and she actually was raped and killed by the regime. In this sense, I have to thank Mr. Soroush to validate the suspicious testimonies and unproved allegations made in obscure blogs about her horrifying fate.

At least now, we know that we owe Taraneh an apology for not believing in her pain.


Hajminator

Awesome

by Hajminator on

By his letter, Mr. Soroush gave a lot of hope to Iranians. I sent the letter to all persons I know in Iran and they were all shattered. On this site, the reactions of people who have just hate on their heart or those who love Iran show how accurate are these writings.
Thank you Mr. Soroush, I respect you for your wisdom, your knowledge and your love for Iran.


Why-Not

To critics

by Why-Not on

As expected, you all are good at seating in a corner and demanding the world. People like Soroush are in Iran and are risking their lives. Some made mistakes and from what I read, he is not proud of what he did wrong.


So get over it and chill. Go to your corner Starbucks and have your usual caffeinated drink.


saeb

قربانیان در کفن های سپید به نظاره ایستادند

saeb


این حضرت والا فراموش کرده اند آن سخنوری ها و آن فیلسوفانه رفتارها را که در آن موقع برو بیایی داشت و در حسینیه ارشاد از کون امام و دولتمردان آن موقع میخوردن و به به میگفت.آقای سروش (البته به تو اقا نباید گفت)حالا که طشت رسوایی آقای خامنه ای از پشت بام افتاد و همه از صدای این طشت فهمیدن که او کیست.فیلسوف عزیز تو حالا فهمیدی او کیست؟تو خری فکر میکنی همه مثل تواند! فیلسوف تو میتوانی فرق این مردک را با خمینی بگویی؟تو حالا فهمیدی از کشتار و تجاوز !هرچه هست خامنه ای کمتر از خمینی مردم را به خاک و خون کشید و هر دو کمتر از امامان دیگر.نه تو نه دها نسل بعد از تو با این تفکرات جایی در دل مردم ندارید.شماها همه ثمره تجاوز به حرمت و پاکی مردم هستید.شما هستید چون از شیر مادر چیزی نمیدانید.شما هستید چون بی آبرویی پیشه شماست.مردم بیدارند شما آ نها میدرید و هنگامی که خاموش همدیگر را.آخر سخن اگر به اندازه یک جو  یا ارزن هنوز خوی انسانیت در وجودت هست (که نیست)خاموش باش .طشت تو خیلی وقت پیش افتاده.


Arvand

The violent anti Persian doctrine of Submission must be outlawed

by Arvand on

The whole world must realize that Islam is not a religion, and should not be treated as a religion.

Islam (submission) is a violent militaristic doctrine that was developed by Romans (Byzantium) and their proxies during the Persian wars of 610-628 AD.

During these wars a coalition of Persians, Jews, and Arabs were against Romans and their proxies. The initial rapid and vast advances of Persians and their allies could not be sustained for long, and over time Romans and their proxies managed to defeat their adversaries step by step.

However, defeating the enemy would not be enough, and in accordance with the emerging doctrine of "Submission" Persians and their allies had to be forced to absolute submission by any violent means possible, and their cultural and religious identities had to be taken away.

Being at the forefront of the war, Arabs - who like Jews were fiercely loyal to Persians - were the first victims to be forced to submission, and their place of worship Kaaba was the first to be desecrated by Roman proxies.

Having a chapter called "Romans" in Quran (in which the imminent victory of Romans is hailed) and the fact that Islamic Shari’a law to a large extant is based on Roman provincial law (Ref: Roman, Provincial and Islamic Law, Patricia Crone, 9780521529495, Cambridge University Press.) indicate the very Roman nature of this violent militaristic doctrine.

P.S. Dear Jahanshah:
If for any reason you can not post this comment, I will very much appreciate if you forward it to the people that you think may care about human rights, freedom, and peace.


Jahanshah Javid

Damesh garm

by Jahanshah Javid on

It's interesting that Soroush is hated by those who worship and detest the Islamic Republic. The fact is he has done more to question and undermine Islamic theology than anyone in the religious community.

His actions in the early years of the revolution as a key member of the Cultural Revolution Council which carried out the first politically-motivated purges in the universities will always be a large stain on his record.

But in the past two decades or so, his eloquent ideological attacks against the clerical foundations of the Islamic Republic and his insistence on the separation of mosque and state have earned him much respect.

I salute his courage and integrity to admit wrongs and stand up against injustice.


MOOSIRvaPIAZ

Forget the haters...

by MOOSIRvaPIAZ on

... its their job to hate and bash anyone who disagrees with their narrow world view. It's their job to judge people. 

 

This was a historic letter!  It will give the movement INSIDE Iran a new boost.


Midwesty

Soroosh might be a lot of

by Midwesty on

Soroosh might be a lot of things but we need to learn that being a good thinker, a good politician, a good patriot, a good leader, a good artists, a soldier, a doctor, a lawyer does not need to be a good human being. Good is a virtue and changes from one’s perception to another. I can bring you many names of famous and adored historical personalities that were awful in their private life. These people have absolutely not only influenced but shaped our current existing being with all its bells and whistles.

Soroosh directly or indirectly, voluntarily or involuntarily, knowingly or unknowingly shaped the movement of what we call it today, a green movement.

Read his books and once you are done with it flipped them over to check the date. He is absolutely an iconic thinker that is well advanced than most other Iranian thinkers. If not, he is one of the bravest.


Benyamin

Maryam Hojjat I agree with you

by Benyamin on

We all have seen it in movies or heard it on the news or read about the last days of a gangster or a killer that gets arrested or killed. The resemblence? If people like Dr. Soroosh are regretful for supporting the Mollahs and the fact that they were the ones people entrusted not the Mollahs( I know that since my father always told me no one ever trusted the mollahs amongst ordinery people, we looked up to the intellectuals!), then I can tell you Khameniee and his little gang are looking more and more like a defeated gangster that either everyone has left him or everyone he knew is killed. Either because he killed them himself or got killed in all out wars!(scar face, god father...). Today one the most staunch supporters of Islamic republic  has left the Islamic tent and returned to the people of Iran. Iranians are nore Islamic neither none. Iranians are spiritual if you don`t belive me, read their poems and about  their thinkers. never enslaved in the idea of religion but spirit of god and goodness. Iranians always have been and will be "free thinkers".

AZ KHAB E GERAN KHAB E GERAN KHAB E GERAN KHEEZ, AZ KHAB E GERAN KHEEZ 


Jahanshah Rashidian

Still in Service

by Jahanshah Rashidian on

اقای سروش هم مانند بسیاری از ور شکستگان اسلام سیاسی رهبری بیت را تشرمیزند که 
اسلام چنین و چنان است و نه انچه تو میگوئئ. گویا اب از سرچشمه الوده نیست و مردم را 
مرادی جز مصرف اسلام "پاک" نیست!
ایشان خرده تشری هم  به وجدان پینه کرده  خود زده و قدمی به پیش امده تا دراخر عریظه عریض
 و طویل خود چند با کلمه ای گذرا از سهم خود در"انقلاب اسلامی" ندامت کند.
 .انقلابی که هدف خائنانه اش سقوط فرهنگ ایران به ارزشهای بدوی یک امت اسلامیست

ظاهرا او نیز تحت تاثیر اوضاع سياسي فعلي در ايران و خطری كه متوجه اصلاح طلبان حكومتي هست متشنج است.

 ایشان با ادبیات حوزه ای خودجنبشي كه او و همفكرانش اسمش را جنبش سبز نهاده اند را برجسته میکند و باز هم با رژیم هم صدا
 میشود که گویا "امت مسلمان"ایران چیزی از سکولاریسم و دمکراسی نشنیده و 
نخواسته و اعتراضات اخیر میلیونها ایرانی صرفا  برای حفظ جمهوری "سبز"اسلامی است!


Jaleho

The only thing more disgusting than

by Jaleho on

an intellectual wannabe is the religoius philosophical buffoon!

The funy thing is that if you tell Mr. Soroush to sit down RIGHT NOW, and write an article with the same length with a completely opposite content, he would put together some asinine combination of "khak, ab, atash v baad,"

add few more  طشت رسوائیش از بام افتاده , and a couple of lines of

و اذ قالت امه منهم لم تعظون قوما الله مهلکم او معذبهم عذابا شدیدا قالوا معذره الی ربکم و لعلهم یتقون

and successfully come up with a lengthy and boring Naserredin Shah style composition, with exactly the opposite content ;-)


Mehrban

Mr. Soroush

by Mehrban on

Must in no uncertain terms say that meddling with Science and Humanities and Islamisizing them is wrong and that he no longer espouses such actions.  

It is not that I want him to repent but that it is important in relation to what the regime is still doing to the Universities and the centers of higher education in Iran.  There are still many who look up to Soroush and he should condemn those meddlings in sciences for the sake of restoring the integrity of Iranian higher education (whatever may have been left of it). 


Datis

God, God, God!!!

by Datis on

Well said Mr Soroush but I don't understand; what's God got to do with any of this?! Is he not the same God that has been only watching the Islamic regime do whaterver they want to our people?  All of a sudden he has decieded that "enough is enough,...".

People are fed up with the regime and now they have decided to put an end to the regime's life (hopefully); simple as that! This has not got anything to do with the ingnorant fat bloke upstairs! He doesn't give a monkey's about the billions of people suffering all over the world every day; you know why, because he ain't there mate!

Zendeh baad Iran; sarnegoon baad hokamat e kasif e akhooni