عروسی خونین پایان یافت و داماد دروغین به حجله در آمد.
صندوق ها بر خود لرزیدند و دیوان در تاریکی رقصیدند.
قربانیان در کفن های سپید به نظاره ایستادند و زندانیان با دست های بریده کف زدند
وجهانیان یک چشم خشم و یک چشم نفرت، داماد را بدرقه کردند.
چشم روزگار فاش گریست و خون از سر ایوان جمهوری گذشت.
شیطان خندید و آنگاه ستاره ها خاموش شدند و فضیلت به خواب رفت.
آقای خامنه ای،
که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای؟ ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده
وصال دولت بیدارتر سمت ندهند که خفته ای تو در آغوش بخت خوابزده
درین قحط سال فضیلت و عدالت همه از شما شاکی اند و من از شما متشکرم. "زان یار دلنوازم شکری است با شکایت." نه اینکه شکایتی نداشته باشم. دارم و بسیار دارم اما آنها را با خدا در میان نهاده ام. گوشهای شما چندان از ستایش و نوازش مداحان پر و سنگین شده است که جایی برای صدای شاکیان ندارد. ولی من از شما بسیار متشکرم. شما گفتید که "حرمت نظام هتک شد" و آبروی آن به یغما رفت. باور کنید که در تمام عمر خود خبری بدین خوشی از کسی نشنیده بودم. آفرین بر شما که نکبت و ذلت استبداد دینی را اذعان و اعلام کردید.
شادم که آخر الامر آه سحرخیزان به گردون رسید و آتش انتقام الهی را برافروخت. شما حاضر بودید آبروی خدا برود اما آبروی شما نرود. مردم به دیانت و نبوت پشت کنند اما به ولایت شما پشت نکنند. شریعت و طریقت و حقیقت مچاله شوند اما ردای ریاست شما چین و چروک نخورد. اما خدا نخواست. دلهای سوخته و لبهای دوخته و خونهای ریخته و دست های بریده و دامانهای دریده نخواستند و نگذاشتند. پاکان و پارسایان و پیامبران نخواستند. محرومان و مصلحان و ستم کشیدگان و ستم ستیزان نگذاشتند.
"پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن،" قصه جمهوری ولایی شما بود. و اینک خدا را شکر که پرده عصمت دروغین این دیو دریده شد. رازش فاش و مشتش باز شد و تردامنی اش بر آفتاب افتاد. و جهانیان با خشم و حیرت آن را برهنه مشاهده کردند.
آقای خامنه ای،
می دانم که روزهای تلخ و سختی را می گذارنید. خطا کرده اید، خطایی سخت. تدبیر این خطا را من دوازده سال پیش به شما نشان دادم. گفتم آزادی را چون روش برگیرید. از حق بودن و فضیلت بودنش بگذرید. آن را برای رسیدن به حکومتی کامیاب به کار گیرید. این را که می خواهید؟ چرا شیپور را از سر گشاد می زنید؟ چرا میان مردم عسسان و خفیه نویسان و جاسوسان می گمارید تا ضمیر آنان را بخوانند یا به حیله و ترفند، سخنی از زیر زبانشان بکشند، و راست و دروغ و نارس و ناقص بشما گزارش دهند؟ مطبوعات را، احزاب را، انجمن ها را، ناقدان را، مفسران را، معلمان را، نویسندگان را... آزاد بگذارید، مردم به صد زبان حکایت خود را آشکارا خواهند گفت و پنجره های خبر و نظر را بر روی شما خواهند گشود و شما را در تدبیر ملک و تنظیم نظام یاری خواهند کرد. مطبوعات را خفه نکنید. آنها ریه های جامعه اند. اما شما از بیراهه و کژراهه رفتید. و اینک در طلسم تهلکه ای افتاده اید و قربانی نظام بسته ای شده اید که دیرگاهیست خود آن را آفریده اید، که نه نقد در آن می روید نه نظر، نه علم نه خبر. گمان می کنید با خواندن بولتن های محرمانه و گوش کردن به مشاوران گوش به فرمان، خبرهای کامل و جامع را به چنگ می آورید. اما هم انتخاب خاتمی هم انتخاب سبز موسوی باید به شما نموده باشد که افیون استغنا و افسون استبداد، زیرکی و دانایی را از شما ستانده است. و اینک برای جبران آن گناه ناشی از جهل ناشی از استبداد، دست به ارتکاب گناهان بزرگتر می زنید. و خون را به خون می شوئید مگر طهارتی حاصل کنید.
خیانت و تقلب کم بود دست به قتل و جنایت بردید، خیانت و جنایت بس نبود تجاوز به زندانیان را بر آن افزودید، قتل و تجاوز و تقلب هنوز کم بود تهمت های جاسوسی و ناموسی را هم بر آن اضافه کردید. درویشان و روحانیان و نویسندگان و دانشجویان را هم امان ندادید و از دم تیغ گذراندید. عاقبت هم به جانیان و بانیان جایزه دادید و به ریش همه خندیدید و ریش سرباز بی نوایی را گرفتید که چرا ماشین ریش تراشی را به سرقت برده است!
از صبر خدا در شگفت بودم. می دانستم که
لطف حق با تو مداراها کند چونکه از حد بگذرد رسوا کند
می دانستم که مادران داغدار و پدران سوگوار در خفا می سوزند و می گریند و به زبان حال و قال با خدا می گویند:
ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا ( خداوندا ما را از این محیط پرستم نجات بخش وبرای ما یاوری بفرست.)
می دانستم که "چه دست ها که ز دست تو بر خداوند است." زندانها معبد بود و عابدان روز و شب در سجود، سقوط ولایت جایر را از خدا به دعا می خواستند (و می خواهند).
ندای آقا سلطان که به خاک شهادت افتاد و حنجره اش به گلوله ستم سوراخ شد به درگاه سلطان عالم نالیدم که بازهم ندای خلایق را نمی شنوی؟ چون عیسی بر صلیب گله کردم که "خدایا چرا ما را رها کرده ای"، مگر سیاهکاران را نمی بینی که سبزها را سرخ کرده اند، مگر عبوسان و ترش رویان را نمی نگری که شیرینی ها را تلخ کرده اند، سوختن خرمن امنیت و کرامت انسان را می نگری و ذلت اعتراف زندانیان و شوکت شریرانه ستمگران را می بینی و بازهم استغنا می ورزی؟
تا روزی که آن اقرار مجبورانه و مکروهانه یعنی آن کلمات سه گانه را شنیدم: "هتک حرمت نظام" ،که چون حدیث سرو و گل و لاله و چون ثلاثه غساله جان بخش بود. گویی کلمات آن خطیب نبود. کلمات تو بود خدایا که در خطابه جاری شد. دانستم که دست به کار اجابت شده ای و باد را فرمان داده ای تا آتش را به کشتزار فرومایگان ببرد. سجده کردم و سپاس گزاردم که
آفرین ها بر تو بادا ای خدا بنده خود را ز غم کردی جدا
آتشی زد او به کشت دیگران باد آتش را به کشت او بران
آقای خامنه ای،
می خواهم به شما بگویم دفتر ایام ورق خورده است و بخت از نظام برگشته است ، آبرویش به یغما رفته است و طشت رسوائیش از بام تاریخ افتاده است. کشف عورت شده است. خدا هم از شما رو گردان شده و ستاریت خود را باز گرفته است. آن دلیری ها که در کنج خلوت و در پرده تزویر می کردید فاش شده است. آه جگرسوختگان و جان باختگان و دهان دوختگان کارگر افتاده است و دامان و گریبان شما را سوخته است. خائفم که بگویم باب توبه هم به روی شما بسته شده است. شریعت هم از شما شفاعت نخواهد کرد که مشروعیت از شما گریخته است. ایران سبز از این پس دیگر آن ایران سیاه و ویران نیست. سبزی و سپیدی این جنبش به عنایت و اجابت الهی بر سیاهی جور شما پیشی گرفته است. خاک و آب و آتش و ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا به فرمان خدا بر علیه شما بشورند.
سالها اعوان و انصار شما زیر چتر حمایت و ولایت شما چون شغالان گرسنه در پوستین خلق افتادند و امنیت و عدالت را از مردم ربودند، دهانشان را بستند، عزتشان را ستاندند، راحتشان را گرفتند، گلویشان را فشردند، خون در دل و اشک در چشمشان نشاندند، زهر قساوت را به آنان چشاندند و چون قومی اشغال شده به اسارتشان گرفتند، حقوقشان را پامال کردند، آزادیشان را به تاراج بردند، حرمتشان را شکستند، افکارشان را به سخره گرفتند، دینشان را وارونه کردند، کارخانه مقدس تراشی تراشیدند، و به نام دین خرافه فروختند، کامشان را تلخ و روزشان را شب کردند، دست خیانت در صندوق آراءشان گشودند، و پای اهانت بر کرامتشان نهادند، دانشگاه ها را به دست جهال سپردند، و بیت الاحزانی بنام صدا و سیما را از دروغ و تهمت انباشتند، و درس غلامی و غمناکی به مردم دادند. نظر حرام نمودند و خون خلق حلال، اجتماعات دروغین و گزاف بر پا کردند، و لاف زنان به مردم دنیا فروختند که همگان عاشقان سینه چاک نظام ولایتند. در زندانها و قتلگاه ها از قتل و تجاوز و تعدی و ضرب و شتم و جرح و شکنجه آن کردند که مغولان نکردند، شرع و قانون را زیر پا گذاشتند، و علم جهل و تعصب برافراشتند، نادانان را بر کشیدند و دانایان را فرو کوفتند، لذت را از جوانان و حرمت را از پیران دریغ داشتند، آیت الله های رنگین ساختند و فتاوای سنگین از آنان گرفتند تا نویسندگان و ناقدان را به طناب توحش خفه کنند و به ساطور سبعیت بند از بند بگشایند، در پی مالیخولیای دشمن ستیزی هر روز مهلکه ای و معرکه ای تراشیدند و جمعی را به بند کشیدند، و اقاریر مضحک بر زبانشان نهادند و کیفرهای مهلک بر جانشان. عمله استبداد نظامی و قضایی بیداد را به نهایت رساندند، گویی نظام قسم خورده بود که از صدام و حجاج چیزی کم نیاورد.
این مکرهای سرد و رندی های واژگونه و زیرکی های ابلهانه، و ستم های آشکار و نهان و زور و تزویرهای گران و حق کشی ها و آدم کشی ها و تقلب ها و تخلف های پر عفونت ودراز مدت، آتشی در وجدان رعیت افروخت که کاشانه ولایت را بسوخت. آن اعتراض پس از انتخابات نه "رزمایش" بود، نه" فتنه" و نه" مسجد ضرار" (که دارالضرب شما هر روز مهری بر آن می زند)، بل طغیان و غلیان غیرت بود بر علیه غارت. وجدانهای بیدار، بر رای خود، بر انتخاب خود، بر حقوق شهروندی خود، بر آزادی اندیشه خود، غیرت ورزیدند و بر غارتگران رای و حقوق و آزادی، آرام و متین شوریدند. دزدان سراسیمه بر خود پیچیدند، ولی ما صدای خنده خدا را شنیدیم که در فضا پیچید. او از ما راضی بود. دعای ما را شنید و جانیان و بانیان را رسوا کرد. مرگ ترانه (موسوی)، ترانه مرگ استبداد بود.
آقای خامنه ای،
بارها حافظان ،حکام جائر زمانه را بزبان رمز موعظه کردند که:
با دعای شب خیزان ای شکر دهان مستیز در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی
و گفتند:
مکن که کوکبه دلبری شکسته شود چو بندگان بگریزند و چاکران بجهند
نشنیدند و عاقبتشان را شنیدی.
جنبش سبز برای آفریدن ایرانی سبز اکنون محکم نهاد شده است. چون شجره طیبه ای که پایی در زمین و سری در آسمان دارد و به اذن خدا در ثمر بخشی است (اصلها ثابت و فرعها فی السماء – سوره ابراهیم). این جنبش شهید سبز خود، شعر و شاعر سبز خود، ادب و هنر و گوینده و گفتمان سبز خود را پیدا کرده است. محصول بیست سال جهاد فرهنگی و دردمندانه روشنگران و پیکارگران عرصه سیاست و فرهنگ است. بیهوده می کوشید با نظامی گری و انوری پروری به سبک سلطان سنجر و سلطان محمود آن را در هم بشکنید. خود را مگر بشکنید.
این نه آن شیر است کز وی جان بری یا ز پنجه قهر او ایمان بری
فرو ریختن رعب رعیت و زوال مشروعیت ولایت بزرگترین دستاورد شورش غیرت بر غارت بود و شیر خفته شجاعت و مقاومت را بیدار کرد. نه تطاول نظامیان نه تجاوز حرامیان،نه خاک افشاندن در چشم مروت نه باد افکندن در آستین ژنده قدرت، نه تکیه بر سبعیت حیوانی نه حمله به علوم انسانی، نه مداحی مداحان مزدور نه شاعری شعرفروشان کم شعور، هیچکدام قامت مقاومت را خم نخواهند کرد. استبداد دینی رسوای کفر و دین شده است. و در مزرع سبز جنبش هنگام دروی آن رسیده است. ما این را به دعا از خدا خواسته ایم و خدا با ماست.
برگشتن بخت و روزگار شاهدی شیرین تر از این ندارد که عیدهای شما همه عزا شده است. و هر چه روزی شما را می خنداند اینک می گریاند و می لرزاند. دانشگاهی که می خواستید به پابوس شما بیاید، اکنون به کابوس شما بدل شده است. تظاهرات خیابانی، اجتماعات آئینی، رمضان و محرم، حج و روضه و ماتم همه برای شما نماد نحوست شده اند و به زیان شما روان می شوند.
ما نسل کامکاری هستیم. ما زوال استبداد دینی را جشن خواهیم گرفت. جامعه ای اخلاقی و حکومتی فرادینی طالع تابناک مردم سبز ماست.
ما آزادی را ارج خواهیم نهاد و قدر خواهیم دانست، همان آزادی که شما به آن ظلم کردید و قدرش را ندانستید و اکنون مظلمه اش را می برید. فاشیسم مشربان به شما فروختند که آزادی یعنی بوالهوسی و اباحی گری و لاابالی روشی. و ندانستید که شفای امراض مهلک نظام شما در این خجسته آزادی است. بی جهت بدنبال مفسدان اقتصادی می گردید (که در آن هم عزمی و جدیتی نیست). اگر مطبوعات را آزاد می گذاشتید، فسادها را رو می کردند و مفسدان جرات فساد نمی کردند. می گذاشتید نقد شما را بگویند تا شما هم به ورطه استبداد رای و نخوت شوکت و فساد قدرت در نمی افتادید. می گذاشتید سخن راستین مردم را با شما در میان بگذارند تا مستی بی خبری از سرتان بپرد. آنها مدارس میهن اند، نه "پایگاه دشمن." و چه باک که درهای مدارس باز باشد و شما هم در آن شاگردی کنید.
ما دیانت را هم ارج خواهیم نهاد، همانکه شما آن را بازیچه مصالح قدرت خواستید و بنام آن درس غلامی و غمناکی به مردم دادید و ندانستید که شادی و آزادی با ایمان راستین همپیمانند و اجبار فقیهانه، حریت مومنانه را می ستاند و قدرت شریعت مدار هم قدرت و هم شریعت را فاسد می سازد. حکومت بر مردمی شاد و آزاد و آگاه و چالاک افتخار دارد نه رعیتی دربند و غمناک.
*************
با خود می گویم برای که اینها را می نویسم؟ برای نظامی که بخت از او برگشته و آب از سرش گذشته و تشنه در سراب مانده و خیمه بر خراب زده و چشم نجابتش بسته و ستون صلابتش شکسته و از چشم خواص و عوام افتاده و طشت رسوائیش از بام افتاده است؟ و آنگاه به یاد می آورم کلام خالق سبحان را در ذکر حکیم که:
و اذ قالت امه منهم لم تعظون قوما الله مهلکم او معذبهم عذابا شدیدا قالوا معذره الی ربکم و لعلهم یتقون (آنان پرسیدند چرا کسانی را موعظه می کنید که خدا قطعا هلاک و عذابشان خواهد کرد، موعظه گران گفتند عذری است تا خدا ما را به گناه آنان نگیرد، شاید هم پند ما در آنان درگیرد – سوره اعراف ۱۶۴)
بارخدایا تو گواه باش، من که عمری درد دین داشته ام و درس دین داده ام. از بیداد این نظام استبداد آئین برائت می جویم و اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کرده ام از تو پوزش و آمرزش می طلبم.
ای خدای خرد و فضیلت! به صدق سینه مردان راستگو و به آب دیده پیران پارسا دعای ما را هم با دعای سحرخیزان و روزه داران و عابدان و صالحان همراه کن و شکوه دردمندانه ما را بشنو و بر سینه های بریان و چشم های گریان ستمدیدگان رحمت آور و بیش از این خلقی را پریشان و خروشان مپسند. دوستان خود را به دست دشمنان مسپار و خرد و فضیلت را از اسارت این نامردمان به در آر.
باد را بگو تا خیمه استبداد را بر کند و آتش را بگو تا ریشه بیداد را بسوزاند. آب را بگو تا فرعون ها را غرق کند و خاک را بگو تا قارون ها را در خود کشد. ابرها وباران ها را بگو تا رحمت و عدالت و شادی و شفقت بر این قوم مظلوم محروم ببارند و خارزار رذیلت ظالمان را به گلزار فضیلت عادلان بدل کنند.
آب و دریا ای خداوند آن توست باد و آتش جمله در فرمان توست
گر تو خواهی آتش آب خوش شود ور نخواهی آب هم آتش شود
تو بزن یا ربنا آب طهور تا شود این نار عالم جمله نور
رمضان مبارک ۱۴٣۰ قمری
شهریور ۱٣٨٨ شمسی
عبدالکریم سروش
Source akhbar-rooz.com
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
English translation
by Adib Masumian on Wed Sep 16, 2009 01:31 PM PDT//www.iranpresswatch.org/post/5085
نه خیر، جنایت
Kaveh ParsaMon Sep 14, 2009 05:15 PM PDT
نه خیر، جنایت در تحصیل کردن نمیباشد. جنایت در ان است که مانع تحصیل دانشجویان شود. سعادت بشر هم با بوسه زدن به دست نجس امام راحلتون خلاصه نمی شود.
ایران مادری است که بازگشت فرزندان ناخلفش را با اغوش باز می پذیرد.
Farah Rusta
by Siavash31 on Mon Sep 14, 2009 04:42 PM PDTحق با شماست خام روستا. واقعآ عجب جنایتیه تحصیل کردن و مطالعه کردن و خود را در هاروارد و ییل و آکسفورد محبوس کردن و ملاصدرا را در کنار پوپر و وبر قرار دادن و بیان فلسفی حکومت دینی و ولایت فقیه را از جوانب و زوایای مختلف نقد کرن. ای کاش به جای اینکه این همه سال امثال دکتر سروش و کدیور و گنجی و عبادی وقت خودشون را هدر بدهند (و البنه جان خود و خانوادهء خود را در خطر بیاندازند و از کشور خود فراری شوند) از همان اول میامدند خدمت خانم فرح روستا تا ایشان راه حقیقت را نشانشان می دادند و به آنها می فهماندند که سعادت بشر هیج ربطی به ملاصدرا و سهروردی و مولوی و حافظ و پوپر و وبر ندارد و تنها در خم و راست شدن در برابر علیحضرت شاهنشاه آریامهر هماهیونی و خاندان پاکش خلاصه می شود.
گربه شد عابد و مسلمانا
Farah RustaMon Sep 14, 2009 02:43 PM PDT
مژده مژده! جناب عبدالکریم سروش پس از گذشت سی سال از استقرار جمهوری ایسلامی به این نتیجه رسیدند که دین و حکومت با هم سازگاری ندارند (حد اقل از نوع ولایت خامنهای آن). واقعا چه قدر باعث مسرّت همه ما ایرانیان باید باشد که بالاخره این دانشمند عالیقدر، این فیلسوف خردمند و این عارف دل سوخته ما پس از سالها متواری شدن در اروپا و آمریکا و محبوس گشتن در محبس هاروارد و لیل و آکسفورد و در این میان تجدید فراشی هم کردن از غور کردن در آرا و افکار پوپر و وبر و به هم آمیختن ملا صدرا با دو تکویل پی بردند که ما به حکومت فرا دینی نیاز داریم.
واقعا جای شکر دارد که پس از سی سال خون دادن و جان دادن، شکنجه و تیرباران شدن، مصادره و آواره گشتن عارف فیلسوف ما کشف کردند که دین و سیاست را نمی توان با هم آمیخت. خدا را شکر که سی سال بیشتر طول نکشید که فیلسوف عالیقدر از طریق کاملا علمی و با رعایت اصول آکادمیک بر خودشان ثابت شد که این حکومت (که در ضمن خودشان از طرفداران و تئوریسینهای اولیه ش بودند) پایههایش بر ظلم استوار است. حال اگر چند صد هزار نفر این وسط نابود شدند به فدای ریش کم پشت فیلسوف عالی قدرمان. بروید مردم این قدر بی تابی نکنید و به قول سیاوش خان تهمت همکاری با قوم ظالمین را به جناب سروش نزنید.
FR
dariush-2010 When you
by KouroshS on Mon Sep 14, 2009 09:33 AM PDTdariush-2010
When you say:
Frankly, with the level of intolerance displayed by Iranians living in free societies, I hate to think how some would rule if they were ever in government. Perhaps, what we need simultaneous with change of rulers, is a change of hearts and of attitudes and learn a thing or two about tolerance and respect from our hosts here in the West, before we embark on bigger projects for home.
Keep in mind that Tolerance and respect in free western societiesall come with boundries and Limits and they could easily turn into disrespect and utter intolerance. It would be a shortsighted gesture to blame iranians living abroad for their lack of understanding, while knowing full well the limitations of Tolerance.
Give me a break..
by Dariush_2010 on Mon Sep 14, 2009 08:51 AM PDTWhat is it about Iranians that makes them so intolerant and judge people on their past long train of bitter emotions rather than current facts. Why do we need to somehow package people in a certain group with a recognised label to be able to analyse them with our simple only black and white vision. Personally, I thought it took a lot of intellectual guts for him to write that letter. Some people here suffer from 'I told you syndrome', which shuts the door to any evolution of thought or behaviour, and leaves you, the critic, as Mr Always Right; the essential ingredient of a budding dictator. Would you have that same level of courage? He may have made a few mistakes, but who hasn't? . "gar bang zanand keh mast girand, dar shahr har ancheh hast girand". He sure is not a criminal. Far from it. If he was an opportunist, he could have had a very comfortable life in Iran, had he simply shut his mouth.Soroosh is probably one of the intellectual architects of the current movement in Iran. Let's face it, the green movement is certainly not a product of futile efforts of last decades by monarchists, MKO, atheists, Marxists, and the wasteful TV and radio stations beaming out of LA. Rather it is home grown and the likes of Soroosh have probably more to do with it than some of his bitter critics on this forum and everywhere else that have jumped on the bandwagon. Like it or not, he is one of the greatest philosophers and thinkers Iran has produced in modern times and yes he is a Muslim as are millions of his ordinary compatriots. He may have changed his mind on a few issues and he is constantly reaching out to new horizons. That is the nature of a free thinker. The question is do you ever question your most deeply rooted beliefs/disbeliefs? If the Time magazine is to be believed, he is one of the top 100 people whose thinking will have an impact on current events in 21st century.Frankly, with the level of intolerance displayed by Iranians living in free societies, I hate to think how some would rule if they were ever in government. Perhaps, what we need simultaneous with change of rulers, is a change of hearts and of attitudes and learn a thing or two about tolerance and respect from our hosts here in the West, before we embark on bigger projects for home.
benross
by Siavash31 on Sun Sep 13, 2009 10:02 PM PDTFirst, I think it is not fair to label Dr Soroush as a "political Islamist". At least for the last 15 years, he has been actively promoting the separation of Church and State. And he has even taken this concept to the extreme and suggested that "intellectuals" and academics (anyone who has an ideological vision) should not get involved in politcs, and leave this domain to politicians.
Secondly, you either believe in freedom of expression or you don't. You either accept that this freedom applies for everyone or you believe in some sort of filtering and censorship machanism. There is nothing in between.
And if you think that some people should not be allowed to express their view because of its "anti-democratic" nature, then who's to say that Dr Soroush's ideas are more harmful than an ultra-nationalist monarchists (like the ones we see in this website), a neo-con, a zionist or a marxist intellectual? Haven't atrocities been committed under each one of these ideologies?
Some people here seem not to realize that we live in the age of information. Nowadays, everyone can sit behind a computer and post whatever views and ideas they want on the net. It just doesn't make sense for a society to set redlines and limits for people's opinions or worse threaten intellectuals with prosecution if their views are deemed "ant-democratic" (ironically).
I understand that some of you don't like Soroush, but to go as far as sticking all sorts of labels to him (from "political Islamist" to complicity in murder) and calling for his prosecution is just absurd and "anti=democratic"
من میپذیرم
Neda ye Iran e AzadSun Sep 13, 2009 09:46 PM PDT
به عنوان یک ایرانی، که سالهای سیاه انقلاب اسلامی را دیده و لطمه خورده است، بازگشت هر ایرانی را به آغوش مردم میپذیرم. درک میکنم هموطنانی را که نمیتوانند بپذیرند، نمیتوانند فراموش کنند، نمیتوانند ببخشند. آنها را میفهمم. اما اعتقاد شخصی خودم اینست که هر کس به آن حکومت ظلم و استبداد پشت کرد، به او خوش آمد خواهم گفت . امروز روز گریبان یکدیگر را چاک دادن نیست. امروز روز اتحاد است و با اتحاد همه ایرانیان ریشه ی این حکومت ظلم و فساد از جا کنده خواهد شد.
آن روز دور نیست
سبز سبز تا بهار
Mehrban
by Anonymous Observer on Sun Sep 13, 2009 09:10 PM PDTI agree with you in that the crimes of the IRI where not things that grew over time. They were there from the start. In fact, the few years after the revolution were some of the most violent in IRI's history in terms of executions, torture and terror against the Iranian people. I know this first hand because I lost two close family members during those years to IRI's gallows. So, to say that Soroush and others, who were intimately involved with this system, and were vehement defenders of this band of thugs, were just innocent bystandards (and "intellectuals") is simply absurd.
The IRI is a mafia style organization. It's a perfect example of organized crime. And if you know anything about organized crime, you would know that no one gets to be "anybody" in an organized crime operation without having done something really, really serious to show his loyalty. Also, organized crime operation do not promote anyone within theor ranks who is "clean", because they want to "have something" on their inner cricle so that they don't easily turn and spill the beans. The fact that Soroush made it to the upper echelons of the regime, in and of itself, speaks volumes.
Some day there will be an independent tribunal that will judge IRI operatives, including Mr. Soroush. At that time, I am confident that we will see the truth of what this man has done, and I can promise you that it won't be pretty.
Siavash31
by benross on Sun Sep 13, 2009 06:28 PM PDTAsking anything short of a secular democracy is anti-democratic. In a secular democracy, you may have religious beliefs which will naturally affect your political opinion which will naturally affect your choice in voting. This is not what is discussed here.
Political Islam is inherently anti-democratic because it doesn't believe in freedom of expression. Soroosh is accountable, not for being a thinker, but for choosing to be a political Islamist thinker whose action was to repress other thinkers. If the video can't convince you what is at issue here then I think this discussion is over. You be the democrat one, I will gladly be the dictator one.
Farah Rusta
by Siavash31 on Sun Sep 13, 2009 04:42 PM PDTFirst of all, I had already read the comparison between Heidegger and Dr Soroush in Reza Barahani's article. You really didn't need to plagiarize it here.
Secondly, you don't seem to understand my point. Farah Rusta's personal opinion is not enough to persecute an intellectual. IF Soroush had the authority to persecute and execute academics and had used that authority to do so, then he would be liable to be held accountable for these crimes. But Soroush never held a political office and he never had the authority nor the power to persecute anyone. And changing the curriculums of universities (probably with the objective to re-open them sooner than it was orginally planned by Shorayeh enghelab-e eslami) is NOT enough to prosecute him or silence his voice.
Again, in my personal opinion, you are someone who is contributing to the culture of tyranny and totalitarianism by promoting monarchy and defending the Shah by spreading false information and analysis on the net and revising history. But that doesn't mean you should be prosecuted if a monarch ever takes power and starts persecuting people. You have your own views and have the right to express them without the fear of being pursued and punished for them.
One of the reasons why I believe that the radical opposition abroad is not that different from the oppressors in Iran, is that you don't differ in methods and concepts. You are blaming Dr Soroush for siliencing intellectuals, yet you want to do the same thing to him. That's not how a society grows.
Islamic Republic's Heideggar (well, roughly)
by Farah Rusta on Sun Sep 13, 2009 03:29 PM PDTThe analogy is not fair. Unlike Soroush who is now seeking absolution for his past deeds, for aiding and abetting a suppressive regime, for condemning thousands of tutors and their tutees to a life of waste in the wilderness of academic exile, Martin Heideggar never denied his past ties with Nazism and never repudiated his praise for Hitler and the Nazi ideology. Unlike Soroush who actively cleansed universities from anti-Islamic influences, from books and students to teachers, Heideggar stopped the pro-Nazi students from displaying anti-semitic posters and burning anti-Nazi books. And unlike Heideggar who produced one of the most influential philosophical works of the 20th century, Soroush's work has failed to impress the Islamic philosophers outside of the Shiite sect.
As I wrote earlier, the knee jerk reaction of Soroush's apologists on this site, like Siavash31, is doing more harm to his status than good. The trouble with these apologists is that they have only a superficial and boringly academic underdtanding of Soroush's works and stance (their repeatedly calling him Dr is a clear sign of immaturity in these apologists as Soroush with all his shortcomings does not need to be called a Dr to be taken seriously - he, is for better or for worse, a serious influence in certain Shiite circles).
To these apologists even the word condemn is a mystery. Yes I condemn (strongly disapprove of - in case you didn't know) Soroush for what he did to the academic institutions of Iran, pure and simple. No ifs and no buts. His role may be blury to his apologists but to his victims it is blaring out, loud and clear.
FR
Farah Rusta
by Siavash31 on Sun Sep 13, 2009 01:26 PM PDT"One cannot call oneself an intellectual and delivers what one considers
as intellectual deliberations without being challenged, criticized or
even condemned"
Yes, an intellectual can be criticized and challenged and his views can be refuted by the society. But then, you also slip in the word "condemned" in your statement;. Meaning that he himself can be tried and punished for thinking and expressing his views. No matter how much you try to rationalize and sugarcoat this, you are just promoting censorship and intellectual oppression.
At the end of the day, you want to build a society in which even Dr Soroush is not allowed to speak. And where intellectuals have to be careful not to cross your red lines. I don't see any different between that and what the I.R hardliners are preaching today. Dr Soroush is also not allowed to speak in Iran.
Justice is not a subjective concept. It is not because you consider Dr Soroush's ideas to have contributed to murder and torture, that Dr Soroush will be charged for complicity in these crimes. Similarly, I consider people like you, who are defednding and promoting Monarchy, to be contributing to the culture of tyranny and totalitarianism that has caused so much pain and suffering, not just for Iran, but for the entire humanity. But that doesn't mean that you will be put on trial if a monarch ever comes to power and starts killing people.
Lastly, the case of Enghelab-e Farhangi has remained very blurry in these past decades. What really happened back then needs to be studied in depth and with detail. To jump in and blame Dr Soroush, who was only 30 years old back then, for all the policy makings and consequences of that action is just irresponsibe. Plus, such radical measures take place during all revolutions. I am sure if a revolution happens today in Iran, many professors will be "purged" from unversities. It is certainly not a good thing, but it does happen in the overly emotional and radical state of revolution.
No use avoiding the issue
by Farah Rusta on Sun Sep 13, 2009 07:13 AM PDTSiavash31
Our good friend Mehrban has already given you the gist of what you are about to hear from me . By running away from the realities and recorded facts you cannot derail the debate. You are not saying anything new by repeating that Soroush is an (Islamic) intellectual - I think we all know that. And we all know that in a democratic society every one (and not only those who label themselves as intellectuals) have the right to enjoy free expression. Never mind that such society was not that which Soroush and his cohorts established in 1979.
Rights come with Responsibilties. One cannot call oneself an intellectual and delivers what one considers as intellectual deliberations without being challenged, criticized or even condemned by the same society to which one preaches. This is part and parcel of the same democratic package.
Soroush knew full well what he was preaching then and knows full well what he is preaching now. He knowingly supported and subscribed to the Islamic movement that culminated in the establishment of the tyranny called the Islamic Republic in 1979. For his intellectual assistance and support, he was appointed as, among others, a member of the committee in charge of closure, cleansing and re-opening of the institutions of higher education with all its drastic, undemocratic and tragic consequences.
To suggest that Soroush did not know what Khomeini and his take on Islam was all about is either an insult to Soroush's intellect or an insult to your own. Now choose your pick Sia
FR
Thank you ghalam-doon for the video of Soroush!
by Azarin Sadegh on Sun Sep 13, 2009 03:07 AM PDTWow...I never watched Islamic tv back then, so I had never seen how Soroush looked! I think they all need to take a shower first, but still any soap would be able to wash away the stench of their dirty hands. Or I should say bloody hands.
I was a student at university when the cultural cleansing happened and the Hezbollahis attacked the universities, and closed them for 3 years. In my own case, 5 years of my life got wasted...but it was nothing compared to a few of my classmates who were political activists. They were arrsted and vanished or "cleansed", i'd guess!
So I think Mr. Soroush has lots of explaining and apologies to do, not to god (since I don't believe in it), but to the Iranian people.
Siavash jaan
by Mehrban on Sun Sep 13, 2009 02:36 AM PDT[To say that back in 1979 Dr Soroush could predict all the crimes committed by I.R or what this system would turn to, is just absurd.]
The above comment is yours. You see, this regime did not turn into anything, this regime was exactly the same way from the start. The murders, assaults and unspeakable violence of this regime is nothing new it was in plain sight from day one for everyone including Soroush to see. I am not here to judge Soroush but please if we want to have a future different than our shameful past, we have to be honest (with ourselves too).
Well done ghalam-doon !
by Jeghele on Sat Sep 12, 2009 09:01 PM PDTThank you for the link.
I advise everybody to click on the link and see the "DR. Professor" Soroush at work when he was in power at Chairman Khomeini's Cultural Revolution fiasco and not thrown out of the Islamic System. Now he is, and is trying to be someone again with crocodile tears of repentance !
Who started this "Estebdaad"?
by ghalam-doon on Sat Sep 12, 2009 08:22 PM PDTI think he was one of the culprits. The same way that many of our exiled activists had a hand in this travesty.
//www.youtube.com/watch?v=dF210P7iYCg
Farah Rusta
by Siavash31 on Sat Sep 12, 2009 08:06 PM PDTAgain, it is not "Dr Soroush" that I am defending, but the right of every intellectual to express him/herself without fearing to be labeled a "rapist", "murderer", "torturer"...etc!
To say that back in 1979 Dr Soroush could predict all the crimes committed by I.R or what this system would turn to, is just absurd. And to say that he promotes an "ideology" that produces atrocities, is just as absurd as saying that all the marxist intellectuals, the supporters of Monarchy, and even the promoters of libreal democracy, have blood on their hands for all the crimes committed under such systems.
Dr Soroush is neither a "traitor" nor a "criminal" nor a "supporter of tyranny". He is just an intellectual, like thousands of others in Western and Eastern universities, who analyses the society and expresses his ideas in books, seminars and articles. And a lot of people who believe in human human rights and freedom just as much as you do, happen to support his views. You can either agree or disaree with his views. But lets put an end to these absurd labelings and accusations.
شازده شما هم بعله؟
Farah RustaSat Sep 12, 2009 03:53 PM PDT
از شما انتظار نداشتم که اسرار داخل تنبانی آقای سروش را فاش بفرمایید. زوجه محترمه ایشان ممکن است اقامه دعوا کنند!
کاپیتان عزیزم:
You are an officer and a gentleman.
FR
I never liked him, but he sure has big balls & some good points!
by Shazde Asdola Mirza on Sat Sep 12, 2009 02:20 PM PDTEvery voice counts! Every action counts!
Remorse and Apology Are Not Enough
by Anonymous Observer on Sat Sep 12, 2009 02:55 PM PDTOtherwise, every criminal should simply be forgiven if he / she expresses remorse, and set free. Soroush was part of a mafia style criminal system that has committed, and continues to commit, atrocities against the people of Iran. Once this regime is gone, all who participated, conspired, facilitated or in any way helped the regime commit crimes against the people of Iran should be put on trial. If they are found guilty, the fact that they have expressed remorse should be considered a factor in determining their punishment.
I DON'T BELIVE IT!
by ghalam-doon on Sat Sep 12, 2009 01:54 PM PDTFinally somebody is apologizing for his past? It must be a first. I know, I know, it's against the Iranian character. We always think we're right even when we screw up big, like these people did and now our youth should put things right.
Mousavi, Karoubi, Sazegara, Ganji, Bani Sadr and others: it's time for you to apologize in fornt of the nation for your past doings. Only then we can have a dialogue and start building bridges.
Ms. Rusta
by capt_ayhab on Sat Sep 12, 2009 07:26 AM PDTExcellent write up of Soroush's past and his actions or lack there of in the face of religious tyranny, I enjoyed it a lot.
It is not God who has to forgive his crimes[sins] for it is people of Iran who should forgive him first. Question is; will they ever or even should they forgive all the academic genocide he and his group have committed?
Regards
-YT
P/S the way some so called reformist are distancing themselves from the regime reminds me of fleeing rats from sinking ship!
ا.ن.تلکتوئلهای سوسولانجلسی و آمریکائی رو بیا!
Mardom MazloomSat Sep 12, 2009 07:20 AM PDT
شماها که اسمتونو روشنفکر گذاشتید، فکر میکنید با این همه نفرت که در درنتونه اگر شرایط عوض بشه و تیغ زمانه را تو دستاتون بیگیرید خیلی بشر دوستانه رفتار میکنید؟ من که شخصاً فکر نکنم. در این منجلاب تاریخ ایران، یک نفر آومده و یک حرف کوبنده در راه آزادی ایران زده، این حرف به خیلیها در ایران امید داده. روی بالاترین، این نامه رکورد بیشترین امتیاز را شکسته، آخر این نامه، آقای سروش از خدا بخاطر همکاریش با رژیم ملاها پوزش خواسته، حالا ماها کی هستیم که این برائت را قبول کنیم یا نه؟
کامنتهای منفور شما قاطی مزخرفات اون ملیجک رژیم کافیست که بفهمید چقدر در اشتباهید.
Sins of Soroush: to his apologists
by Farah Rusta on Sat Sep 12, 2009 06:15 AM PDTSiavash31 and Midwesty
In a way I am glad that Soroush can defend himself, of sorts, and doesn't need such lame apologists as you or Midwesty. Your defense of Soroush is doing more harm to his hard earned status than good. A package of rhetorics and sentimental appeals, as offered by you guys, is not what he needs and should not be the basis of an indictment against Soroush. This is not how he presented his case in support of the regime whose founding father was his Imam, Khomeini, and its theoretical defender was Soroush (remember his televized debates with the communists?).
Soroush was the young intellectual face of the regime with a modern slant in those early and unsettled days of the post-revolutionary Iran. Soroush was not a critic of the theory of Velayate Faghih as 'adopted' by Khomeini long before he set his foot in Mehrabad when he returned to Iran after a 13-year exile. As an Islamic scholar well versed in both Islamic and Western philosophies Soroush knew full well of Khomeini's doctorine and its implications well in advance of Khomeini's return to Iran. Precisely for this reason, he was chosen as the modern intellectual face of the nascent regime in their theoretical conquests against the Marxists and not to forget the Bahaiis.
Soroush was hand picked to spearhead the re-opening of the universities and institutions of higher education AFTER having academically cleanesed them of what he and his co-workers (the Afghan national, Jalaleddin Farsi to name but one) considered as imputrities. Lives were lost and families were perished by this ruthless act of academic savagery parallel to ethnic cleansing of the universities by the Nazi regime in the 1930's.
While Soroush's knowledge of Persian mysticism and Rumi in particular is nearly peerless, his pretensions to the same way of life is preposterous. His lowest point in his mystic (Erfani) deliberations was when he labelled Khomeini, an Aref!! on par with Rumi.
Soroush's greatest sin is the sin of silence in the face of systematic savagery by the regime he helped install and settle. He has his own troubled conscience to come to terms with before asking God or his subjects for forgivness.
FR
خوبه دکتر سروش
Siavash31Fri Sep 11, 2009 11:50 PM PDT
خوبه دکتر سروش از شماها معذرت خواهی نکرده که برای خودتون عذرخواهیشو رد می کنید و میگید دیره. واقعآ کینهء این جماعت را از دکتر سروش نمی فهمم!! ماندلا بعد از بیست و هفت سال از زندان آزاد شد به خاطر حفظ وحدت ملی افرادی را که یک سوم عمرش را از او گرفته بودند را بخشید. حالا یک عده اینجا نشستند و در این شرایطی که جامعه به این اندازه به اتحاد و همبستگی نیاز داره حتی حاضر نیستند از "اشتباه" یک متفکری که خودش هم قربانی جهل استبداد جمهوری اسلامی بوده بگذرند. کسی که تازه مدتهاست داره بر ضد همین استبداد مبارزه می کنه و نظریه میده. نمی دونم شماها دیگه کی هستید؟!
Laleh Gillani
by Jeghele on Fri Sep 11, 2009 08:09 PM PDTWell done Laleh. You said it all.
These characters bore me to death ! I mean Soroush, Ganji, Mousavi, Khatami and the rest of the Islamic gang who are now trying to salvage their beloved rotten system. Why don't they take their savage faith and just disappear to .... where they deserve to disappear into?
Mr Soroush, my dear, it is too little and too late.
by mostafa ghanbari on Fri Sep 11, 2009 07:23 PM PDTmg
First of all, to my dear iranian sisters and brothers, I should say or perhaps I may be allowed to say that hate is not a suitable word to confrant any kind of dismal and hypocritical idea and expression; as we are going to achieve democratic goals and behaviours. Let's do some practice and improve our abilities at listening, thinking and thinking again and then express our opinions which in fact would be the clear indication of our goals.
As to Mr Soroush and figures alike, I should say It is too late and too little. Mr soroush, if you had written this letter at least five years ago, now you could have been my great hero; but let me be honest with you, what you have done is not less than a direct insult to your civilized and wise compatriots. You can not change the truth, and the bitter truth about you and figures alike is the hypocritical nature of yours. People like you, as the masters of the different kind of human sciences have been aware, since thirty years ago, of the hindering and destructive consequences of a religious system of ruling in a country like Iran; but you and your cronies have been creating philosophy and plan for the most hypocritical religious group in the world. And it is astonishingly puzzling to see that you are trying to change your colours now which is the season of fall of the defunct and black ideologies.
آقای سروش:
LalehGillaniFri Sep 11, 2009 03:39 PM PDT
از خدا پوزش و آمرزش طلب نکنید. از مادران خاوران، از مادر امید رضا میر صیافی و دگر خفتگان آریا عذر خواهی کنید.
چه شده است؟ دیگر نمی توانی با آرامش بخوابی؟ جلاد منبر به سراغ سیدان سبز گستر آمده است؟ برای آینده اسلام در ایران نگرانی یا آیندۀ خودت؟
در دادگاه ملت روزی برای کردار گذشته باید پاسخ بگویی. هم تو، هم دینت، هم رفیقان گذشته ات، و هم دشمنان تازه ات به این آسانی نمی توانید از مسئولیت سی سال کشتار و چپاول، تاخت و تاز و تاراج جان و ثروت ملی در بروید...