PART 1
PART 2
PART 3
نوام چامسکی برای ایرانیان هم عصر انقلاب، چهره ی آشنایی است. مخالفت چامسکی با سیاست خارجی امریکا در کنارجایگاه آکادمیک وآثارعلمی اش،ازاو شخصیتی پرآوازه در جهان ساخته است. او که در 82 سالگی،ریاست گروه فلسفه و زبان شناسی دانشگاه "ام .آی. تی" امریکا را به عهده دارد، بیش از 60 سال است که در این دانشگاه معتبرامریکا به تدریس و تحقیق اشتغال دارد.
"فرهنگ فیلسوفان مدرن امریکا" در باره ی چامسکی نوشته است که "او علاوه برموقعیت دانشگاهی اش به عنوان یک زبان شناس،به عنوان یک فعال چپ در عرصه ی سیاست نیز شناخته می شود. او در سال 1965 میلادی کمیته ای را به منظورتبلیغ برای خودداری شهروندان امریکایی از پرداخت مالیات در مخالفت با جنگ ویتنام، راه اندازی و اداره کرد و چهار سال بعد اولین کتاب خود را در سیاست با عنوان " قدرت امریکا و ماموران جدید" منتشرنمود. او در سال 1980 به یکی از چهره ها ی شاخص در زبان شناسی امریکا و با نفوذترین منتقد سیاست خارجی امریکا تبدیل شد".
چامسکی تا به امروز بیش از 101 عنوان کتاب منتشر کرده است. "دنیای تازه ی مقاومت بومی" و " امید و چشم انداز" عنوان دو کتاب تازه اوست که قرار است ماه آینده وارد بازار نشر شود. برخی از آثار او نیز به فارسی ترجمه شده است که موارد زیر از جمله ی آنهاست : "بهره کشی از مردم؛نئولیبرالیسم نظم جهانی"،"امریکای بزرگ و حقوق بشر"، دهه ی جنگ سرد"، "مثلث سرنوشت ساز؛فلسطین،امریکا و اسرائیل"،"دمکراسی بازدارنده"، "11سپتامبر"، "سلطه یا بقا ؛ طرح سلطه ی امریکایی" و "کنترل رسانه ها".
چامسکی را هفته ی پیش درعصر یک روز بسیار سرد زمستانی در دفتر کارش در ام آی تی در شهر کمبریج ملاقات کردم.امیدوار بودم که قرارساعت چهار من ، آخرین قرار ملاقات او باشد تا بتوانم نیم ساعت وقتم را طولانی ترکنم.اما گپی کوتاه دراتاق انتظار،به معرفی میهمانی دیگر انجامید که از استرالیا آمده بود و برای ساعت چهار و نیم وقت ملاقات داشت. وقتی وارد دفتر کار چامسکی شدم پیرمرد محصوردرانبوه کتابهای روی میزش،به تمیز کردن پوشه ای پراز بریده ی روزنامه مشغول بود. وقتی مشغول عکس گرفتن از او بودم با خود فکر می کردم که این انبوه "بریده ی روزنامه" آنهم در سال 2010 و در طبقه ی هشتم یکی از دهها ساختمانی که به "انیستیتو ی تکنولوژی ماساچوست"(ام.آی .تی) شناخته می شود،آیا می تواند کور سوی امیدی برای تداوم عمر نسخه ی چاپی روزنامه ها در عصری که تحت سلطه ی اینترنت است باشد؟کاش فرصتی هم برای طرح این بحث می بود.
چامسکی نیز همچون بسیاری از متفکران و روشنفکران امریکایی از جنبش سبز مردم ایران حمایت می کند. در واقع بخشی از سخنان او در مراسم اعتصاب غذای ایرانیان در مقابل سازمان ملل در نیویورک در ماه جولای سال گذشته میلادی بهانه ی گفت و گوی من با چامسکی شد.او در آن سخنرانی گفته بود که"مردم ایران باید روی یک خط بسیار باریکی که بین مخالفت با نیروهای وحشی یک دیکتاتوری از یک سو و دوری جستن از دشمنان منطقه ای و بین المللی ایران از سوی دیگر قرار دارد،حرکت کنند". این نگرانی، نقطه ی اشتراک بسیاری از کسانی است که دل در گرو استقلال و آزادی ایران دارند و مقابله با دیکتاتوری برای استقرار دمکراسی را همراه با هوشیاری و توجه به تجربه ها و واقعیت های تاریخی خواستارند.
چامسکی در عین ستایش ازشجاعت و تداوم ایستادگی مردم ایران دراحقاق حقوقشان می گوید یک تهدید و خطری وجود دارد مبنی بر اینکه این اعتراضات به سلاحی تبدیل شود و در دست کسانی قرارگیرد که صرفا به دنبال ضربه زدن به ایران هستند. این نطریه پرداز امریکایی معتقد است که به گواهی تاریخ، در طول حدود پنجاه وپنج سال گذشته، عملا روزی نبوده که ایالات متحد امریکا مردم ایران را تحت شکنجه قرار نداده باشد. به گفته ی او امریکا از دمکراسی در ایران به شرطی حمایت می کند که آن را درجهت منافع استراتژیک خود ببیند. به اعتقاد او حمایت امریکا از جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران بیشتر آسیب زننده است تا کمک رسان، زیرا این حمایت می تواند مواضع عناصر خشن تر در داخل حکومت ایران را تقویت کند.
چامسکی با ترسناک خواندن وضعیت حقوق بشر در ایران، جنبش آزادیخواهی مردم ایران را تنها منبع قدرت ملت ایران می داند و در باره ی شرایط خاص جنبش سبز که از یکسو با رژیمی دیکتاتورخو درگیراست و از سوی دیگر دولتی قدرتمند با سابقه دخالت و دشمنی پنجاه ساله را در برابر خود دارد، می گوید:"مردم ایران از هر کمک ممکن باید استفاده کنند. این همان خط و مسیر دشواری است که مردم ایران باید آن را طی کنند.آنها باید این مساله را درک کنند که ایالات متحد امریکا، یک گروه مبلغ مذهبی و یا گروهی از خیراندیشان نیکوکار نیست که امید داشته باشیم برای دنیا صلح و عدالت را به ارمغان بیاورد".
گفت و گو با نوام چامسکی را در ادامه می خوانید:
---------------------------------------
* شما در میان روشنفکران ایرانی به عنوان یکی از بزرگترین متفکران عصر حاضر و همچنین یکی از بارزترین شخصیتهای علمی منتقد سیاست خارجی امریکا شناخته می شوید. اکنون در آستانه ی سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران قرار داریم وشما خوب مطلعید که جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران در طول دو دهه ی گذشته فراز و نشیبهای فراوانی داشته است. ارزیابی شما از سیاست خارجی امریکا در برابر ایران چیست و اگر از شما بپرسم که آیا سیاستهای امریکا دریک جمع بندی کلی درجهت کمک به این جنبش بوده است و یا به آن آسیب رسانده است،پاسخ شما چه خواهد بود؟
پروفسور نوام چامسکی: سیاست خارجی امریکا اصولا در جهت کمک رساندن ویا ضربه زدن به جنبش های دمکراسی خواهی طراحی وجهت دهی نشده است.بنا براین چنین بحثی اصولا فاقد موضوعیت است. اگر هم نتایجی در این زمینه وجود داشته است، باید آن را نتیجه ی ناخواسته و غیر مستقیم سیاست خارجی امریکا بدانیم نه نتیجه ی مستقیم سیاستی که دقیقا برای رسیدن به چنین نتیجه ای طراحی شده باشد. البته امریکا همیشه در حرف و بیان حامی جنبش های دمکراسی خواهی است که نمی توان آن را به حمایت جدی از آنها تعبیر و ترجمه کرد. امریکا همواره ادعا می کند که از دمکراسی و جنبش های دمکراسی خواهانه ی ملت ها حمایت می کند اما شرط لازم آن این است که این جنبش ها نه در قلمرو و حوزه ی تحت سلطه ی امریکا، بلکه صرفا در کشورهایی رخ داده باشد که به نوعی دشمن امریکا تلقی می شوند.حتی تحلیلگران بسیار محافظه کار نیزبه این باور رسیده اند که امریکا صرفا در جاهایی وارد حمایت از جنبش های دمکراسی خواهی می شود که برای تامین منافع استراتژیکی و اقتصادی ایالات متحد امریکا ضروری باشد. در مورد ایران نیز می توانم بگویم که امریکا از دمکراسی در ایران حمایت می کند به شرط آنکه آن را درجهت کمک به منافع خود ارزیابی کند.
اما در مورد اینکه سیاست های امریکا چه تاثیراتی برجنبش های دمکراسی خواهی داشته است، باید بگویم که ارزیابی آن مشکل است و قطعا کسان دیگر و مراکزی هستند که می توانند ارزیابی هایی بهتر از من ارائه دهند. اما در مجموع می توانم بگویم که سیاست های امریکا شاید بیشتربه این جنبش ها آسیب رسانده است تا کمکی به آنها کرده باشد. دشمنی امریکا با ایران هیچ ربطی به کارکرد ایران در زمینه ی نقض حقوق بشر ندارد. نقض حقوق بشر در ایران وضعیت ترسناکی دارد،اما این وضعیت در عربستان سعودی به مراتب وحشتناکتر است. عربستان سعودی یک متحد مورد تایید امریکاست. دیکتاتوری بیرحمانه ی حسنی مبارک در مصر نیز مثال قابل ذکر دیگری دراین زمینه است.یکی دو هفته قبل هنگامی که گروهی از امدادگران و کمک رسانان بین المللی قصد انتقال کمک های دارویی و عذایی را به نوار غزه داشتند از سوی نیروهای امنیتی مصر وحشیانه مورد حمله قرار گرفتند. این حمله در امریکا بازتابی نداشت. اما اگر چنین وضعی در ایران اتفاق افتاده بود، به تیتراول رسانه های امریکایی تبدیل می شد. هنگامی که اوباما برای سخنرانی معروف خود به قاهره رفته بود از سوی رسانه ها -البته نه چندان زیاد- مورد سئوال واقع شد که در مورد دیکتاتوری مبارک و تمایلات تمامیت خواهانه ی او که مورد بی توجهی امریکا واقع شده چه موضعی اتخاذ خواهد کرد؟ پاسخ اوباما این بود که او مایل نیست نامی از افراد ببرد. او گفت من اشاره ای به تمامیت خواهی او نخواهم کرد، او خوب عمل کرده و به امریکا کمک کرده است. بعد از سخنرانی قاهره، اگر برای کسی در این مورد شکی باقی مانده بود نیز اکنون برطرف شده است و نمی توان سخنانی که در باره ی نگرانی امریکا در باره ی حقوق بشر ابراز می شود را جدی گرفت. بله، امریکا موارد نقض حقوق بشر در ایران را در حرف وموضعگیری های کلامی مورد مخالفت قرار می دهد ودلیل آن نیز آن است که به نوعی درجهت مخالفت با دولت ایران است.
حمایت امریکا به جنبش آزای خواهانه در ایران آسیب می رساند
---------------------------------------
در مورد اینکه موضع دشمنی امریکا در برابر ایران چه تاثیری بر جنبش دمکراسی خواهانه ی مردم داشته است، اگر بخواهم منصفانه ارزیابی کنم باید بگویم که احتمالا به آن آسیب رسانده است. دیدگاههای دشمنانه امریکا، مواضع عناصرخشن تر در داخل حکومت ایران را تقویت و محکمترمی کند. به عنوان مثال در سال 2003که به نوعی یک دولت اصلاح طلب در ایران بر سر کار بود، به امریکا پیشنهاد کرد که بر سر تمام موضوعات مورد اختلاف( موضوع هسته ای، مساله ی فلسطین و اسرائیل و دیگر موضوعات) به مذاکره و معامله بپردازد.اگر ایالات متحد امریکا در آن زمان پاسخ مثبتی به این پیشنهاد داده بود،این امکان وجود داشت که پیشرفت هایی در هر دو زمینه حاصل شود؛ هم در جهت حل کردن موضوعات مورد اختلاف وهم در جهت گسترش و پیشبرد چشم اندازهای پیش روی ِ جنبش دمکراسی خواهانه مردم ایران.چنین رویکردی می توانست برای ایران نتیجه ی مثبتی همچون گشوده شدن درهایش به روی دنیا رابه دنبال داشته باشد. جنبش دمکراسی خواهانه ی ایران نیز می توانست از این بازشدن درها برای تقویت و استحکام قدرت خود استفاده کند. اما واکنش امریکا کاملا متفاوت بود. در آن زمان نه تنها دولت وقت امریکا- جورج بوش- پیشنهاد ایران را رد کرد، بلکه نماینده ی دولت سوئیس را نیزبه خاطر انتقال پیام، مورد عتاب قرار داد. این موضعگیری، در واقع به تندروها در ایران می گفت که برای ما بهتر آنست که این حرکت را شکست دهیم . من حتی فکر می کنم که این موضعگیری، مردم ایران را به این نتیجه رساند که بهتر است از تندروها حمایت کنیم و دلیلشان نیز دشمنی ابراز شده از سوی قدرتی مثل امریکابود. در واقع دیدیم که در دوره ی کوتاهی بعد از این ماجرا، شخصی مثل احمدی نژاد برگزیده شد و دوره ی اصلاحگران معتدل نیز به پایان رسید.
به نظر من این ماجرا هنوز هم ادامه دارد.به عنوان مثال می توان به این سئوال اشاره کرد که آیا ایران از حق غنی سازی اورانیوم برخورداراست یا خیر؟امریکا مدعی است که ایران از چنین حقی برخوردار نیست واین خود به یک موضوع بحث و مشاجره تبدیل شده است. اکثر دنیا دراین ماجرا حق را به ایران می دهند. کشورهای عضو جنبش عدم تعهد – که اکثریت کشورهای دنیا را شامل می شود- قویا ومکررا از حق ایران درغنی سازی اورانیوم برای مقاصد صلح آمیز، به عنوان یک عضو امضا کننده ی پیمان منع گسترش سلاح های کشتار جمعی، حمایت کرده اند. حتی طبق آخرین نظر سنجی های انجام شده در امریکا، اکثریت امریکاییان نیزبا این حق ایران موافقت نشان داده اند. به نظر می رسد که حتی در داخل ایران نیزاین نظرمورد حمایت قوی مردم باشد. مخالفت امریکا با این حق، حساسیت ها را افزایش می دهد و افزایش حساسیت ها، ظرفیت ها و قابلیت ها ی تندروها را در ایران برای درهم کوبیدن معترضان و مخالفان، افزایش می دهد. تندروها در برابر این موضع امریکا به خود خواهند گفت که ما باید متحد شده و در برابر این حملات از خود دفاع کنیم.
علاوه برآنچه در مورد موضع امریکا در برابر عربستان سعودی و مصرگفتم باید این نکته را نیزاضافه کنم که موضع امریکا در برابر سه کشور اسرائیل، هند و پاکستان - که هیچیک معاهده ی منع گسترش سلاح های کشتار جمعی را امضا نکرده اند- نیز به جدی گرفته نشدن مواضع امریکا کمک می کند. هرسه ی این کشورها دارای سلاح اتمی هستند و ایالات متحد امریکا نیز به برنامه های سلاح های هسته ای هرسه کشور کمک می کند.در مورد اسرائیل که ما نباید صحبت کنیم! اما در مورد پاکستان گفتنی است که دولت ریگان اینطور وانمود کرد که چیزی در مورد برنامه سلاح های هسته ای آن نمی دانست. در مورد هند نیز دولت جورج بوش پا را از این نیز فراتر گذاشت و با امضای موافقتنامه ای هند را مجاز ساخت تا برنامه ی سلاح هسته ای خود را با کمک گرفتن از امریکا کرد توسعه دهد.البته موافقتنامه ی یادشده مستقیما از سلاح هسته ای سخن نمی گفت اما توسعه ی تکنولوژی هسته ای هند را با کمک امریکا مورد تاکید قرار می داد. این کمک در واقع دست هند را برای گسترش برنامه هسته ای این کشور به سمت توسعه ی سلاح های هسته ای باز می گذارد.
در ماه اکتبر سال گذشته قطعنامه ای در شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران تصویب شد که از همه ی کشورها می خواست به پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای بپیوندند که به پیروزی اوباما در مواجهه با ایران ترجمه شد. چنین پروپاگاندایی تنها با منکوب کردن کامل واقعیات ِ کاملا روشن ،به پیروزی می رسد. اما درهمان زمان آژانس بین المللی انرژی اتمی قطعنامه ای را به تصویب رساند که به موجب آن از اسرائیل خواسته شده بود تا با امضای پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای،درهای تاسیسات هسته ای خود را بر روی بازرسان این سازمان بگشاید.این قطعنامه علی رغم تلاش امریکا برای جلوگیری از تصویب آن، به تصویب رسید. خبر تصویب این قطعنامه علی رغم آنکه از سوی خبرگزاری ها مخابره شده بود اما در رسانه های امریکا انعکاس در خور توجهی نداشت. اما بلافاصله بعد از تصویب این قطعنامه، اوباما خارج از روال معمول گامهایی برداشت تا اسرائیل را به طور خصوصی مطمئن سازد که این قطعنامه در سیاست های امریکا نسبت به مسائل هسته ای اسرائیل تاثیری نخواهد داشت. در زمان تصویب قطعنامه ی 1887 شورای امنیت سازمان ملل،هند واکنش معترضانه ای به آن داشت و همزمان با اعتراض خود اعلام کرد که برنامه ی سلاح هسته ای خود را تا آنجا پیشرفت داده که قادراست با قدرتهای بزرگ، امریکا و روسیه، برابری کند. نه تنها این خبردر امریکا بازتابی نداشت، بلکه دولت اوباما هند را مطمئن ساخت که قطعنامه ی تصویب شده تاثیری در سیاست امریکا نسبت به هند نخواهد داشت.
به نظر من ادعاهای امریکا در برابر برنامه های هسته ای ایران را بدون تایید سازمان انرژی هسته ای نمی توان جدی گرفت. من از برنامه های هسته ای ایران مطلع نیستم. شاید هم ایرانی ها به دنبال سلاح هسته ای باشند اما اگرآنها چنین قصدی هم داشته باشند، صرفا به خاطراستفاده ازخاصیت بازدارندگی این سلاح ها خواهد بود و امکان استفاده از این سلاح ها و یا تهدید به استفاده از آنها، بسیار کم خواهد بود. ایران اگر از سلاح هسته ای استفاده کند،در عرض دو دقیقه از بین خواهد رفت. علی رغم مواضع نه چندان عاقلانه ی رهبران ایران، آنها تا کنون نشانه هایی مبنی بر تمایل به از بین رفتن کشور و یا از دست دادن موقعیت خود، بروز نداده اند. آنها نیز کم و بیش در این مورد عملگرا بوده و خواهند بود.
در این مورد گفتنی است که هفته ی گذشته امریکا اعلام کرد که برنامه ی موشکی خود درخلیج فارس را برای محافظت کشورهای منطقه دربرابرایران،تقویت خواهد کرد.به نظر من تهدیدی به نام حمله ی ایران وجود ندارد. درواقع برآورد اطلاعات جاسوسی آمریکا گویای آنست که بنا به دلایل کاملا روشن،خطرچنین تهدیدی بسیاراندک وغیر قابل توجه است. علاوه برآن، همگی براین باورند که "دفاع موشکی" اسلحه ای برای انجام "اولین حمله"(حمله ی پیشدستانه)است. دفاع موشکی، هیچ کشوری را در برابراولین حمله محافظت نخواهد کرد.اما اگر درست کار کند، می تواند کشورها را در برابر حملات تلافی جویانه محافظت کند.تحلیلگران امور استراتژیک با موضعگیری های سیاسی متفاوت دراین نکته متفق القولند که اگر کشوری قصد حمله ی موشکی داشته باشد، در برابراولین حمله ی آن کاری نمی توان کرد.امریکا با تقویت این سیستم موشکی به ایران می گوید که ما این تهدیدات را به منظور انجام حمله تشدید می کنیم. اسرائیل هم با اعزام زیردریایی هسته ای به دریای سرخ که با توافق مصر صورت گرفت، پیامی مبنی بر حمله به ایران ارسال می کند. مساله ی استقرار سیستم دفاع موشکی دراروپای شرقی هم که در زمان ریاست جمهوری جورج بوش دنبال می شد در همین راستا قابل ارزیابی است.اوباما در ابتدا اعلام کرد که با این برنامه مخالف است اما بعدا گفت که این سیستم را در شمال لهستان مستقر خواهد کرد.استقراراین سیستم در شمال لهستان قادر نخواهدبود که موشک احتمالی شلیک شده از ایران را متوقف کند.ایران مگر به دنبال خودکشی باشد که اروپا را مورد حمله ی موشکی قرار دهد.این سیستم، تهدیدی برای روسیه است و همگان نیزچنین تهدیدی را از استقرار آن در اروپا برداشت می کنند.این عمل باعث ایجاد تنش در روابط بین الملل می شود. در واقع تمام کاندیداهای ریاست جمهوری در امریکا، از جمله اوباما، بر تهدید آشکار ایران اصرار داشتند. همه آنها این عبارت معروف را به کار بردند که "همه گزینه ها روی میزاست" و این به معنای آنست که اگر بخواهیم،قادریم که به حمله ی اتمی علیه ایران دست بزنیم.این تهدید علنا در مغایرت با منشور سازمان ملل متحد قرار دارد که استفاده و یا تهدید به استفاده اززور در روابط بین الملل را منع کرده است. این تهدیدات در واقع اسلحه ی دیگری به دست تندروها درایران خواهد داد و آنها خواهند گفت که ما از هر طرف تحت حمله قرار داریم وباید اعتراضات را سرکوب کنیم. برداشت من این است که مردم هم متمایل به پذیرش این دیدگاه هستند.این طبیعی است که مردم به هنگام احساس خطر، خود را زیر چتر قدرت محفوظ بدارند.این سیاست ها در واقع به جنبش دمکراسی خواهانه ی مردم آسیب می رساند.
باید اضافه کنم که در سال 2006 ایران وارد مذاکره با اتحادیه اروپا شد و غنی سازی اورانیوم را معلق گذاشت. درآن زمان ایران موافقت کرد در صورت دریافت تضمین های امنیتی از سوی اتحادیه اروپا در برابر حملات امریکا و اسرائیل ، غنی سازی اورانیوم را متوقف کند.اما اروپایی ها نمی توانستند چنین تضمینی ارائه کنند زیرا قادر نبودند که امریکا و اسرائیل را وادار به توقف تهدید علیه ایران کنند. بنا بر این مذاکرات به شکست انجامید و ایران غنی سازی اورانیوم را از سر گرفت. این رفتارها در داخل ایران اینگونه ترجمه می شود که وقتی کسی نمی تواند جلوی این تهدیدات را بگیرد پس ما باید از خود دفاع کنیم.گرایش به سوی قدرت،عکس العمل طبیعی در برابر تهدید است. واکنش طبیعی مردم در کشورهایی که مورد تهدید قرار دارند نیز پذیرش قدرت حاکمان است. البته ممکن است که تصمیم درستی نباشد اما واکنشی طبیعی است. این واکنش حتی در مورد تهدیدات محدود و ملایم نیز طبیعی است چه رسد به تهدید از سوی قدرت بزرگی چون امریکا. من معتقدم که دقیقا به همین دلیل است که قوانین سختگیرانه علیه مردم در اغلب کشورها به تصویب می رسد ودر مورد ایران نیز ما شاهد یک تهدید واقعی هستیم.
شجاعت و ایستادگی مردم ایران در احقاق حق شان ستودنی است
-------------------------------
* اجازه دهید به بخشی از سخنرانی کوتاه شما در اعتصاب غذای ایرانیان در ماه جولای گذشته در نیویورک اشاره کنم. در آن مراسم که در حمایت ازکشته شدگان و زندانیان جنبش سبز برگزار شده بود شما گفتید که مردم ایران باید روی یک خط بسیار باریکی که بین مخالفت با نیروهای وحشی یک دیکتاتوری از یک سو و دوری جستن از دشمنان منطقه ای و بین المللی ایران از سوی دیگر قرار دارد، حرکت کنند. مایلم که شما این مساله ی دشمنان منطقه ای و بین المللی را قدری بیشتر باز کنید وهمچنین توضیح دهید که چگونه مردم ایران باید این خواسته ی بسیار دشوار خود را دنبال کنند؟خطرات سر راه کدام است؟منبع قدرت احتمالی برای مردمی که در چنین شرایطی گرفتار آمده اند چیست؟
این جنبش مردمی، خود منبع قدرت ملت ایران است. شجاعت وتداوم ِ ایستادگی آنان در احقاق حقوقشان درحالی که درشرایط بسیارسختی قرار دارند، قابل تحسین است.آنها خیلی بهتر از من می دانند که چگونه عمل کنند و در واقع خیلی مضحک خواهد بود که من در این مورد به آنها توصیه کنم. اما می توانم بگویم که یک تهدید و خطری وجود دارد مبنی بر اینکه این اعتراضات به سلاحی تبدیل شود و در دست کسانی قرارگیرد که صرفا به دنبال ضربه زدن به ایران هستند. هنگامی که آیت الله ها و روحانیون ایرانی، امریکا را به عنوان دشمنی که خواهان نابودی ایران است معرفی می کنند، قدری بزرگنمایی درحرفهایشان دیده می شود اما در مجموع می توان گفت که این بزرگنمایی در باره ی واقعیتی است که وجود دارد. در این مورد تاریخ گواه است که در طول حدود پنجاه وپنج سال گذشته، عملا روزی نبوده که ایالات متحد امریکا مردم ایران را تحت شکنجه قرار نداده باشد. این رفتارها ابتدا با ساقط کردن دولت مصدق و نصب شاه در قدرت شروع شد و سپس با حمایت قوی از دیکتاتوری شاه ادامه یافت. حتی در اواخر حکومت شاه ، جیمی کارتررئیس جمهوری وقت امریکا، او را به خاطر علاقه به مردمش و کارنامه ی درخشانش در حقوق بشر! مورد تقدیر قرار داد. در آن دوره شاه در رسانه های امریکایی یک آدم خوب معرفی می شد و شکنجه ی مردم، مساله ای نبود. اما به محض سرنگونی شاه، ایالات متحد امریکا سریعا به سیاست تحلیل بردن و تضعیف رژیم جدید روی آورد. این سیاست، حتی قبل ازآنکه دشمنی و اقدامات تلافی جویانه بین دو کشوربه یک مساله جدی تبدیل شود، دنبال می شد. جیمی کارتر، رئیس جمهوری وقت امریکا، رابرت هایزر، ژنرال امریکایی عضو"ناتو"(پیمان آتلانتیک شمالی) را به تهران فرستاد تا بررسی کند که آیا امکان استفاده ازارتش ایران - که رابطه ی نزدیکی با پنتاگون داشت- برای ساقط کردن دولت جدید وجود دارد که پاسخ منفی بود.به فاصله ی کمی بعد از آن امریکا اقدام به ارسال سلاح به داخل ایران کرد. این سلاح ها با سرمایه ی عربستان سعودی و از طریق اسرائیل ارسال شد. این اقدام نه برای تقویت ایران بلکه به منظور سقوط دولت جدید صورت گرفت. این یک رویه ی معمول و استاندارد برای سرنگونی دولت های غیر نظامی است. معمولا از طریق ارسال اسلحه به داخل کشورها، ارتباطات لازم با نیروهای مسلح –به عنوان تنها نیرویی که می تواند دولت را ساقط کند- برقرار و تثبیت می شود.این کاربه صورت کاملا آشکار و علنی انجام شد. حتی سفیر اسرائیل در امریکا در این باره خیلی روشن و واضح صحبت کرد.او گفت که از قبل نوعی رابطه با نیروهای نظامی وجود داشته است و ما می خواهیم که این رابطه را تقویت کنیم چرا که آنها می توانند دولت را ساقط کنند.در آن زمان وزارت امور خارجه ی امریکا از سفیر اسرائیل خواست تا در این باره ساکت باشد زیرا امریکا مایل نبود در این باره حرفی زده شود.اما در همان زمان خانم"یوری لوبرانی" نماینده ی وقت دولت اسرائیل در ایران زمان شاه - که رابطه ی خیلی نزدیکی هم با شاه داشت- با بی بی سی صحبت کرد و گفت که ما به این دلیل اقدام به ارسال سلاح به ایران کردیم تا بتوانیم عناصری در بین نیروهای نظامی ایران پیدا کنیم که بتوانیم به وسیله ی آنها این دولت را ساقط کنیم. او گفت شاید برای این کارضروری باشد که ده هزار نفر را در خیابان بکشیم.این طرح در سال 1984 از سوی سازمان اطلاعاتی ایران فاش و خنثی شد.به فاصله ی کمی بعد ازآن مساله ی ارسال سلاح به ایران تحت عنوان "معامله ی اسلحه برای آزادی گروگانها"مطرح شد. من فکر می کنم این مساله هیچ ربطی به گروگانها نداشت. این مساله زمانی شروع شد که گروگانی در کار نبود. در واقع اولین گروگانها در لبنان، ایرانی ها بودند اما کسی در باره ی آنها صحبت نمی کند.آن معامله در واقع ادامه ی برنامه ای بود که از قبل وجود داشت.این مساله نیر لو رفت و تبدیل به افتضاح سیاسی شد.
مورد دیگری که قابل ذکر است، حمایت امریکا از عراق در حمله به ایران است. در آن زمان صدام حسین شخصیت مورد علاقه امریکا بود. رونالد ریگان، رئیس جمهوری وقت امریکا، در سال 1982 نام عراق را از فهرست کشورهای حامی تروریسم حذف کرد تا بتواند حمایت های لازم نظامی و غیر نظامی را از او به عمل آورد. "رمزفیلد" به عنوان فرستاده ی ریگان به عراق رفت و با صدام حیسن دست داد. در واقع ایالات متحد امریکا عراق را برنده ی جنگ کرد. در زمانی که به پایان جنگ نزدیک می شدیم، ایالات متحد امریکا خیلی راحت وارد جنگ با ایران شد و از کشتی های عراقی که به وسیله ی ایرانی ها محاصره شده بودند حمایت و پشتیبانی کرد.این مساله ی کوچکی نبود. متعهد بودن امریکا به عراق در واقع با تضمینی که امریکا به صدام داد کاملا مشخص شد.این تصمینی بود که هیچ کشوری به غیر از اسرائیل از آن برخوردار نبود. به او اجازه داده شد که به کشتی جنگی امریکا حمله موشکی انجام دهد و جمعی از سربازان امریکایی را بکشد.
بعد از آن مساله ی ناو هواپیما بر" یو اس اس وینسنس" پیش آمد. در آن مورد امریکا یک هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون کرد که بیش از 290 مسافر در جریان آن کشته شدند. اعلام شد که مساله، یک تصادف بود که شاید هم بود، اما مسئولان آن ناو به خاطر این کار از رئیس جمهوری بعدی امریکا با اعطای مدال،پاداش گرفتند. این مساله به رهبران ایران گفت که ما نمی توانیم با امریکا بجنگیم. در همان زمان امریکا نیمی از کشتی های نیروی دریایی ایران را غرق کرد و نشان داد که کماکان از صدام در جنگ با ایران حمایت می کند. البته این حمایت با پایان جنگ، نه تنها خاتمه نیافت بلکه گسترش نیز یافت.در سال 1989، جورج بوش از مهندسان هسته ای عراق برای بازدید ازامریکا دعوت به عمل آورد تا درزمینه های موشکی وتولید سلاح های هسته ای آموزش های پیشرفته ببینند. خوب این به غیر از کمک به تثبیت و گسترش قدرت صدام حسین معنای دیگری نداشت و ایران نیز به این نکته پی برده بود. اما درهمان زمان ایران نه تنها تحت تحریمهای اقتصادی قرار داشت بلکه تحریمها نیز سختتر و سختتر می شد.
بنا براین اگر به زمان حال برگردیم می توانیم بگوییم که این یک حقیقت است که از سال 1953 تا کنون، لحظه ای نبوده که امریکا از شکنجه و آزار مردم ایران دست برداشته باشد.
دراین زمینه موارد دیگری هم هست که می توان به آنها اشاره کرد.مساله ی هسته ای از جمله ی آنهاست.برای مواجه شدن با بحران هسته ای راه حل بسیارخوب، ایجاد حوزه ی عاری از سلاح های هسته ای درمنطقه است. ایالات متحد امریکا و بریتانیا متعهد به این مساله هستند.قطعنامه ی 687 شورای امنیت سازمان ملل متحد که در سال 1991به تصویب رسید می گوید که عراق باید سلاح های کشتار جمعی خود را از بین ببرد. بند 14 این قطعنامه می گوید که تمام دولتها متعهد به ایجاد حوزه ی عاری از سلاح هسته ای در منطقه هستند. امریکا و بریتانیا،به طور مشخص، خواستارفرجام و تجدید نظردر آن شدند تا برای اشغال عراق پوشش قانونی برای خود ایجاد کنند.(البته این موضوع در رسانه ها گزارش نشد، اما واقعیت دارد) خوب اگر این قطعنامه اجرا می شد، چه اتفاقی می افتاد؟ احتمالا می توانست به بحران سلاح های هسته ای پایان دهد. مردم امریکا شدیدا خواهان آنند. مردم ایران نیز عمیقا خواهان اجرای آن هستند.البته اجرای این قطعنامه به معنای آن خواهد بود که اسرائیل باید درهای تاسیسات و زرادخانه ی سلاح های هسته ای خود را به روی بازرسان بین المللی بازکند و به همین دلیل اجرای این قطعنامه در دستور کار این کشورها قرار نگرفت. این قطعنامه از یک سیاست بسیار معقول سخن می گوید که اکثریت مردم جهان از آن حمایت می کنند. اجرای این قطعنامه می تواند به سرعت بحران هسته ای را در جهان محدود کرده و به بخشی از آن پایان دهد.
فصل مشترک ایران و چین در کنترل رسانه ها
---------------------------------------
* همانطور که مطلعید، روزنامه ی حزب کمونیست چین اخیرا اعلام کرد که ایالات متحد امریکا از نوعی جنگ اینترنتی برای تحریک ناآرامی های بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران استفاده می کند. این گفته واکنشی بود به سخنان هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه امریکا در باره ی ضرورت استفاده ی آزادانه از اینترنت در چین.برداشت شما از این اعلام روزنامه ی چینی چیست؟آیا آنها ایالات متحد امریکا را به این خاطر متهم می کنند که هردو در شرایطی مشابه قرار دارند و علاوه بر تحت کنترل گرفتن رسانه ها، کشور را با مقامات منصوب شده -ونه انتخاب شده- اداره می کنند و یا آنکه در این بیانیه واقعیت هایی هم وجود دارد؟
به نظر من قدری از هر دوواقعیت مطرح شده در سئوال را می توان در این بیانیه دید. چنین ادعایی به طور قطع در جهت منافع دولت چین است و می توان آن را از این زاویه مورد ارزیابی قرار داد. اما از سوی دیگر باعث تعجب نخواهد بود اگر ادعای مطرح شده واقعیت داشته باشد. حدس من این است که واقعیت دارد.اما اینکه این اقدامات امریکا چه مقدار تاثیر خواهد داشت باید بگویم که نمی دانم،شاید هم تاثیر آن هیچ باشد.البته باعث تعجب خواهد بود که امریکا به دنبال تحریک ناآرامی ها در ایران نباشد. در واقع ما می دانیم که امریکا ازحرکتهای شورشی گروههای تروریستی و دیگران حمایت می کرده است. چنین اقدامی برای امریکا یک کار طبیعی است و کاملا مطابق طبع آن است.
مردم ایران از هر کمک ممکن باید استفاده کنند
---------------------------------------
* اما برای مردم ایران که در یک موقعیت بسیار پیچیده ای گرفتار آمده اند،باید یک راه درست و منطقی وجود داشته باشد. آنها در شرایطی گرفتار شده اند که از یک طرف با قدرتی مثل امریکا سروکار دارند که آن سابقه ی نه چندان روشن را در رابطه با ایران دارد و از طرف دیگر با رنجهای ناشی از یک حکومت استبدادی دست و پنجه نرم می کنند که آزادی های اولیه را نیز از آنها دریغ می دارد.
مردم ایران از هر کمک ممکن باید استفاده کنند. این همان خط و مسیر دشواری است که مردم ایران باید آن را طی کنند.آنها باید این مساله را درک کنند که ایالات متحد امریکا، یک گروه مبلغ مذهبی و یا گروهی از خیراندیشان نیکوکار نیست که امید داشته باشیم برای دنیا صلح و عدالت را به ارمغان بیاورد. امریکا یک دولت قدرتمند است که بر مبنای منافع خود عمل می کند وما می دانیم که کمک به مردم ایران، هیچگاه منفعت ایالات متحد امریکا نبوده است. نیم قرن سند و مدرک در این مورد وجود دارد.از سوی دیگرایالت متحد امریکا در طول تاریخ از گروههای مختلف در درون کشورهایی که با آنها دشمنی دارد نیزحمایت کرده است.به عنوان مثال امریکا از دمکراسی و آزادی در اروپای شرقی حمایت می کرد. اما در همان حال جنبش های آزادیخواهانه در الساوادور و گواتمالا را سرکوب می کرد. این رفتار و سلوک امریکاست و نباید از آن متعجب شد.
* از فرصتی که در اختیار من گذاشتید سپاسگزارم. هنوز سئوالهای بسیاری باقی مانده است .امیدوارم که در فرصت و دیداری دیگر، بیش از این در باره ی ایران وامریکا صحبت کنیم.
فرید ادیب هاشمی
جنبش راه سبز
www.rahesabz.net
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
I was just explaining my
by Huan on Thu Nov 18, 2010 05:44 PM PSTI was just explaining my view about what is going on low price airline ticket
Denver Tinbender
by AMIR1973 on Sat Feb 20, 2010 04:11 PM PSTI'm not sure if I understand your question: Are you asking me what a "Fati Commando" is?
what's 1973 signifies?
by Denver Tinbender on Sat Feb 20, 2010 04:03 PM PSTwhat's 1973 signifies?
Okay, Fati Commando of New England (or mid-Atlantic?)
by AMIR1973 on Fri Feb 19, 2010 09:38 AM PSTUnfortunately, for you I'm not that kind of physician.
BTW, I am rather popular with my patients.
Salutations to you too Amir!
by Jaleho on Fri Feb 19, 2010 08:57 AM PSTNow, quit your "Cyber-khaleh zanaki" and go back to your patients. Otherwise, they'll kick you out for REPEATED incidents of leaving some scissors, tumors, and bandages that you might inadvertently forget inside the poor patient's body ;-)
Jaleho: Greetings and salutations!
by AMIR1973 on Fri Feb 19, 2010 08:34 AM PSTComradely sister Jaleho, commissar of IRI cyber brigade, East Coast division:
Top of the morning to you. I find that when you find a "mot juste" like IRI cyber groupie, one should use it ad infinitum, ad nauseam, ad hoc, and ad absurdum. It's not for lack of alternatives, for one could easily call you Islamo-goon, Fellow Traveler, Basiji Ph.D (or whatever degree it is you have) or "mozdoor web personality". IRI cyber groupie rolls off my tongue (and keyboard), so until further notice, you will henceforth be the First Lady of the IRI cyber groupies. Good luck in all your endeavors in your Islamist mini-paradise in the heart of Sheytan-e Bozorg.
Fozoul and rumormonger "Khaleh zanak"!!
by Jaleho on Fri Feb 19, 2010 08:10 AM PSTI wonder at the extent of "khaleh zanaki" of some supposedly professionals! Am I surprised that "Dr Sahimi" would spread unfounded poppycok which he absolutely has no idea about, and that, with such certitude?! Not really.
I have already seen it with his claim of "June election coup" of which no major organization was aware of, except for Dr. Sahami, and to borrow Dr. Amir's favorite word that he has been repeating ad nauseam recently-- cyber groupie-- buddies who seem to be providing him with false information that he doesn't hesitate to propagate AS FACT :-)
pssst., hint: If you want to find out what a coup MIGHT look like, even the unconfirmed ones and the ones which might still be going on.....they look something like this:
//edition.cnn.com/2010/WORLD/africa/02/19/niger.coup/
Mammad, why?
by marhoum Kharmagas on Fri Feb 19, 2010 07:01 AM PSTWhy did you have to bring in things such as someone living in the U.S and supporting Ahmadinejad? Why did you have to bring in someone's students into the discussion? Haven't several people turned to same tactics against you? Knowing you, I can't attribute it to anything but a runaway anger.
میگمها اینجا چقدر فضول زیاده
Little TweetThu Feb 18, 2010 11:54 PM PST
حالا به شماها چه مربوط مردم چکار میکنن و کجا زندگی میکنن؟ بحث خودتون رو بکنین بابا
میگه بیچاره شاگرداش! بیچاره من که باید این اراجیف رو بخونم
Marhoum-e Kharmagas
by Mammad on Thu Feb 18, 2010 05:56 PM PSTMarhoum jaan:
I know what you meant. I respect your principled positions, even while we disagree sometimes. I was just explaining my view about what is going on.
Mammad
Mammad
by jamshid on Thu Feb 18, 2010 05:27 PM PSTI cut off my debate with Jamshid because he, despite all his claims to his superiority that he has to "put it to me"
Could you show evidence of my claims of "superiority"? I challenge you to do so, a challenge you will fail.
does not know one of the most primitive and elementary principles: The national rights and national interests of a nation are BY DEFINITION those that are independent of the political system that runs that nation.
I am well aware of this. But it seems that it is you who is unaware of even a more primitive principle: "The safety and well being of the citizens come above other rights such as nuclear right."
I have already said that if the IRI behaved responsibily, not only it could aquire nuclear technology, but do so without endangering the safety of its citizen. What part of this you do not understand?
Jamshid, goes out of his way and invents new concepts, just to "prove" that I am pro-regime.
One does not need to go out of his ways to prove your are pro-regime in principle. Your past political work would be sufficient proof. Did I tell you that to me, pro-reform is the same than pro-regime?
"Khodam kardam keh la'nat bar khodam baad. "
Are you referring to your dicussion with me, or are you referring to your support of the revolution, and later the support of the regime? If you so much dislike being called "pro-regime", then perhaps you should have tought about it and cleaned up your act prior to the June events.
Dear Vildemose
by jamshid on Thu Feb 18, 2010 05:13 PM PST"No cause, however noble, or ideology is worth starting an irresponsible and unwinnable war with a formidable advesary like the US."
I couldn't agree more. Specially when lives are at stake. And specially when we had the experience of a war just 20 years ago with disastrous results.
But to folks like Q, behaving responsibly toward your people by avoiding an unwinable war, is the same as "bending over and taking it." These people suffer all their lives with psychological derangements (oghdeye morakab in Farsi.)
If they had their own country and wanted to go down the drain, I wouldn't have minded at all, Unfortunately they can and are taking the rest of us down with them too.
Q
by jamshid on Thu Feb 18, 2010 05:14 PM PST"Your definition of responsibility is absurd. You have fully swallowed the western notion that: "responsible" = "subservient to the west""
You got it wrong. Responsible = subservient to the safety and well being of the people of Iran. However, it is you who had swallowed the IRI notion that: Responsible = arbadeh keshi and chest beating, and eventually too sari khori.
"Blame the victim all the way"
Another IRI notion you have swallowed. Playing the "victim" card. Iranians are victims because of irresponsible people like you.
"your strategy of bend over and take it"
My strategy is "don't bend in the first place so you won't have to take it". Your strategy is, bend as low and wide as possible so you can take it good, BUT... keep beating your chest and engage in arbadeh keshi while you are taking it. It'll make it look better.
The bottom line is that your hated US and West have had the last laugh in all these 30 years, including during the Iran Iraq war, because idiots like you are in charge in Iran.
Today Iran could have been one of the top 10 economies of the world as well as be nuclear, and with a happy and joyous people, but thanks to you and your ruling ilk in Iran, not only the very joy of life has been sucked out of people, but unemployment sits at 30 percent, inflation is at unheard of rates, addiction and prostitution is widespread, corruption has become an accepted part of the culture, poverty is high despite Iran's riches, our interests worldwide is being stepped on by any jack ass, our natural resources are being exploited by the likes of Indian and China, the brain drain is the worst in the world, our oil industries are in a shamble, and as if this was not enough, now more sanctions and even threat of war is looming in the distance.
All this while for the US and the West, it has been just business as usual.
Mammad
by marhoum Kharmagas on Thu Feb 18, 2010 04:10 PM PSTPlease read my comment again. I am not a Muslim, but I despise and I have always despised those who look down at those hamvatan of ours who use golaab (lower class religious people). Even when I had my little war with them long ago I did not look down at them. Iraj depicts this issue with the greens:
//iranian.com/main/2010/feb/arent-they-pe...
Note that, I don't agree with all of Iraj's views.
BTW Mammad, remember one of personal attacks of the guy from Kashan ......
Mammad
by Anonymous Observer on Thu Feb 18, 2010 01:09 PM PSTI also hope that she doesn't use the word a*s in her class as much as she uses it on this site. As a one time college professor, I can tell you that such use would not be much appreciated by the students or the school officials.
Mammad Jan: thank you. I
by vildemose on Thu Feb 18, 2010 01:06 PM PSTMammad Jan: thank you. I know. Her poor students...
I read your excellent comment to Laleh Gilani and I'm waiting for her response...lol
Vildemose
by Mammad on Thu Feb 18, 2010 12:56 PM PSTJaleh O. does not work at Harvard, but at a small college. I just hope that she does not treat her students the way she treats anyone on this website who does not agree with her.
Mammad
Marhoum-e kharmagas
by Mammad on Thu Feb 18, 2010 12:52 PM PSTMarhoum jaan:
There is no question that there are opportunists who have jumped in to ride the Green waves to power, and they are all from the Islamic side.
But, at the same time, in my opinion we need to keep three points in mind:
1. Not every Islamic thinker is bad or opportunist. There are many sincere ones who also believe that the present system is doing nothing but crime.
2. Who are the alternatives? On the secular left we have no one with national recognition. On the secular nationalist side we have no one with wide following. Reza Pahlavi has no significant following whatsoever (with all due respect to DK!) in Iran. In my opinion, anyone who thinks otherwise has illusions.
3. So, as Dariush Homayoun, himself a secular monarchist, said, "without the Green Movement and its leaders in Iran, what do we have?
So, the task is to separate the true leaders from the opportunists and self-promoter.
Mammad
Support the Dissidents,
by vildemose on Thu Feb 18, 2010 09:19 AM PSTSupport the Dissidents, says Khazzii
Perviz Khazaii//www.huffingtonpost.com/perviz-khazaii/support-irans-dissidents_b_466447.html
Counter...everything
by Cost-of-Progress on Thu Feb 18, 2010 09:02 AM PST"If I'm not mistaken she teaches at Harvard...however, I might be wrong but she is an educator somewhere in Boston."
If that's true and this person is a so called intellectual who condones the actions of the anti-nationalist regime of the clergy, it is no wonder that we are loosing our national identity along with everything else.
Just look at other so called intellectuals posting on this site who beat their chest about the Islamic Regime.
With this kind of mentality, who needs the "masses"?
____________
IRAN FIRST
____________
Mammad
by marhoum Kharmagas on Thu Feb 18, 2010 08:44 AM PST"Why are you low on the Greens?"
Mammad, when I see that green movement inside and outside Iran is becoming dominated by those who are annoyed by the mixed smell of golaab and sweat ..... I tell myself, stay away from the greens. Last time I came to close contact with mixed smell of sweat and golaab was sometime around 1981 in a ditch and it did not bother me although I was totally bruised, and was tying to run away as fast as I could...
#best regards
Amir jan: If I'm not
by vildemose on Thu Feb 18, 2010 07:52 AM PSTAmir jan: If I'm not mistaken she teaches at Harvard...however, I might be wrong but she is an educator somewhere in Boston.
Vildemose
by AMIR1973 on Thu Feb 18, 2010 07:43 AM PSTYou say: "...it's a travesty that she actually is involved in "education" in Harvard".
What do you mean?
Mammad jan:
by vildemose on Thu Feb 18, 2010 07:10 AM PSTMammad jan: Precisely.
Also, it's a travesty that she actually is involved in "education" in Harvard! Kaveh Afrasiabi was a Harvard educator too. It does not bode well for Harvard...
Mammad, since we're referencing pop culture
by AMIR1973 on Thu Feb 18, 2010 07:01 AM PSTEast Coast IRI supporter Jaleho brings to mind that cheesy song by Bette Midler: "From a Distance". Her love affair with IRI is conducted from a very, very long distance. I guess it's true that "doori" and "doosti" sometimes go together...
//en.wikipedia.org/wiki/From_a_Distance
Jaleho
by Mammad on Thu Feb 18, 2010 06:54 AM PSTAll I have to say after reading your rants in this site is paraphrasing Jerry Seinfeld
"I do not know what your parents did to you when you were young" that you turned out the way you did!
Mammad
Jamshid, it doesn't matter
by Q on Thu Feb 18, 2010 01:58 AM PSTYour definition of responsibility is absurd. You have fully swallowed the western notion that:
"responsible" = "subservient to the west"
Countries like Israel and Pakistan, both of which are much more dangerous and objectively have seriously harmed America are considered "responsible" but Iran isn't? Give me a break! Don't you understand that these are just code-words for "control" and "no control" it has nothing to do with responsibility.
Why should the West decide to make an issue out of these islands in the first place? Answer: Because through irresponsible foreign policies,
LOL! Blame the victim all the way!!!
This sounds like those Israeli resports where everything is always the fault of the enemy which in this case is Iran. Why would the west do anything to Iran? Why would the west try to meddle in Iran for Oil or "strategic interest". This never happens!!! The West? Make up an excuse to invade and occupy a country??? It must be a joke!!!
Thanks for the laughs.
But the bottom line is your strategy of "bend over and take it" didn't work for Saddam Hussein (who by the way didn't do anything to the US, or give them any excuse, and most importantly gave in to every demand) and it won't work for Iran. It was all lies, do you understand? there never was a threat from Iraq and there isn't one from Iran. It was a fabrication!
Say you are walking with your wife down a dark street. You encounter a number of bullies who begin insulting you and your wife. They happen to be athletic as well as assholes. What would you do? Start beating your chest and saying things like yaa nafaskesh?
LOL. Jamshid jan you must be getting old. We already had this discussion 2 years ago. I told you then, that you as a foreign resident are not in danger in this scenario but you are nevertheless cheerleading for the bullies instead of taking the side of the victim. Whatever the couple decides to do is THEIR CHOICE. But YOUR moral responsibility is to prevent the bully. You have the power to spend your energy fighting the bullies, but you simply encourage them saying "dont' fight back". When it comes to losing Iran's national rights, you're not just saying, "don't fight", you're saying "give over the wife."
Or are you just going to safely walk out of that situation, then start making friends with Jafar Chakosh, Ahmad Nafaskesh and Mosayeb Panjeh, while exercising and buidling yourself up, then one day go back with your friends and take care of those thugs?
Walk away how? Like when Khatami put a 2 year moritorium on nuclear activities only to embolden Bush/Cheney evern more and guarantee a hardline takeover in IRI?
Your little fantasy scenario assumes no risk of "walking away". You are wrong. There is plenty of risk in the short term and permenant loss of rights in the long term.
Secondly this is even more absurd:
"then one day go back with your friends and take care of those thugs?"
Come back and take care of who? America? How can this be done? Are you serious? And you dare call yourself a realist?
Which one would be more responsible towards the wife?
Not handing her over to the thugs just because you think you are weak would be a good start!
Did you steal this one right out of Khomeini's mouth?
Now you are just wasting time with irrelevent nonsequitors. The fact is plenty of hostile regimes with a lot more power than Iran have already obtained nuclear weapons (let alone enrichment) and it has not led to war. India and Pakistan fought 3 bloody wars until they both got nukes and there hasn't been a war since then. Same with North Korea. Same with USSR. Deterrence works and if Iran is only going for the Japan option, this is the bare minimum deterrence.
Iran's energy self-sufficiency is a the real threat to US and it's Arab allies, freeing all that oil to be flood the market just when they want to raise prices to squeeze people all over the world.
According to my standards? You are either pretending you don't understand what I am saying or you genuinely don't understand it.
Don't be cute Jamshid, it doesn't work for you. Yes your standard. This is your standard on Iran's national rights:
However, if obtaining our nuclear rights, while the IRI is in charge, would NOT be at a high risk of war, deaths, sanctions, isolation or other miseries for our people, then I would support the IRI or any other dictatorial or democratic form of government to obtain those rights.
If US occupies 3 Islands, it would most certainy be a risk of war and isolation to defend them. So, according to this "standard" the islands should not be defended.
What you're really saying is don't do anything against the bully, just give in.
Don't run away from your own words.
Awe, tonight everyone is making new lows!!
by Jaleho on Wed Feb 17, 2010 09:50 PM PSTSo, now Mammad is asking me questions which normally "dumb" Americans ask, you know, the types of questions American wife tend to ask...even programmer Craig doesn't go that low!
So, why am I in the East Coast of the US?! Because I live where ever I damn choose and earn to live and pretty much it is none of anyone's business where I like to live! And, how in the world do you think that I or my husband don't offer to the USA more than USA offers us? I find it funny that in this great US of A which earns its greatness from the immigrants that have build it and have made it such a great melting pot, you see some immigrants who sound holier than Pope!
And, I am sorry that I don't read your articles to follow where you stand on different issue. Someone referred me to an article by Sahimi in which he was talking about a military coup during the June election by the government of Iran. I found that thesis extremely absurd, yet later on, I found out that Hillary Clinton agreed with that thesis. That to me is quite telling about that particular ridiculous thesis, and I thought the author of which must be feeling a bit of unease that Hillary Clinton has come to his side. I never said it was vice versa! Now, if you don't agree with Hillary's obliteration of Iran....good for you. I would have found myself in a REALLY bad shape if others shared my view on nuclear obliteration of Iran!!
Q
by jamshid on Wed Feb 17, 2010 09:30 PM PSTThis is mildly interesting but it's all your opinion... completely unproven personal opinion. If I wanted to take anybody's opinion, I would take the Iranian people's as a whole..
And it is also many other people's opinion that the IRI is an irresponsible government. And "opinion" is exactly the problem: Since IRI is not a democratic government, it is not the people's opinion that is enforced, but the IRI's leaders. This would not be the case in a democratic governement.
Would a majority of Iranians in 1978 agree with this statement about the Shah?
Even the most staunch oppositions to the Shah knew that his apporach in making Iran nuclear was a responsible and peaceful one that was not endangering neither the lives nor the livelihood of the people of Iran. By 1984, all of IRI's nuclear goals (minus a potential bomb) would have been achieved. That would be 26 years ago.
"some of these ( like the 3 islands )could very well lead to war if the West decides to make an issue out of them"
Why should the West decide to make an issue out of these islands in the first place? Answer: Because through irresponsible foreign policies, the IRI gives the West amunition and excuses to do so.
Say you are walking with your wife down a dark street. You encounter a number of bullies who begin insulting you and your wife. They happen to be athletic as well as assholes. What would you do? Start beating your chest and saying things like yaa nafaskesh?
Or are you just going to safely walk out of that situation, then start making friends with Jafar Chakosh, Ahmad Nafaskesh and Mosayeb Panjeh, while exercising and buidling yourself up, then one day go back with your friends and take care of those thugs?
Which one would be more responsible towards the wife?
First of all, I don't think they will lead to war at all. War with who?
Did you steal this one right out of Khomeini's mouth? I am referring to the time when he was agitating the Iraqi Shi'tes against Saddam. War can happen quicker than you can say the word. The problem is that once it starts, it will be next to impossible to undo it or to reverse its damages. We Iranians should know better.
It's possible for example that if US Navy takes over the 3 PG islands... According to your standard, those Islands should not be defended because there would be certain risk of war with the US
According to my standards? You are either pretending you don't understand what I am saying or you genuinely don't understand it. According to my standards, Iran would have friendly relations with the rest of the world and would have responsible foreign policies, and therefore in the first place, it would never find itself stucked in a position where it has to defend those islands from anybody.
Jaleho, Khar Magas, and Q
by Mammad on Wed Feb 17, 2010 08:50 PM PSTJaleho:
I am not on Hillary Clinton's side. I say Iran is being run by a military junta, because I see it. Because God gave me the wisdom, the smarts, and the ability to see things, to read things, and to analyze things for myself.
So what if Hillary says the same? She also talked about obliterating Iran, to which I responded in my articles, attacking her fiercely. As important as any statement may be, it is even more important WHO says it, and WHY he/she says it.
I am against sanctions, against military attacks, and against interference in Iran's internal affairs. Do these make me a bed fellow of AIPAC? If they do, congratulations to AIPAC that finally saw the light!!
You also live in the West in East Coast U.S., you teach in a U.S. college, and you, your husband and your family are fully benefiting from the West, so do not complain too much against "Westernization." If it is hard for you to see such Westoxification, then go to Iran to be close to your idol Ahmadinejad.
Khar Magas:
Why are you low on the Greens?
Q:
I cut off my debate with Jamshid because he, despite all his claims to his superiority that he has to "put it to me" does not know one of the most primitive and elementary principles: The national rights and national interests of a nation are BY DEFINITION those that are independent of the political system that runs that nation. That is why they are called national rights. Talk to any novice in politics, or any deep political thinker, and he would tell you that. But, Jamshid, in his typical form to "put it to me" goes out of his way and invents new concepts, just to "prove" that I am pro-regime.
Then he makes things up about why I am "pro-regime." In his view, a person is pro-regime, unless he/she subscribes to his particular version of history, politics, ideology, etc. Under such circusmtances, it is useless to debate. On one side of the debate is a guy on high grounds of morality, knowledge, and righteousness, and on the other side are little people like me, so what is the use? I have reached this conclusion several times with Jamshid, but each time my own stupidity changed my mind!
Khodam kardam keh la'nat bar khodam baad.
Mammad