جدال بر سر دانشگاه آزاد

تنها ارزش مالی این نهاد نیست که دهان طرفداران احمدی‌نژاد را آب انداخته است


Share/Save/Bookmark

جدال بر سر دانشگاه آزاد
by Hossein Bagher Zadeh
08-Jul-2010
 

کشمکش برسر تصاحب و کنترل دانشگاه آزاد و ارزش افسانه‌ای مایملک آن که طرفداران احمدی‌نژاد آن را ۲۵۰ هزار میلیارد تومان برآورد می‌کنند، در هفته‌های اخیر شدت گرفت و سرانجام با دخالت شخص خامنه‌ای موقتا آرام شد. طرفداران احمدی‌نژاد عزم کرده بودند به هر بهایی شده این دانشگاه را از چنگ هاشمی رفسنجانی و عوامل او بیرون بکشند و در این راه از همه اهرم‌های ممکن کمک گرفتند. ابتدا در شورای عالی انقلاب فرهنگی که احمدی‌نژاد ریاست آن را به عهده دارد اساسنامه جدیدی گذراندند. سپس وقتی این اقدام هم از سوی قوه قضاییه با یک حکم قضایی و هم از سوی قوه مقننه با یک تصویبنامه قانونی رد شد به مقابله برخاستند. حکم قضایی را با کمک رییس این قوه صادق لاریجانی نقض کردند، و مجلس را با هجوم حزب الله زیر فشار گذاشتند تا تصویب نامه خود را پس بگیرد. و سر آخر، شورای نگهبان مصوبه مجلس را هم خلاف شرع و هم خلاف قانون اساسی تشخیص داد و آن را رد کرد. همه چیز برای تصاحب دانشگاه آزاد آماده شده بود. ولی مراجعه شخص رفسنجانی به خامنه‌ای باعث شد که خامنه‌ای دستور آتش‌بس صادر کند و به هواداران خود فرمان عقب‌نشینی بدهد تا کمیته‌ای تکلیف کار را مشخص کند.

دعوا بر سر این دانشگاه یکی از گسل‌های بزرگ حاکمیت جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشت. در دو سوی این گسل، دو تن که می‌توان آنان را پر قدرت‌ترین عناصر حکومت در طول 31 سال دوران جمهوری اسلامی نام نهاد قرار گرفته‌اند. این دو تن - خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی - در طول حیات این رژیم در بالاترین مقامات حکومتی قرار داشته‌اند و در تمامی تحولات آن نقش ایفا کرده‌اند. پیش از انقلاب نیز یکی دو دهه با هم یار غار بوده‌اند و نقاط قوت و ضعف یک دیگر را خوب می‌شناسند. گرچه در دو دهه اخیر خامنه‌ای به عنوان ولی فقیه عالی‌ترین مقام حکومتی را اشغال کرده است، ولی کیست نداند که او این مقام را تا حد زیادی مرهون رفسنجانی است. به عبارت دیگر، اگر خامنه‌ای شاه است، رفسنجانی «شاه ساز» بوده است. اکنون نیز گرچه خامنه‌ای در مقام ولی فقیه حرف آخر را می‌زند و خدایی می‌کند، رفسنجانی رییس نهادی است (مجلس خبرگان) که باید بر کار خامنه‌ای نظارت کند و در تئوری قدرت عزل و نصب ولی فقیه را دارد - صرف نظر از این که در عمل مجلس خبرگان بتواند به وظایف خود عمل کند یا خیر.

البته خامنه‌ای و رفسنجانی در 25 سال اول پس از انقلاب مشکل زیادی با هم نداشتند. در حیات خمینی، رفسنجانی قدرت بیشتری داشت و در حل و فصل بحران‌های دهه اول پس از انقلاب نقش تعیین کننده‌ای ایفا می‌کرد. با مرگ خمینی و نصب خامنه‌ای به عنوان ولی فقیه، رفسنجانی هم‌چنان قدرت خود را حفظ کرده بود و خامنه‌ای که موقعیت خود را مرهون رفسنجانی می‌دانست با او صریحا از در مخاصمه بر نمی‌آمد. این وضعیت کم و بیش تا پایان دوره قدرت اصلاح‌طلبان ادامه یافت و در انتخابات ریاست جمهوری 1384 اولین آثار شکاف در آن نمایان شد. آقای رفسنجانی با سبک سنگین کردن شرایط سیاسی کشور تصمیم گرفته بود که نامزد ریاست جمهوری شود، و می‌اندیشید که شرایط برای موفقیت او آماده است. او چند سال پیشتر شانس خود را در انتخابات دوره ششم مجلس شورای اسلامی آزموده و شکست خورده بود و اکنون حاضر نبود بی گدار به آب بزند. ارزیابی او این بود که از همه نامزدهای دیگر سابقه کار و معروفیت بیشتری دارد. تنها نگرانی‌اش این بود که خامنه‌ای به دنبال برآوردن نامزد دیگری از صندوق‌های رأی باشد، و وقتی خامنه‌ای به او اطمینان داد که در این مورد «بی‌طرف» خواهد ماند حاضر شد شانس خود را بیازماید، و با تمام قوا وارد کارزار انتخاباتی شد.

این رأی‌گیری البته به نفع یک نامزد نسبتا گمنام به نام محمود احمدی‌نژاد تمام شد - امری که بیش از همه نامزدهای دیگر بر رفسنجانی گران آمد. نامزدهای شکست خورده ناله و شکوه سر دادند و سر نخ این اتفاق نامنتظره را در بیت رهبری یافتند. آقای رفسنجانی نیز معتقد بود که تقلبی بی سابقه صورت گرفته است، ولی شکایت در باره آن را بی فایده می‌دانست، چرا که به گفته او شکایت را باید جایی می‌برد که منشأ این تقلب است. او با این گفته، خامنه‌ای و بیت او را مستقیما مسئول این واقعه می‌شناخت، ولی به کار انجام شده تن داد و سکوت کرد. در هر صورت، رفسنجانی اولین ضربه را از یار دیرین خود خورده بود، و رابطه او و خامنه‌ای پس از یک ربع قرن همکاری در جمهوری اسلامی (و دو دهه پیش از آن) دستخوش تغییر شد. این رابطه با برخوردهایی که بین او و رییس جمهور جدید احمدی‌نژاد پیش می‌آمد، و حمایت خامنه‌ای از احمدی‌نژاد در غالب موارد، به تدریج رو به خرابی نهاد و به ایجاد بزرگترین گسل درون حاکمیت دامن زد.

طرفداران احمدی‌نژاد در طول پنج سال گذشته گام به گام برای کاهش قدرت و نفوذ هاشمی رفسنجانی در ارکان قدرت پیش رفته‌اند. حربه بزرگ آنان در این اقدام، اتهام فساد مالی به رفسنجانی و بستگان و نزدیکان او بوده است. در طول سه دهه حکومت اسلامی، در سایه نفوذ و موقعیت رفسنجانی در قدرت، این افراد به ارگان‌های زیادی دست یافته‌اند و متهم هستند که مال و منال زیادی به جیب زده‌اند. البته در نظام بسته و بدون کنترل جمهوری اسلامی، فساد مالی و اداری امر نادری نیست و سوء استفاده‌های هنگفت مالی در این حکومت بیشتر قاعده است تا استثنا، و می‌توان نمونه‌های آن را در همه مقامات حکومتی سراغ داد. بنا بر این وقتی اتهامات فساد مالی از سوی احمدی‌نژاد و طرفداران او عمدتا یا فقط علیه رفسنجانی و نزدیکان او مطرح می‌شود، به روشنی این امر انگیزه سیاسی دارد و لاغیر. و اصولا نمی‌توان از حکومتی که ساختار فسادپرور دارد و اعضا و سردمداران خود آن وسیعا به فساد آلوده و یا متهمند، انتظار مبارزه با فساد داشت. بهترین دلیل این مدعا هم همین که به رغم همه سر و صداهایی که در طول پنج سال گذشته در مورد فساد مالی و تعقیب مفسدان از سوی احمدی‌نژاد و طرفداران او مطرح شده تا کنون حتا یک مورد برجسته آن به دادگاه‌ها کشیده نشده است.

علاوه بر اتهام فساد مالی، تسخیر و تصاحب نهادهای تحت کنترل رفسنجانی نیز یکی دیگر از حربه‌های احمدی‌نژاد، با حمایت ضمنی خامنه‌ای بوده است. دانشگاه آزاد یکی از این نهادها است که ظاهرا با گسترش وسیعی که در سه دهه گذشته به یکی از پردارآمد‌ترین نهادهای آموزشی جهان تبدیل شده است. مطبوعات طرفدار احمدی‌نژاد ارزش مالی تأسیسات دانشگاه آزاد را رقم سرسام آور 250 هزار میلیارد تومان ذکر می‌کنند که اگر سهام آن بین مردم ایران تقسیم شود به هر نفر بیش از سه میلیون تومان می‌رسد! ولی تنها ارزش مالی این نهاد نیست که دهان طرفداران احمدی‌نژاد را آب انداخته است. اهمیت دیگر و احیانا بیشتر آن به عنوان پایگاهی سیاسی برای رفسنجانی است. میلیون‌ها دانشجو و دانش‌آموخته آن در فضایی که تحت کنترل رفسنجانی و طیف او قرار دارد تحصیل کرده و می‌کنند و دست دولت از نفوذ در این تأسیسات از طریق عوامل بسیجی خود کوتاه است. احمدی‌نژاد از هنگامی که روی کار آمده است به تلاش برای تصاحب و کنترل دانشگاه آزاد برخاسته و متقابلا رفسنجانی با تمام قوا در برابر این تلاش‌ها ایستاده است.

با انتخابات سال گذشته و برآمدن مجدد احمدی‌نژاد از صندوق رأی، کنترل دانشگاه آزاد اهمیت تازه‌ای یافت. جنبش سبز که در جریان این انتخابات شکل گرفت وبه بزرگترین چالش رژیم جمهوری اسلامی تبدیل شد عمدتا بر دوش نیروهای جوان و به خصوص دانشجویان دختر و پسر استوار شده بود. برای سرکوب این جنبش، عوامل رژیم باید کنترل محیط‌های دانشگاهی را به دست می‌گرفتند - کاری که در مورد دانشگاه‌های دولتی حل شده بود. دانشگاه آزاد نیز باید مستقیما تحت کنترل جناح احمدی‌نژاد قرار می‌گرفت. از این رو، تصاحب و کنترل دانشگاه آزاد در این دوره اهمیت بیشتری پیدا کرد. به موازات آن، تلاش رفسنجانی برای حفظ نفوذ خویش در این دانشگاه نیز بیشتر شد و هر یک از دو طرف جریان به تاکتیک‌های مختلفی برای تحقق خواست‌های خود دست زدند. آخرین این تلاش‌ها، تصمیم رفسنجانی برای تبدیل دانشگاه به یک موقوفه و تلاش احمدی‌نژاد برای تصاحب دانشگاه با تغییر اساسنامه آن بوده است. با بسیج همه عوامل به نفع احمدی‌نژاد، روشن بود که شخص خامنه‌ای نیز پشت سر او ایستاده است، و رفسنجانی تنها با مراجعه به خامنه‌ای و اتمام حجت با او می‌توانست از اجرای نقشه آنان علیه خود و دانشگاه آزاد مانع شود.

وقایعی که در طول یکی دو هفته گذشته اتفاق افتاد نشان داد که تا چه حد ارگان‌های مختلف حکومتی به فساد و ابتذال کشانده شده‌اند و شخص خامنه‌ای تا کجا به این فسادها آلوده است. استناد عوامل احمدی‌نژاد در اقداماتشان همواره «نظر رهبری» بود و با همین حربه نیات خود را پیش می‌بردند. مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی که خود نهادی غیر قانونی است به استناد نظر خامنه‌ای، حتا از سوی شورای نگهبان «قانون اساسی»، معتبر شناخته شد. رییس قوه قضاییه حکم یک قاضی را به استناد نظر خامنه‌ای و بدون رعایت مقررات قضایی نقض کرد. وقتی مجلس مصوبه‌ای گذراند که عملا تصویب‌نامه شورای عالی انقلاب فرهنگی را لغو می‌کرد اوباش دولتی به جلو مجلس ریختند و بدترین دشنام‌ها در طول حیات جمهوری اسلامی و شاید در طول دوران مشروطه را نثار آن کردند. در پاسخ به این توهین‌ها رییس مجلس رسما مجلس را نه «مجلس مردم» که «مجلس خامنه‌ای» خواند و فرموده او را قانون شناخت. حتا در طول استبدادهای دوران قاجار و پهلوی نیز هیچگاه هیچ رییس مجلسی تا این حد شأن مجلس را پایین نیاورده بود که آن را مجلس فلان شاه بخواند. تمامی ساختار حکومت جمهوری اسلامی به فرموده ولی فقیه وابسته است و ولی فقیه خود نیز چنین پسندیده است.

در این جا نیز به روشنی خامنه‌ای پشت سر تلاش‌های احمدی‌نژاد برای تصاحب دانشگاه آزاد قرار گرفته است. ولی تلاش‌های او با مقاومت شدید رفسنجانی روبرو شده و او را به عقب‌نشینی وادار کرده است. او دستور داده است که فعلا هم مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی و هم طرح وقف اموال دانشگاه آزاد متوقف شود. خامنه‌ای مسلما این تصمیم را با طیب خاطر نگرفته، و رودرویی این دو یار قدیمی طرفداران آنان را بیش از هر زمان دیگر در برابر هم قرار داده است. از هم اکنون طرفداران احمدی‌نژاد نتیجه کار کمیته تعیین شده از سوی خامنه‌ای را تأیید مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌دانند (مگر می‌شود از کسی انتظار داشت که نظری بر خلاف رأی ولی فقیه صادر کند؟). ولی نظر کمیته هر چه که باشد، این درگیری به سختی می‌تواند خاتمه یابد. خامنه‌ای و رفسنجانی در دو سوی یک گسل بزرگ سیاسی جمهوری اسلامی ایستاده‌اند - و همه شواهد حاکی از آن است که این گسل به تدریج بازتر و عمیق‌تر خواهد شد. 

Iran Emrooz 


Share/Save/Bookmark

Recently by Hossein Bagher ZadehCommentsDate
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون
1
Dec 02, 2012
از ادعا تا عمل
5
Nov 21, 2012
انتخاب مجدد اوباما
3
Nov 15, 2012
more from Hossein Bagher Zadeh
 
Anonymouse

Nice article I believe Ahmadi will stink the university charters

by Anonymouse on

Just like everything else in his "presidency" he'll ruin the universities and burn them to the ground when he's done with it!  He has 3 more years left and has already managed to weaken the economy, and damage Iran's image in the world much more than expected and even mass production of potatos won't have the desired effect! 

Everything is sacred