معاهدهی ان.پی.تی متشکل از سه رکن اساسی است. رکن اول آن رکن «منع تکثير» است که مطابق آن کشورهای غير هستهای متعهد شدهاند که از دستيآبی به سلاح هستهای خودداری نمايند. رکن دوم آن رکن «خلع سلاح» است که مطابق آن کشورهای مجهز به سلاح هستهای متعهد شدهاند که ضمن خودداری از توليد بيشتر سلاح هستهای، تدريجاً خلع سلاح نمايند. و رکن سوم، رکن «حق دستيآبی به فنآوری صلح آميز» است که مطابق آن نه تنها حق دستيآبی همه کشورها به تکنولوژی هستهای صلحآميز به رسميت شناخته شده، بلکه کشورهای هستهای موظف شدهاند که به منظور توانمندسازی کشورهای غير هستهای، جهت انتقال و آموزش اين فنآوری اقدام نمايند.
پس به طور خلاصه، معاهدهی ان.پی.تی در وهلهی اول دو دسته کشور را تعريف میکند - کشورهای هستهای و کشورهای غير هستهای - سپس ميان آنها «معاملهای» بر قرار میسازد. مطابق اين معامله، کشورهای غيرهستهای - در ازاء اين تعهد که از اکتساب سلاح هستهای صرفنظر خواهند کرد - دو تعهد متقابل از کشورهای هستهای دريافت میکنند: اول اينکه کشورهای هستهای - ضمن به رسميت شناختن اين حق - در کسب فنآوری صلحآميز به آنها کمک کنند، و دوم اينکه کشورهای هستهای - با هدف تامين امنيت جهانی - تدريجاً به سمت خلع سلاح گام بردارند.
در نتيجه، میتوان گفت که معاهدهی ان.پی.تی از نظر ساختار و هدف با بسياری از معاهدات و کنوانسيونهای بينالمللی - مانند کنوانسيون منع نسلکشی، معاهدات حقوق بشری يا کنوانسيون منع شکنجه - يک تفاوت اساسی دارد: در حالی که معاهدات نامبرده تنها به وضع يک «قانون» برای تعديل يا تنظيم رفتار کشورها اکتفا میکنند، معاهدهی ان.پی.تی به مثابهی قراردادی است که طی آن طرفين برای نيل به يک مقصد تعيين شده و در جهت يک منفعت متقابل، وارد يک «معامله» يا مبادله میشوند. به عبارت ديگر، ان.پی.تی يک معاهدهی ساکن و ايستا نيست، بلکه يک «پروژه»ی پويای بينالمللی است که طبق آن هر دو دسته از کشورها - ضمن تعريف يک هدف مشترک و حرکت تدريجی به سوی آن - تعهداتی را نسبت به يکديگر (و نه مستقل از يکديگر) پذيرفتهاند.
اهميت اين تفاوت ان.پی.تی با برخی معاهدات و کنوانسيونهای «قانون ساز» در اينجاست که در معاهدات ايستايی مانند کنوانسيون منع نسلکشی يا کنوانسيون منع شکنجه، قصور يک طرف در انجام وظايفاش الزاماً دليل موجهی برای زير پا گذاشتن تعهدات کنوانسيون توسط ساير متعهدين نمیشود. به عنوان مثال، اگر يک کشور عضو «کنوانسيون منع شکنجه» - عليرغم وظيفهای که کنوانسيون به او محوّل کرده - دست به شکنجهی شهرواندانش بزند، ساير اعضاء نمیتوانند با استناد به نقض کنوانسيون توسط آن کشور، خود نيز متقابلاً اقدام به شکنجهی شهروندانشان نمايند. در واقع، محور اصلی اين دسته معاهدات رابطهايست که ميان کشور عضو با يک «اصل» مندرج در کنوانسيون برقرار شده و عملکرد اعضاء نيز تا حدود زيادی به صورت مستقل و جداگانه قابل ارزيابی است. اما در مورد قراردادی مانند ان.پی.تی (يا مثلاً پروتوکل کيوتو) که در آن مقصد مشخصی معیّن شده و طرفين - در راه رسيدن به آن مقصد - رابطهی متقابل و مشروطی با يکديگر تعريف کردهاند، منافع يک طرف چنان به حسن اجرای تعهدات طرف مقابل بستگی دارد که «نقض تعهد» میتواند منجر به نسخ و بلاموضوع شدن کل معاهده شود.
پس قاعدتاً آنچه برای تداوم «رژيم ان.پی.تی» و تحقق مقاصد آن اهميت دارد، برقراری توازن ميان تعهدات طرفين - يا به عبارت ديگر - حفظ نوعی موازنه ميان سه رکن اصلی آن است.
اما متاسفانه از پايان جنگ سرد تا کنون، تفسيری که از ان.پی.تی بر مناسبات بينالمللی - و حتی تا حدودی بر فضای آکادميک و رسانهای - سايه افکنده فاقد چنين خاصيتی است. در واقع، مطابق درک و تفسير غالب از اين معاهده - که اتفاقاً ايالات متحده در ترويج آن نقش مهمی داشته است - تنها يک رکن آن (يعنی رکن «عدم تکثير» يا اصل عدم دستيآبی کشورهای غيرهستهای به سلاح) مورد توجه و الويت قرار گرفته و ساير ابعاد آن قابل اغماض تلقی شده است. يعنی آن تناسبی که میبايست ميان سه رکن برقرار باشد تا «معامله بزرگ» انجام پذيرد - بر اثر اين تفسير ناعادلانه - کاملاً بهم خورده و در نتيجه - نه تنها موضوع و هدف نهايی معاهده مهجور مانده - بلکه اکثر کشورها و حتی آژانس بينالمللی انرژی اتمی نيز سياستهايشان را متعاقباً بر پايه و اساس همين خشت کج بنا ساختهاند.
به همين خاطر، امروزه شاهديم که هم «مکانيسمهای نظارتی بينالمللی» به صورت وسواسگونهای روی کشورهای غيرهستهای مانند ايران متمرکز شدهاند، هم کشورهای هستهای بدون هيچ پیآمدی از انجام وظيفهشان شانه خالی میکنند، و هم شرايط و ضوابطی در قالب پروتکل الحاقی آژانس و «موافقتنامههای پادمانی» به کشورهای غيرهسته ای تحميل میشود که غالباً با روح و اهداف «نظام عدم گسترش» همخوانی چندانی ندارد.
علاوه بر آن، با گذر زمان و جا افتادن اين تفسير «نامتقارن»، شاهديم که رفته رفته محدوديتهای پيشبينی نشده و جديدی به محدوديتهای ان.پی.تی اضافه میشود که - ضمن مغايرت با نص و روح قوانين مربوطه - بهانههای لازم را برای اعامل فشار بر کشورهای غيرهستهای فراهم میسازد. به عنوان مثال، در هيچ جای ان.پی.تی، يا موافقتنامههای پادمانی آژانس، دستيآبی به «قابليت» ساخت سلاح هستهای منع نشده است. اگر به متن مادهی ۲ ان.پی.تی رجوع کنيم، خواهيم ديد که در آن تنها «ساخت» - يعنی توليد فيزيکی - سلاح هستهای به عنوان يک فعاليت ممنوعه ذکر شده است. برخی کشورهای غير هستهای - اما همسو با غرب - نيز (مانند آلمان و ژاپن) رسماً از چنين تکنولوژی و قابليتی برخوردار هستند بی آنکه صرف داشتن اين قابليت بالفعل برايشان مسئلهساز باشد.
اما باز شاهديم که دولتهای غربی، فرای چارچوبهای قانونی، به کررات ايران را به تلاش برای کسب «دانش» يا «قابليت» ساخت سلاح متهم کردهاند و بر همين اساس نيز فشارهای نامتعارفی به آن وارد آوردهاند. آژانس انژری اتمی نيز - که اختياراتش در رابطه با کشورها بايد قاعدتاً در چارچوب موافقيتنامهی پادمانی باقی بماند - به تاسی از چنين برداشت نامتقارنی از رژيم منع اشاعه - در گزارش آخر خود نه تنها نسبت به برخی «تحقيقات» و کسب برخی «توانايی»ها ابراز نگرانی کرده است، بلکه اين «نگرانی» را به فعاليتهای تحقيقاتی خارج از صنايع هستهای - يعنی صنعت موشکی کشور - نيز تعميم داده است.
از سوی ديگر، شاهديم که در ازاء کسب اين همه امتياز - و نيز متناسب با وضع چنين محدوديتهای جديدی - دولتهای هستهای تن به هيچ معاوضهی قابل توجهی نمیدهند.
هرچند اين «تفسير نامتقارن» از ان.پی.تی بر فضای بينالمللی (و همانطور که ذکر شد، بر فضای آکادميک و رسانهای) غلبه کرده است، اما پرواضح است که چنين تفسيری با اصول پايهای فن تفسير - که در «کنوانسيون ۱۹۶۹ وين در مورد حقوق معاهدات» به صراحت تشريح شدهاند - کاملاً مغايرت دارد:
در واقع، اگر آنطور که بايد و شايد معاهدهی ان.پی.تی را مطابق روشی که در «کنوانسيون وين» مقرر شده تفسير کنيم - يعنی اگر (ضمن کنار گذاشتن تعصبات ايدئولوژيک) همان شيوهای را که دادگاه لاهه برای تفسير معاهدات بينالمللی پيش میگيرد بکار ببريم - قطعاً برداشتمان از معاهدهی ان.پی.تی با درک تحريف شدهی آن - که در مواضع کشورهای غربی قابل مشاهده است - بسيار متفاوت خواهد بود.
بر مبنای يک تفسير اصولی - که در آن تعهدات طرفين معاهده در «پرتو موضوع و هدف معاهده» مورد بررسی قرار میگيرد (مفاد ۳۱ و ۳۲ کنوانسيون وين) - به هيچ عنوان نمیتوان نتيجه گرفت که سه رکن ان.پی.تی از هم مستقل يا يکی از آنها بر ديگری تقدم دارد. برعکس، مطابق يک تفسير اصولی - که برخی آکادميسنهای غربی نيز اخيراً به آن مبادرت ورزيدهاند - نه تنها سه رکن معاهده متناظر به يکديگر و ذاتاً بهم وابستهاند، بلکه تعهدات هر يک از طرفين نيز بايد به صورت موازی و متقارن به اجرا درآيد. به عبارت ديگر:
تعهد «عدم دستيآبی به سلاح هستهای» توسط کشورهای غيرهستهای (از جمله ايران) بايد موازی با - و مشروط به - تحقق تعهد «کمک رسانی فنی و خلع سلاح تدريجی» از جانب کشورهای هستهای انجام پذيرد. چنين نتيجهای - که بر اساس تفسير اصولی ان.پی.تی (مطابق اصول کنوانسيون وين) حاصل میشود - با محتوای صورت جلسات مذاکرات مقدماتی اين معاهده و همچنين رای مشورتی دادگاه لاهه درهمين خصوص (۱۹۹۶) نيز کاملاً مطابقت دارد.
در اين راستا، میتوان از دستگاه ديپلماسی ايران خرده گرفت که در طی سالها مذاکرات هستهای، نتوانسته است، جهت تعديل فضای حاکم، آنطور که بايد و شايد بر اهميت بازگشت به يک تفسير اصولی از ان.پی.تی تاکيد کرده و اجرای دو رکن معطل ماندهی آن را - با استدلالهای علمی و اصولی - از جمله مطالبات محوری خود قرار دهد. اگر هم احياناً به ناعادلانه بودن نحوهی اجرای «رژيم عدم اشاعه» اشارهای کرده است، بيشتر در قالب يک اعتراض شعاری، پوپوليستی يا يک گفتمان ضد امپرياليستی بوده است تا در قالب يک خواستهی هدفمند، مستدل و دقيق حقوقی. به عبارت ديگر، ايران نتوانسته است آنطور که بايد و شايد از فرصت تاريخی بدست آمده استفاده کرده و با ارائهی راهکارهای دقيق و خدشهناپذير حقوقی - که میتوانست مورد استقبال و حمايت خيلی از کشورهای غيرهستهای نيز قرار گيرد - تحولی اساسی در درک رايج از معاهدهی ان.پی.تی ايجاد نمايد.
از سوی ديگر، اکثر گروهها و شخصيتهای منتقد ايرانی نيز نتوانستهاند برنامهی هستهای کشور را در سياق (context) حقوقیاش و به صورت جامعتر و بيطرفانهتری مورد بررسی قرار دهند. به همين دليل نيز موضعگيری بسياری از آنها - که معمولاً با تاييد بی قيد و شرط اتهامات و مدعيات کشورهای غربی عليه ايران همراه بوده است - به بازتوليد تفسير نامتقارن معاهدهی ان.پی.تی کمک کرده و نتيجتاً در افکار عمومی کشور نيز بازخورد خوبی نداشته است.
واضح است که مجموع اين شرايط، بحث پيرامون پروندهی هستهای را از يک بحث اصولی به يک بحث «ايدئولوژيک» يا «سياسی» تنازل داده است و طبعاً شرط لازم برای نيل به سوی يک «موضع ملی» در اين رابطه نيز بازگشت به يک بازخوانی «حقوقی» پروندهی هستهای خواهد بود.
Recently by Reza Nasri | Comments | Date |
---|---|---|
Iran vs the United States on the legality of using nuclear weapons | 3 | Sep 09, 2012 |
تحریمها، تبعیضها | 3 | Aug 08, 2012 |
Why isn't the Iranian-American diaspora actively demanding that William Rogers sees his day in court? | 2 | Jul 02, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
@Flintstone
by MeyBokhor_Manbarbesuzan on Mon Dec 19, 2011 12:36 AM PSTDear Mr. Two-Piece-A-Day, just because you have landed a lucrative job at AIPAC, you don't have to make fun of us "unemployed."
Thanks for the reply, Reza.
by Ari Siletz on Sun Dec 18, 2011 01:11 PM PSTDebates on the withdraw option are worth keeping careful track of. Based on your reply one would deduce that Iran risking the North Korea strategy may signal that the IRI believes a U.S. military attack is unavoidable and that there's nothing to lose by trying it.
Mr Nasri what is your real point
by rain bow movment on Sun Dec 18, 2011 04:49 AM PSTMr Nasri
please come clean and tell us ,what is your real intention of mum bo jum bo for supporting IRI regim.
western and eastern Imperialist country supporting IRI for 32 years.
NPT,UN,amnesty international is all playing a game with IRI to keep compatriot Iranian occupy,in fact there is no regime better than IRI for the west and east.
if for some reason they decide to change this regim,it's like an old prostitude it expierd it's used by date.
if you are in a financial trouble and you writing these article to get paid by IRI or you are member of toudeh party ,please let us know to orgnize a charity box to help you out.
There is no limit to stupidity & ignorance of IRI supporter
If Iran were to pull out
by Reza Nasri on Sat Dec 17, 2011 11:48 PM PSTIf Iran were to pull out of the NPT, many think that the U.S reaction could go either way:
Either it would try to incite Iran into staying within the non-proliferation regime by giving it even more incentives (as it did - to the surprise of many people - when North Korea initiated its withdrawal process);
Or
It would quickly make good use of the momentum and international support that such move would generate, form a military coalition with Western and regional powers (including Saudi Arabia and probably Turkey) and engage in an attack.
Personally, I think that the second possibility would be more likely.
I believe that the Iranian establishment currently sees more risk in such a provocative move than potential benefits as well. Although I can't help but notice that the "withdrawal" option is gaining more and more momentum among influencial people in Iran (The Parliament even passed a legislation to that effect).
Makes sense to me.
by Ari Siletz on Sat Dec 17, 2011 02:59 PM PSTOne question on NPT: The reason Iran does not pull out of this progressively bad deal, is it that she still needs Russian expretise for her nuclear plants? Or perhaps fear of provoking a U.S. attack?
If this is all you get paid for...
by Bavafa on Sat Dec 17, 2011 09:37 AM PSTI say AIPAC's waste of money!
'Hambastegi' is the main key to victory
Mehrdad
Islamist Palestinian crop dusters
by Fred on Sat Dec 17, 2011 08:56 AM PSTIslamist Palestinian crop dusters need to get a job and stop mooching off the Iranian people.
اگر از رابطه آقای گودرزی و شقیقه خانم میخواهید، کامنت اولی رو
BavafaSat Dec 17, 2011 08:45 AM PST
اگر از رابطه آقای گودرزی و شقیقه خانم میخواهید، کامنت اولی رو بخونید
However, back to the article and the issue of NTP:
It is undeniable that those nation at the top and in charge of administrating NTP, the five member of security counsel, have been in violation of this treaty in far greater degree than the member States. Those violations include but not limited to
- A lack of commitment to disarm and destroy their own many thousand arsenal of WMD
- A lack of cooperation with non-nuclear nations in their peaceful program and use of nuclear power
- Aid and nuclear cooperation with the non-signatory States (Israel, India, Pakistan)
- Politicizing NTP and manipulating its objective in order to prompt/invade other nation (Iraq and we see sign of it against Iran)
'Hambastegi' is the main key to victory
Mehrdad
یک بام و دو هوا
FredSat Dec 17, 2011 08:16 AM PST
نویسنده این مقاله در بلاگی که همین امروز منتشر کرده؛ پس از تمسخر ایرانیان مخالف نظام درمورد درخواست رضا پهلوی از سازمان ملل برای بررسی به جنایات خدایگان علی آقا رهبر چنین استدلال میکند:
" آیا واقعاً اینها فکر میکنند که در حالی که یکی از نهادهای سازمان ملل یک گزارشگر ویژه برای مسئلهی نقض حقوق بشر در ایران تعیین کرده، و همین گزارشگر در آخرین گزارشش هیچ صحبتی از «جنایت علیه بشریت» نکرده، یک نهاد دیگر سازمان ملل میآید و به حرف آقایان مصطفایی و پهلوی بالاترین مقام سیاسی کشور مورد نظر را به دادگاه کیفری بینالمللی ارجاع میدهد؟"
سئوال:
چرا وقتی به سخره گرفتن درخواست برای محاکمه خدایگان امام معصوم علی آقا رهبر میرسد؛ نهاد های سازمان ملل مورد استناد قرار میگیرند؛ ولی وقتی دو نهاد همان سازمان ملل مورد استناد همین نویسنده، نظام پربرکت را در سرپیچی از مفاد معاهده و قوانین بین المللی مجرم میداند؛ به یکبار صحبت از " يک بحث اصولی به يک بحث «ايدئولوژيک» يا «سياسی» تنازل داده" میشود؟
آیا این استدلال هم بر گرفته از همان کتاب شرعیات همین نویسنده است که در آن قتل عام برنامه ریزی شده هزاران ایرانی زندانی جنایت علیه بشریت محسوب نمیشود؟