اکنون و در بزنگاه تاریخی
۳ دسامبر ۲۰۱۱
آزادی، همیشه آزادی دگر اندیشان است
(روزا لوکزامبورگ)
دشمن واقعی مردم ایران
مردم ایران تنها یک دشمن واقعی دارند وآن هم «حکومت ناب محمدی» است. این «نظام مقدس اسلامی» دشمن درجه یک صلح درمنطقه هم هست و آن چنان که در قانون اساسیاش مندرج است و بارها از سوی رهبرانش بیان شده آهنگ آن دارد که با جنگ و جهاد، «انقلاب اسلامی» را به تمام جهان صادر کند و در«مدیریت جهان» با هرشکل ممکن سهیم شود! براین پایه است که در کنار تأسیس سپاه تروریستی قدس، به تمامی شبکههای ترور بینالمللی یاری لُجستیکی، مالی، اطلاعاتی و نظامی میرساند. «رهبر»، فرماندهان سپاه، و دولتمردان مسلمان در ایران پیوسته برطبل جنگ میکوبند. فریادهای «راه قدس از کربلا میگذرد»، «مرگ بر آمریکا»، «اسرائیل باید از نقشهی جغرافیا حذف شود»، «مرگ بر انگلیس» و شعارهای جنگی دیگری از این دست، ۳۳ سال است فضای حکومتی در ایران را پر کرده است. روزی نیست که پرچم این یا آن کشور را آتش نزنند. ماهی نیست که موشکهای قارهپیمایی در ایران آزمایش نکنند. صلح جهانی براستی که از سوی مشتی روحانی بیخرد و اوباش پاسدار در خطری جدی قرار گرفته است.
چنین است جنگ!
ایران یکی از لقمههای چرب بر سفرهی روسها و چینیها است. پیداست که دیگرغارتگران و راهزنان بینالمللی هم خرسند میشوند چنان اوضاعی فراهم آید تا آنها به بهانهی سرکوب وگوشمالی رژیم توتالیتر وجنگطلب اسلامی در ایران، سلطه و چپاول خود را از نو درخاورمیانه سازماندهی کنند. ای بسا ایران نیز مانند لیبی و شاید بزودی سوریه بدست کشورهای رقیب ازسفرهی چین و روسیه قاپیده شود! بازندهی اصلی این دگرگونیها مردم ایران خواهند بود. چرا که آنان بدست حکومت اسلامی و مدافعانش به گروگان گرفته شده و خود حق مداخله در سرنوشت خود را ندارند. همهی جناحهای این حکومت در پدید آوردن وضعیت مرگبار در ایران و خاورمیانه نقش مؤثر و آشکاری داشته و دارند. هم بنیادگراها و هم اصلاحطلبان، طراحان اصلی کشاندن ایران به باتلاق نابودیاند. مردم ایران درهیچ عرصهای با منافع این رژیم همسو نیستند. منافع حکومت اسلامی درهمهی گسترهها با منافع ملی ایرانیان درستیز است. ایرانیان به معنای واقعی کلمه به اسارت رژیمی دزد، سرکوبگر، ریاکار، جنگطلب و ضد ایرانی درآمدهاند. رژیمی که یک روز برای آمریکا و غرب شاخ و شانه میکشد، یک روز برای عربستان و مصر، یک روز برای اسرائیل و ترکیه و روز دیگرهم برای انگلستان و فرانسه. اما اگر این «جهادگران» حاکم بر ایران درهمهی این موارد بلوف بزنند، در کوبیدن جان و جسم ایرانیان و نابودی اندیشه و فرهنگ ایرانی بسیار جدی عمل کرده و میکنند. یکی از آرزوهای آنان برای برونرفت از بنبست سیاست داخلی و منطقهایشان همانا جنگ است که آن را آشکارا بر زبان میآورند و چه بسا که این آرزو نیز بر دلشان نماند. اما تاوان هرجنگی را مردم میدهند. فرماندهان لشکریان عرب و مغول و اسکندر همه رفتند اما ویرانیهای فرهنگی و سیاسی آنان هنوز هم در ایران جبران نشده است. دیگر نه میشود تخت جمشید را بازسازی کرد و نه میتوان هزاران کتاب ادبی و علمی سوخته شدهی ایرانی به دست عربها را بازنوشت و نه میتوان جان میلیونها ایرانی را که از جنگ قادسیه تا جنگ با صدام حسین کشته شدند به پیکر آنان بازگرداند. چنین است جنگ! سران جنگطلب رژیم اسلامی در ایران، ای بسا پیش از فرارشان به کشورهایی که سرمایههای غارت شدهی ایران را به آنجاها قاچاق کردهاند، میهن ما را به سرزمینی یکسره از خاکستر وخون تبدیل کنند. برای جلوگیری از نابودی ایران باید این حکومت در تمامیتاش از کشور ایران محو شود. این حقیقتی است که تنها مردم ایران باید برای پیاده کردنش بکوشند. ضدیت با جنگ وظیفهی هر ایرانی است، اما وظیفهی مقدم برآن، ضدیت با جمهوری اسلامی است که زمینههای جنگ را فراهم کرده و اکنون بنا به گفته فرماندهانش منتظر کلید خوردن آن است تا «انرژی ذخیره شده» خود را یکجوری تخلیه کند!
مُفتّشان سیاسی رژیم در «اپوزیسیون»
در این میان اما آن دسته از «روشنفکرانی» که میخواهند با انجام «برخی اصلاحات» اصل این رژیم را حفظ کنند، آنانی که خود از بنیانگذاران، تئوریسینها یا مشاطهگران «اپوزیسیونی!» این رژیم بوده وهستند، میدانند که حکومت اسلامی سالهاست در دل و اندیشهی ایرانیان مرده است. آنان برآنند تا با حفظ «ظاهری انتقادی» از سقوط رژیم جلوگیرند تا مگر پستهای از دسترفتهشان را دوباره به دست آرند. درچنین کارزاری حمله به افراد، جریانها و مخالفان راستین رژیم، شکل مناسبی است تا آنها در پوشش «ضدیت با جنگ»(!) به دیرفهمان حکومتی بفهمانند که «خودی» هستند و هوای «جمهوری اسلامی» را دارند، حتا در بیرون از کشور و به صورت تودهی راندهشدگان از حکومت! دراین میان ابراز نظر علی میرفطروس، پژوهشگر تاریخ ایران دربارهی حکومت و براندازی آن بشکل جراحی نظامی، بهانهای برای «منتقدان شرمگین» رژیم شده است. این گرگانِ در لباس میش- به عمد- از درک کُنه نوشتهی این چهرهی سرشناس ادبی و فرهنگی ناتوان میمانند تا بتوانند چراغهای سبز چشمکزنشان را از دور و نزدیک برای حکومت روشن کنند. این مفتشان سیاسی درموقع ربوده شدن مخالفان رژیم و یا ترور افرادی همچون رافق تقی (نویسندهی آذربایجانی که با فتوای آیتالله لنکرانی ترور شد) غایباند اما تا خطر سقوط به دروازههای خلافت اسلامی نزدیک میشود، سرو کلهشان پیدا میشود! بساط توطئه، ترور شخصیتی، جوسازی و خاکپاشی به چشم مردم را میگسترانند و با فریاد «واسلاما»، «وامیهنا» به ترویج تفتیش و سانسور آن هم درجهان آزاد میپردازند. آنان نه تنها ارزشی برای مخالفان نظری و سیاسی خود قایل نیستند، بلکه میکوشند زمینههای روانی و تبلیغاتی حذف و ترور دگراندیشان را نیز فراهم کنند.
آزادی بیان و عقیده، یک اصل جهانی
در هیج جای جهان آزادی و دموکراسی شکل نخواهد گرفت مگر با درک حضور دگراندیشان؛ و کوشش برای فعالیت علنی آنان درجامعه و فراهم کردن امکانهایی تا مخالفان هم بتوانند آزادانه و بیواهمه از تهمت و تعزیر، افکار و دیدگاههای خود را بیان کنند. جامعهای بدون صدای روشن و آشکار مخالفان، جامعهای مرده است. هرجامعهای از جریانها و لایههای ناهمسان و گاه باخواستهای ناهمروند شکل گرفته است و تنها با حضور علنی و قانونی همهی نحلههای نظری وسیاسی درصحنهی اجتماعی است که بقای آن جامعه تضمین خواهد شد. ایرانیانی همچون نبویها، گنجیها و صمدانیها که در کشورهای غربی میکوشند به صورت مُفتش و لابی حکومت اسلامی عمل کنند و جلوی ابراز نظر و کوششهای مخالفان جدی رژیم را بگیرند، چه تفاوتی با بازجویان امنیتی رژیم در درون ایران دارند؟ یکی فتوا به قتل سلمان رشدی میدهد و این دیگری از یک پژوهشگر خلع دکترای افتخاری میکند! روشنفکران میتوانند درمخالفت با جنگ یا با موافقت با ضربهی نظامی به مراکز سیاسی و امنیتی حکومت اسلامی یا حتا درموافقت با «جنگ بشردوستانه» نظرشان را بیان کنند، اما اینان نه فرماندهان ناتو هستند، نه سران پنتاگون و نه فرماندهان سپاه قدس وسپاه پاسداران. نظر اینان تنها در محدودهی نظرهای گوناگونی باقی میماند که وجودشان برای تنفس هرجامعهی دموکراتیکی ضروری است. چماقکشی برای تهدید دگراندیشان و بستن دهانها تداوم همان سیاست «بشکنید این قلمها را!» است که رهبرعظیمالشان این حضرات در ۳۲ سال پیش بیان فرمود! آنچه میتواند جلوی جنگِ احتمالی را بگیرد و همزمان، هیولای رژیم اسلامی را از سرزمین ایران دورکند خیزش سراسری و پیگیر مردم ایران است.
شوربختانه نظر روشنفکران موافق یا مخالف باجنگ،نقش چندانی درپیش آمدن یا نیامدن جنگ ندارد. سرنوشت جنگ یا صلح را سران حکومتها، مراکز فرماندهان نظامی، کارتلها و مدیران کلان اقتصاد و سیاستهای جهانی رقم میزنند. در این میان، نه «سینه زنی روشنفکران» برای حکومت نقشی ایفا میکند و نه راه حلهای دیگر برای چگونگی زدن رژیم. ارزش عقاید و دیدگاههای هر جریان اجتماعی از آنجایی آغاز میشود که دیدگاهها و باور دیگر جریانهای اجتماعی در چالش با آنها قرار گیرند. دین سازان و سوءاستفاده گران از ابزار دین و ایدئولوژیهای حکومتی هرگز نتوانستهاند دگراندیشان و حتا دگردینان را تحمل کنند، اما دست کم مدعیان «روشنفکری» درسدهی بیست و یکم و آن هم درجهان آزاد باید بتوانند امکان نوشدن خود را در امکان دادن به بسط و بیان دگراندیشی فراهم کنند. اما اگر حُسن نیتی در کار نباشد «روشنفکران» هم به ابزار دست جباران و غارتگرانی همچون «حکومت امام زمان» بدل میشوند.
بیاعتنایی به «اصل آزادی بیحد و حصر بیان» موجب هرچه فروتر رفتن میهن ما درمرداب استبداد دینی و سیاسی دیرینهی خود خواهد شد.
ارائه دهندگان این متن:
اسماعیل خوئی - اسماعیل نوریعلاء - میرزاآقاعسگری،مانی – کوروش اعتمادی – جواد اسدیان – ویکتوریا آزاد – حسن کیانزاد - سیروس ملکوتی - فرشاد ورهرام - سیاوش لشگری – سبا خوئی - دارا لشگری – یزدان خدابندهلو - مدیریت پارس دیلی نیوز - زویا مجد – نادره افشاری - محمود مرادخانی - عباس خرسندی – مزدک کاسپین - داریوش مجلسی – پوران ابراهیمی – حسن اعتمادی – ناصرکرمی – جهانگیر لقایی – محسن کردی – حسین رحیمی – مازیار ملک - منوچهر بخشنده - امیرحسین افشار - مهدی زمانی – وحید آبان – نادر مقبلان – آرش مهدوی – فرِد صابری – بابک اسحاقی – منوچهر رستمیان – علی نظری فر – پوریا ایرانی – آریا اصفهانی – علی منصور – تام گری – مهر مهرآیین – فرشته مجیدی – اسماعیل هوشیار – علی دشتی – پرویزی – بابایی – فرید چاووشی – تورج معین – احمد کوشکی – مهدی فراهانی – نادر اعتمادی – پرویز – پروین کریم – شهاب عقیقی - نسرین امیر صدقی - مظفر جهانگیری - حمید رشمه ای – سید عزت الله رشمه ای – داوود قاسملویی – ایراندخت سلیمی – آبتین آینه – پری عسگری - مراد معلم - منوچهر آریایی – مینا ابراهیمی فیروز – ربابه احمدی – جلوه قاجار - سارا ترکمان - امیر حسن زاده - آرتمیس فروغ - حمید وحدتی - آزاده پارسی - زری ایرانی - بردیا - بابک مهر آئین - مهدی کردستانی - آرش اسحاقی- آیلین نظریان - ارژنگ ایران دوست - مرضیه تاری – فریبرز کریمی بختیاری - فرح صنایی - کوشان ماد - صمد آقایی - سحر ایرانی - جهانشاه جاوید
امضاء های تکمیلی،متعاقباً به آگاهی می رسد.
برای افزودن امضاءهای تازه،به آدرس های زیر ایمیل فرمائید:
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
روی دیگر سکه
rashidSat Dec 10, 2011 07:37 AM PST
Mohamad.Purqurian بسیار خردمندانه نوشتید . در واقع اینها هم عین آنها یا روی دیکر سکه هستند . اکثر مردم زمانه ما هم یا با آنها هستند یا با اینها و معدودی میتوانند آزاده به معنی واقع کلمه باشند .
آزادی بيان
Mohamad.PurqurianSat Dec 10, 2011 06:17 AM PST
امظا کنندگان محترم اين بيانيه فراموش کرده اند که اگر آقای مير فطروس حق دارد "آزادی بيان" داشته باشد، ديگران هم حق دارند که حرفش را نقد کنند. ولی مشکل اينجا نيست. متآسفانه مردم ايران گرفتار يک دور شيطانی شده اند که از يک طرف جمهوری اسلامی اکثر منتقدينش را وابسته به نيروهای بيگانه قلمداد ميکند و اپوزيسيون هم به هر کسی که عقيده متفاوتی داشت بر چسب مزدور جمهوری اسلامی ميزند. اين است که با کمی دستکاری در شعر سعدی ميتوان گفت:
بزنی حرف دگران و چو نقدت بکنند
داد وفرياد بر آری که آزادی نيست.
بنابراين مردم در تلاطم اقيانوس سياسی دنيای امروز با تمام نارضائيها جانب سکاندار کشتی را ميگيرند و اگر هم برای آقای ميرفطروس و طرفدارنش احترامی قائل بودند، بياد ابر مرد ادبيات ايران ميافتند که بدرستی گفته بود:
آنکه چون پسته ديدمش همه مغز
پوست بر پوست بود همچو پياز
پارسايان روی در مخلوق
پشت بر قبله ميکنند نماز
چرا که بخوبی دريافته اند چه کسانی در جهت منافع بيگانگان هيزم کش آتش نفاق برای جنگ افروزی هستند که دانسته وياناآگاه نتيجه ای جز مرگ ومير و نابسامانی وخرابی وبيخانمانی برای مردم نخواهد داشت.
Thank you JJ
by Aria on Wed Dec 07, 2011 09:22 AM PSTfor your wisdom and signing this document.
Dear aynak
by areyo barzan on Tue Dec 06, 2011 04:48 AM PSTAlthough I agree with most of the points made by you. I believe you are missing the main point here.
The author or authors here are confronting an immanent danger which is threatening the very existence and sovereignty of our homeland. Democracy however is totally a different kettle of fish. In one of my previous articles
(//iranian.com/main/2011/nov/if-we-really-...) I have explained a bout such phenomena as democracy and how a society can achieve or lose it.
I would be very interested to know your input in this article
God Bless Iran
I am surprised to see JJ's signature in here
by ahosseini on Sun Dec 11, 2011 02:33 AM PSTWhen Sadegh Saba called for silencing the IRR media, he was quite opposed to it. There, we are talking about the real IRR's media and he was quite right in doing so. silencing Khomaini turned him to a national hero. Perhaps JJ can explain. I am really surprised.As for Khoie and Nori Ala, I know them both for a long time. I don't think any of the two are serious politicians. I wish none of them got involved in non-constructive party politics and instead focused on poetry and literature. If you see my satirical rhymes you will clearly see my strong stance against Islamic reformists. However, there was something positive in Khatami's international politics that made Madline Albright acknowledging the grievances of Iranian people against USA. We must admire any opposition groups being against military intervention. Imagine Israel, Saudi Arabia, USA and Europe bring a coalition of a few of their puppets to power. Then in 30 years time we will have another Islamic revolution. Anything less than proper democracy will turn Iranian people into slaves for decades. Right now, Khamanehei, has no support amongst our people. He therefore bribes Russians with $40bn contract to “rebuild “ ... He does that because he knows he can not survive for one day if he does not have the backing of the Russians and Chinese. I don’t think he would be in this position if he did not go along with cheating in the presidential election, even within their own stupid Islamic republic system. It appears as if Ahmadi and Mashaei have switched to West, paving the way for military intervention. Can you imagine, the main financial sponsor for “democracy!” in Lybia is Qatar. Do we really want such a democracy? Perhaps our philosopher Dr Khoie and the leader of NewSecularism movement, Dr Noori Ala can answer this question.
The author must read again the comment posted on Mirfetr... text
by long live Iran on Mon Dec 05, 2011 11:08 AM PST"Freedom of speech is the freedom to speak freely without censorship. The term freedom of expression is sometimes used synonymously, but includes any act of seeking, receiving and imparting inforIn practice, the right to freedom of speech is not absolute in any country and the right is commonly subject to limitations, such as on libel, slander, obscenity, incitement to commit a crime, etc.mation or ideas, regardless of the medium used. "
Firstly the author/s is/are recommand to read the previous post of Mr. Mir fetrous. Instead of repeating all again.
Secondly the meaning of freedom of speach is to have your own words without insulting and libeling the others and tolerating others opinion and freedom of speach. But it seems that this author/s wants just freedom for himself and not only does not tolerate it but also trys to libel others who has different opinion.
Long Live Iran
divaneh جون
rashidMon Dec 05, 2011 09:07 AM PST
سناتور آمریکای برای --تشویق- او به حمله نظامی به --ایران-- تاثیر گزار
نیست پس ایشان چرا می نویسد؟) یاد حافظ هم به خیر که فرمود
قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
I don't get this???
by MeyBokhor_Manbarbesuzan on Mon Dec 05, 2011 01:35 AM PSTWho infringed on his freedom of speech?
He writes something. Others don't agree with him tell him so. So this cry baby goes and calls on his baba o naneh shouting for help.
If these gentlemen's definition of free speech is that Mr. Mir Fetros can say anything he wants without opposition, then they are lacking the basic knowledge of free speech -- probabely because they may all have gotten their social sciences degrees from the same university as that of Mr. Mir Fetros.
دشمن واقعی مردم ایران
aynakSun Dec 04, 2011 11:02 PM PST
متاسفانه -- دوستان فرهیخته ای مانند- اسماعیل نوریعلاء که در زمان انقلاب و لابد برای پایان دادن به "تنها دشمن واقعی مردم ایران" که در آن زمان رفتن شاه بود، سینه خمینی را میزدند، حالا با آشنا شدن با کلمه "سکولار" لابد نوش دارو را در این میبینند و بس؟ راستی در نوشته های ایشان چرا صحبتی از دمکراسی و مردم سالاری نیست؟ اما از جناب ا سماعیل خوئی شاید ؟ باید انتظاری بیش از این داشت. دوست محترم، شما که خود شاهد حکومت های سکولار شوروی ان موقع و حالا هم حکومت چین هستید. مگر آقا حیدر علیف آذربایجان سکولار نیست؟ مگر همین رضا شاه - خود شخصی سکولار نبودند؟ اگر رضا شاه درد ایران را دوا کرده بود و استالین روسیه را، پس چرا این دو کشور به روز کنونی افتاده اند؟. اگر تا کنون دو ریالی جا نیفتاده، مگر خود حسنی مبارک مفتی و فقیه بود که اینگونه مفتضحانه از کار بر کنار شد؟ با دانش تاریخ ایران، کدام عقل سلیمی است که خواسته خود را برای ایران فقط به سقوط حکومت ناب محمدی محدود می کند؟ اگر اینگونه که یاد شد نیست، باید شرح دهید چگونه است که از حمله نظامی که مورد تایید میرفطروس هست -- حمایت می کنید، --بدون اینکه -- از چگونگی پاسخگو شدن حکومت صحبتی نمایید؟ لابد همانگونه که پس از رفتن صدام سکولار و جانشینی ان با ملکی نماینده شیعیان -- عراق کارش درست شد، کار ایران هم درست خواهد شد؟ خوب برای این کار، لابد به تحقیق و موشکافی احتیاج است. کدام کشوری را سراغ دارید که از طریق بمباران دمکرات شده؟ ولی مشکل میرفطروس که دمکراتیک بودن یا نبودن نیست. مشکل او- خود کم بینی است وگرنه چگونه --دمکرات ترین دولت ایران --دولت مصدق را -- آسیب شناسی می کند، ولی حکومت استبدادی را که از اتحاد مذهبوین -فداییان اسلام و شاه بر آمد و نهایتا به انقلاب ۵۷ منجر شد آسیب شناسی نمی کند؟
سپس تحت لوای "آزادی بیان" خود به --نقد-- افکار کودکانه میرفطروس که حتی از بیان و ارتباط دادن چند جمله از نظر منطقی عاجز است حمله می کنید، و هر کس را که خواهان راه حلی جز حمله نظامی است با یک چوب میزنید: در این میان اما آن دسته از «روشنفکرانی» که میخواهند با انجام «برخی اصلاحات» اصل این رژیم را حفظ کنند، آنانی که خود از بنیانگذاران، تئوریسینها یا مشاطهگران «اپوزیسیونی!» این رژیم بوده وهستند.... چه جالب، هر که با خزعبلات میرفطروس نقد داشت خواهان حفظ این رژیم است و آنکه لابد طرفدار آن-- حتما ؟؟؟؟
به چند تناقض آشکار در این نوشته توجه فرمایید:
سران جنگطلب رژیم اسلامی در ایران، ای بسا پیش از فرارشان به کشورهایی که سرمایههای غارت شدهی ایران را به آنجاها قاچاق کردهاند، میهن ما را به سرزمینی یکسره از خاکستر وخون تبدیل کنند. برای جلوگیری از نابودی ایران باید این حکومت در تمامیتاش از کشور ایران محو شود. این حقیقتی است که تنها مردم ایران باید برای پیاده کردنش بکوشند. ضدیت با جنگ وظیفهی هر ایرانی است، اما وظیفهی مقدم برآن، ضدیت با جمهوری اسلامی است که زمینههای جنگ را فراهم کرده و اکنون بنا به گفته فرماندهانش منتظر کلید خوردن آن است تا «انرژی ذخیره شده» خود را یکجوری تخلیه کند!
ما که نفهمیدیم، اگر فرماندهان حکومت اسلامی منتظز کلید خورد ن زمینه های جنگ هستند --به گفته خود شما-- و اتفاقا به قبول من- پس فرق میرفطروس و شما که از طرف مقابل (از دید خود) خواهان آغاز --همین-- جنگ هستید در چیست؟
شوربختانه نظر روشنفکران موافق یا مخالف باجنگ،نقش چندانی درپیش آمدن یا نیامدن جنگ ندارد. سرنوشت جنگ یا صلح را سران حکومتها، مراکز فرماندهان نظامی، کارتلها و مدیران کلان اقتصاد و سیاستهای جهانی رقم میزنند. در این میان، نه «سینه زنی روشنفکران» برای حکومت نقشی ایفا میکند و نه راه حلهای دیگر برای چگونگی زدن رژیم. ای بابا- اگر نامه نوشتن میرفطروس به سناتور آمریکای برای --تشویق- او به حمله نظامی به --ایران-- تاثیر گزار نیست پس ایشان چرا می نویسد؟ شخصا - به حق جناب میرفطروس برای بیان هرچه گفته معتقدم. ولی به حق خود برای نقد حرف او نیز هم چنین. اینکه شما هرکس که با نظریات مخرب میرفطروس مخالف است را با یک چوب میزنید و او را طرفدار رژیم خطاب می کیند، خود نشان از چیست؟
Loved this
by Anahid Hojjati on Sun Dec 04, 2011 07:48 PM PSTThanks .
آقا این بساط را جمع کنید
divanehSun Dec 04, 2011 03:16 PM PST
من هم نظر خوشی نسبت به مهره های سابق رژیم در غرب ندارم اما شما با این امضا جمع کردنها بر علیه آنهائی که با نظر میر فطروس مخالفت کرده اند به خاموش نمودن دگر اندیشان مشغولید. مگر چیزی به غیر از مخالفت با نظریات ایشان عنوان شده که شما دسته و گروه راه انداخته اید و شعار می دهید؟
مقالۀ جناب میر فطروس که تا چندی پیش دکترای افتخاری دانشگاه آبدوغ خیار را جدی گرفته و خود را دکتر می نامیدند بچه را توی گهواره به خنده وا می داشت. در این که نظر ایشان و هیج کس دیگر در جلوگیری و یا تشویق جنگ اثری نخواهد داشت شکی نیست اما استدلالهای ایشان و توجیه جنگ با استناد به آلودگی هوا و آمار تصادفات رانندگی در ایران انسان را به حیرت وا می داشت که چگونه بعضی شقیقه را به همه چیز مربوط می دانند.
دم همه گرم
FredSun Dec 04, 2011 11:49 AM PST
دم تک تک امضاء کنندگان گرم؛ زنده باشید و آزادی ایران و ایرانیان را ببینید و لذت ببرید.