مبارزه مسالمت آمیز مدنی یکی از اشکال جدی مبارزه است که طی یکی دو دهه گذشته مورد استقبال اپوزیسیون ایرانی قرار گرفته است.
مبارزه مسالمت آمیز گرچه به قدمت تاریخ بشرهمیشه در کنار اشکال خشونت آمیز و قهر انقلابی وجود داشته اما طی نیم قرن اخیر و وبویژه پس از جنگ جهانی دوم که نمایش اوج خشونت بشری بود. به عنوان یکی از اشکال جدی مقاومت و مبارزه تئوریزه شده و افق های جدیدی در عرصه مبارزه اجتماعی را بر روی ما گشوده است.
موفقیت و پیروزی جنبش استقلال مردم هند و مبارزات مدنی ضد نژادپرستی دهه 60 در ایالات متحده به مبارزه مسالمت آمیز مدنی جان تازه ای بخشید. در ایران مبارزه مسالمت آمیز مدنی بسیار پیشتر از تجربه جهانی مدون شده کنونی آن در هند و ایالات متحده و یا آفریقای جنوبی وجود داشته است. این تجربه گرانبها متاسفانه تحت تاثیر سایه سنگین تفکر شیعه از یک جهت و انقلابی گری چپ از طرف دیگر از عرصه تفحص فکر ایرانی پنهان مانده و ما را از این گنجینه ملی محروم نگاه داشته است.
همین امر نیز باعث گردیده که سهم (contribution) ما ایرانی ها در شکل گیری تئوری های مبارزاتی مدنی چنانکه شایسته است محفوظ نمانده است.
تجربه دهه اولیه انقلاب و خشونت حاصل از آن و قتل عام و سرکوب وحشیانه مخالفین در سراسر کشور توسط حکومت اسلامی موجبات بازنگری در اشکال مبارزاتی را در اذهان فعالین سیاسی بوجود آورد.
شاید دلایل عمده این بازنگری را بتوان در موارد زیر خلاصه کرد.
1-دهه پنجاه اوج فعالیت سازمان های چریکی در ایران بود. سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدایی خلق و چندین گروه کوچک دیگر چپ و مسلمان در این دهه شکل گرفته و مبارزه مسلحانه را به عنوان شکل اصلی مبارزه انتخاب کرده و در سراسر کشور فعالیت خود را سازماندهی نمودند. گروه های مسلح فوق که عمدتا تحت تاثیر جنبش های چریکی در امریکای لاتین و مرکزی و انقلابات چین و الجزایر و کوبا شکل گرفته بود. بر این تصور بودند که اقدامات مسلحانه آنها می تواند ثبات سیاسی دیکتاتوری شاه در کشور را بر هم زده و امواج مردم ناراضی را به حمایت از آنها در شکل قیامهای مسلحانه توده ای به مقابله با حکومت بکشاند. این باور بر این تصور بود که اقدامات قهرمانانه فدائیان و مجاهدین خلق در عملیات مسلحانه آنها در رویارویی شجاعانه آنها در جنگ با پلیس و نیروهای امنیتی حکومت، روحیه ترس و وحشت حاکم بر جامعه را در هم ریخته، شجاعت و شهامت عمل انقلابی را که لازمه یک قیام مسلحانه توده ایست در ذهنیت جامعه و مردم بوجود آورده و ذهنیت جامعه را از این جهت به سطح آگاهی وذهنیت انقلابی فدائیان وانقلابیون مجاهد که حاضر بودند در عملیات رویاروی با پلیس حتی جان خود را فدا کنند ارتقاء می دهد و این درجه از ارتقاء آگاهی و ذهنیت انقلابی جامعه در نتیجه به یک قیام مسلحانه توده ای منجر گردیده و رژیم را از پا در خواهد آورد. آنها بر این باور بودند که برای به حرکت در آوردن موتور بزرگ (جامعه) ابتدا باید موتور کوچک (مبارزین مسلح از جان گذشته) به حرکت در آید، تجربه اما نشان داد که بر خلاف آنچه در چین و کوبا و الجزایر اتفاق افتاده بود، در ایران نه تنها یک قیام مسلحانه توده ای شکل نگرفت که سرنوشت غم انگیز مرگ چه گوارا در بولیوی را برای مبارزین جوان ایرانی تکرار نمود. عملیات سیاهکل که اولین حرکت چریکی گروه جنگل بود بشدت سرکوب شد و برخی از افراد این گروه توسط مردم دستگیر شده و تحویل نیروهای دولتی داده شده وسپس اعدام شدند.
سازمان چریک های فدایی خلق در سال 1355 با آخرین ضربات سهمگین ساواک که به مرگ حمید اشرف و همرزمان او منتهی گردید تقریبا از میان رفت. از این سازمان جز چند محفل کوچک تیمی بیشتر باقی نماند که آنها هم عملا تا اوج گیری جنبش انقلابی سال 57 در شرایط مخفی و در حالت گریز از دستگیری توسط ساواک و نیروهای امنیتی بیشتر در خانه های مخفی به سر می بردند.
سازمان مجاهدین خلق ایران نیزبا انجام چند عملیات ترور عملا پیش از اینکه موفق گردد که به طور جدی به عملیات نظامی دست زند با دستگیری بخش قابل ملاحظه ای از کادرهای اصلی آن در سال 1350 به عنوان یک سازمان مسلح کاملا منفعل شد و در عمل با انشعاب بخشی از اعضای مارکسیست-لنینیست آن در سالهای بعد، این سازمان در بحران موجودیت فرورفت و تا پیروزی انقلاب عملا نقشی در عرصه رویارویی نظامی با رژیم ایفا نکرد.
در حقیقت برخلاف آنچه که رهبران سازمان های چریکی فکر می کردند، این موتور کوچک – یعنی سازمان های مسلح چریکی – نبودند که موتور بزرگ – یعنی جامعه – را به حرکت در آورد، بلکه حضور میلیونی مردم بود که امکانات بازگشت آنها را در عرصه عمومی فراهم نموده و وجود سازمانی آنها را درشکل سازمانهای نسبتا بزرگتر سیاسی در جامعه امکان پذیر نمود.
جمع بندی مبارزات چریکی پیش از انقلاب عملا نشان داد که مبارزه مسلحانه حداقل در شکل چریکی آن راهکار مناسبی نبوده و نتایج ملموسی را در جهت سازماندهی مبارزات وسیع توده ای به بار نیاورده است.
2- عنصر دیگری که در بازنگری راهکارهای مبارزاتی به نفع مبارزه فراگیر مسالمت آمیز عمل کرد تجربه پس از انقلاب و بویژه دهه اولیه انقلاب است.
تجربه حرکت های مسلحانه منطقه ای
کمتر از چندماه از انقلاب نگذشته بود که در چند منطقه از کشور حرکت های وسیعی که عمدتا به اشکال مبارزات مسلحانه متمایل بود شکل گرفت. ابتدا در ترکمن صحرا، سپس در خوزستان و در مرحله بعدی در سراسر کردستان و در سالهای اخیر در مناطق سیستان و بلوچستان. در برخی از این موارد مقاومت و یا مبارزه مسلحانه با حمایت نسبی بخش از مردم نیز همراه شد، اما از آنجا که اکثریت مردم در این مناطق حاضر نبودند در عملیات مسلحانه شرکت کرده و هزینه گزاف شرکت در عملیات مسلحانه بر علیه رژیم اسلامی را بپردازند و از طرف دیگر رژیم نیز به بهانه حضور گروه های مسلح به شدیدترین و وحشیانه ترین شکل ممکن به سرکوب متوسل می شد اساسا این نوع از مبارزه نتوانست به یک قیام توده ای منجر گردد ، نتیجه این وضعیت یعنی هزینه سنگین شرکت در عملیات مسلحانه و سرکوب وحشیانه رژیم و عدم آمادگی بخش قابل ملاحظه ای از مردم در پرداخت این هزینه سنگین به اینجا منجر شد که عملا گروه های مسلح در این مناطق یا به کلی سرکوب شده و از میان رفتند (ترکمن صحرا و خوزستان) و یا به شدت کاهش یافته و محدود شدند (کردستان) و یا به اشکال کور تروریستی متوسل گردیده (بلوچستان) که منجر به تنفر شدید در کل کشور بر علیه آنها گردید. در همه حالات فوق بدنه اجتماعی در کل کشور که حرکت آن لازمه تغییر در جامعه است با این حرکت ها همراهی نکرده و عملا آنها را در برگزیدن این شکل از مبارزه منزوی نمود، تا آنجا که حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان کومله که بزرگترین جریان های مسلح بوده و بار اصلی مبارزه مسلحانه در کردستان را به دوش داشتند، در دهه گذشته در بازبینی تجربه خود این اشکال مبارزه را کنار نهاده و به اشکال بیشتر مسالمت آمیز مبارزه روی آوردند.
تجربه سازمان مجاهدین خلق
سازمان مجاهدین خلق ایران که پس از انقلاب به دلایل متعدد موفق گردید بخش قابل توجهی از جوانان و قشرهای میانی در جامعه را حول شعارهای خود گرد آورد، با جمعیتی چندصدهزارنفری در سراسر کشور به یکی از بزرگترین سازمان های سیاسی در تاریخ معاصر کشور ما تبدیل شد. کاندیدای این سازمان، آقای مسعود رجوی، در انتخابات تهران در سال 1358 بیش از 500 هزار رای آورد. این سازمان نه تنها در شهرهای بزرگ و مراکز استانها که در دورترین نقاط کشور نیز موفق گردید که جمعیت بزرگی از مردم، بویژه جوانان، را جذب نموده و در تظاهرات و گردهمایی های خود پیش از فاز نظامی، با درپیش گرفتن روش های اعتراضی مسالمت آمیز میلیونها نفر را به خیابانهای کشور سرازیر نماید.
رهبری سازمان در یک محاسبه نادرست شکل اعتراض مسالمت آمیز را به مبارزه مسلحانه تغییر داد و با سازماندهی میلیشیای بزرگ مجاهدین در سراسر کشور در توهم دستیابی به قدرت از طریق یک قیام مسلحانه سراسری و از پای در آوردن حاکمیت نظام اسلامی به طرق نظامی روی آورد. به جرات شاید بتوان ادعا کرد که سازمان مجاهدین در تاریخ معاصر ایران بزرگترین و سازمان یافته ترین تشکل سیاسی-نظامی بعد از نیروهای مسلح و سپاه و بسیج در کشور بود و به همین دلیل هم موفق گردید که در یکی دوساله آغازین نبرد، سهمگین ترین ضربه ها را بر نظام اسلامی وارد آورد. حداقل چندصد نفر و به گفته رژیم بیش از 10هزار نفر در ترورها و انفجارات سازمان مجاهدین خلق جان خود را از دست دادند، از جمله آنها تعداد قابل توجهی از رهبران درجه اول نظام اسلامی بودند، از اولین ریاست جمهوری کشور پس از انقلاب تا نخست وزیر،تعداد زیادی از هیت وزرا و نمایندگان مجلس وهمچنین ریس و تعدادی از قضات و دادستان ها در دستگاه قضایی کشور و نمایندگان رهبری و ائمه جمعه در زمره این قربانیان بودند .
اعضای سازمان مجاهدین در طول یک دهه جنگ و گریز به شیوه های ترور و انفجار و جنگ خیابانی و حتی جنگ در کنار سربازان عراقی در جبهه ها بر علیه نظام اسلامی تلفات بسیاری را متحمل شدند و قربانیان بسیاری بر جای گذاشتند.همچنین چند ده هزار نفر از اعضای سازمان در سراسر کشور دستگیر شده و بسیاری از آنها اعدام شدند. سرکوب وحشیانه نظام از یک طرف و شکل خشن مبارزه مسلحانه مجاهدین و هزینه بسیارسنگین شرکت در این شیوه از مبارزه برای طرفداران آنها موجب گردید که پس از مدت کوتاهی سازمانی با بیش از یک میلیون هوادار و چند ده هزار نفر عضو و میلیشیای سازمانی کاملا از هم پاشیده و بسیاری از هواداران آنها یا از وحشت سرکوب و یا به دلیل عدم آمادگی برای پذیرش خشونت مسلحانه سازمان در فاز نظامی دست از هواداری سازمان کشیده و عملا به انفعال کشیده شدند.
سازمان مجاهدین خلق اگر وارد فاز نظامی نمی شد می توانست منشاء بیشترین تاثیرگذاری در روندهای سیاسی کشور باشد. این سازمان با ورود به فاز نظامی عملا از عرصه سیاسی کشور خارج گردید و پس از مدت کوتاهی با اسکان گزیدن در عراق به زائده ای از دستگاه اطلاعاتی-امنیتی رژیم صدام مبدل گردید. سازمان مجاهدین خلق که چندسال پیش از آن به عنوان یکی از بزرگترین سازمان های سیاسی ایران محبوب قلبهای صدهاهزار نفر از مردان و زنان و نوجوانان ایرانی بود اکنون در عراق به دستور مقامات عراقی و اداره استخبارات این کشور بیشتر به یک سازمان مزدور خارجی مبدل گردیده که در هر ماجرایی از سرکوب کردهای عراقی گرفته تا بازجویی اسرای دستگیر شده ایرانی در جنگ ایران و عراق شرکت می جست و انفجار و جمع آوری اطلاعات و ترور و خرابکاری در عملیات نظامی در جبهه ها بخشی از فعالیت روزانه اعضای این سازمان شد و نهایتا با شرکت در کنار سربازان عراقی در جنگ، موجبات تنفر بخش قابل ملاحظه ای از مردم کشور را بر علیه این سازمان بوجود آورد. بسیاری از هواداران سابق سازمان نیز با مشاهده تجربه سقوط سازمان از یک سازمان سیاسی ایرانی به یک جریان تروریستی و مزدور و یک فرقه (cult) متحجر عملا از این سازمان فاصله گرفتند.
تجربه سقوط سازمان مجاهدین خلق یکی از دردناک ترین تجربه های انحطاط یک جریان سیاسی در ایران بود که درس بزرگی در گزینش راهکارهای سیاسی برای ما به جای گذاشت. این تجربه نشان داد که گزینش اشکال غیرمسالمت آمیز مبارزه حتی با وجود سازمانی همچون مجاهدین خلق با چند صدهزارنفرهوادار و با میلیشای چندده هزار نفری و فداکاری و رشادت بی نظیر اعضای این سازمان در جنگ و ترور و انفجار و عملیات انتحاری باز هم زمانی که با استقبال اکثریت مردم مواجه نگردد برای از پا در آوردن یک نظام توتالیتر و سرکوبگر کافی نیست و در مواردی حتی می تواند که ماهیت خود آن جریان سیاسی را نیز تماما تغییر دهد. نمونه مجاهدین خلق نشان داد که چگونه یک سازمان بزرگ سیاسی و تاثیرگذار در کشور در مدت زمانی کوتاه به یک گروهک تروریستی و مزدور تبدیل شد و در لیست سیاه گروههای تروریستی دولت های پیشرفته جهانی قرار گرفت و به جای تاثیرگذاری در روند دمکراتیزاسیون فضای سیاسی کشور به عاملی در جهت تقویت جریانات فاشیستی در حکومت نیز تبدیل شد.
دهه شصت که اوج درگیری های مسلحانه بر علیه حکومت اسلامی بود با اعدام دسته جمعی زندانیان سیاسی در تابستان سال 1367 توسط حاکمیت اسلامی به نوعی بر تفوق گفتمان مبارزه مسلحانه که از دهه 1340 به مدت سی سال بر فضای سیاسی کشور سنگینی می کرد نقطه پایان نهاد. علاوه بر بن بست اشکال مبارزه غیرمسالمت آمیز داخلی، تجربه جهانی نیز در کنار زدن گفتمان مبارزه غیرمسالمت آمیز و توجه به شیوه های مبارزه مدنی و مسالمت آمیز نقش جدی ایفا نمود.
تجربه جهانی
تجربه جهانی تاکنون نشان داده است که در پس قیام های مسلحانه و یا تسخیر حکومت ها توسط گروههای مسلح و چریکی و یا تسخیر قدرت به شکل کودتای نظامی و یا تهاجم خارجی حکومت هایی برپا می شوند که حاضر نیستند پس از دستیابی به قدرت به مناسبات دمکراتیک سیاسی پایبند بوده و به اشکال مسالمت آمیز انتقال قدرت تن در دهند. در بیشتر این تجربه ها شاهد برپایی حکومت هایی هستیم که به طول عمر رهبران آنها کمترین تغییری در سازوکارهای حکومتی ممکن نبوده و عملا با برپایی نظامهای توتالیتر و یا تک حزبی نه تنها امکانات مشارکت مردم در ساختارهای حکومتی ممکن نیست که هر شکل از مطالبه ای برای تغییر در حیات سیاسی کشور به شدت سرکوب می گردد. در بخش های بعدی این مطلب به چرایی و چگونگی شکل گیری توتالیتاریسم در این اشکال حکومتی خواهم پرداخت.
اما تجربه شکل گیری این نوع حکومت ها موجب شده است که ما اشکال مبارزات مسلحانه چریکی، کسب قدرت از طریق کودتاهای نظامی و تهاجم و اشغال کشور ها توسط نیروهای خارجی ویا دیگر اشکال مشابه آنها را راه حل مناسبی برای انتقال قدرت سیاسی نیافته و به اشکال مبارزات مسالمت آمیز مدنی روی آوریم.
عامل دیگری که مشوق مبارزه مسالمت آمیز مدنی بوده است تجربه های بسیار موفق، کم هزینه و از نقطه نظر نتایج آن، بازگشت ناپذیری نسبی آنها در چند دهه گذشته بوده است. حداقل ظرف سه دهه گذشته که همزمان است با شکل گیری حکومت اسلامی در ایران، جهان ما شاهد تحولات بزرگ سیاسی مسالمت آمیزی بوده است که چندین حکومت توتالیتر را به آرشیوهای تاریخی سپرده است.
اولین تجربه از این دست تجربه فیلیپین و جنبش همبستگی در لهستان پس از سرنگونی دیکتاتوری مارکوس در فیلیپین و ژنرال یاروزلسکی در لهستان است که آغازگر فروپاشی نظام های توتالیتر سوسیالیستی در شرق اروپا و اتحاد جماهیر شوروی ست. تجربه انقلاب های 1989 در لهستان، مجارستان، آلمان شرقی، چکسلواکی، بلغارستان و رومانی و پس از آن در آخر قرن بیستم و دهه اول قرن بیست و یکم نیز نشان داد که حکومت ها یکی پس از دیگری از لهستان (1989) و رومانی (1989) و آلبانی (1992) در شرق اروپا گرفته تا حکومت های دیکتاتوری چون فیلیپین (1986) و اندونزی (1998) در شرق آسیا در ظرف کمتر از چندماه تا چندسال در مقابل جنبش های فراگیر مسالمت آمیز توان ایستادگی نداشته ویکی پس ازدیگری از پای در می آیند.
استقرار حکومت های نسبتا دمکراتیک و انتخابی در این کشورها نیز که پیامد ناگزیر مبارزات مسالمت آمیز مدنی بود دلیل دیگری شد در حقانیت گزینش سازوکارهای مبارزه مسالمت آمیز مدنی برای ما ایرانیان. ما که در دهه اولیه انقلاب در مواجهه با حکومت دینی و با توسل به اشکال غیرمسالمت آمیز موفق نشده بودیم حکومت را وادار به کمترین عقب نشینی سیاسی نماییم، در یک جمع بندی جدید از تحولات بین المللی وتجربیات خود و نقد گذشته به اشکال مبارزات مسالمت آمیز مدنی به عنوان ابزاری کارساز و موثر روی آوردیم.
خوشبختانه گزینه مبارزه مسالمت آمیز مدنی تبدیل به گفتمان غالب درانتخاب راهکارهای مبارزاتی در اپوزیسیون ایران شده است.
با این مقدمه مایلم که وارد بحث اصلی در این زمینه شوم که:
* وقتی از مبارزات غیرخشونت آمیز و یا مسلامت آمیز و مدنی صحبت می کنیم منظور ما چیست و تفاوت آن با پاسیفیسم و حاشیه نشینی و بی عملی سیاسی کدام است؟
* چرا مخالف خشونت هستیم و اشکال خشونت آمیز مبارزه را انتخاب نمی کنیم؟ (روش های مبارزه خشونت آمیز کدامند و پیامد انتخاب هر کدام از آنها چیست؟)
* چرا مبارزه مسالمت آمیز را ترجیح می دهیم؟
* روش های مبارزه مسالمت آمیز کدامند؟
هدف ما از مبارزه چیست؟
هدف از مبارزه چیست؟
پیش از اینکه به اشکال مبارزه بپردازیم باید ببینیم که هدف ما از مبارزه چیست. چرا با نظام جمهوری اسلامی ایران مخالفیم، هدف از خلع قدرت سیاسی از دولتمردان کنونی در نظام اسلامی به چه معنی است. مسلما هدف ما فقط سرنگونی یک دیکتاتور و جایگزین کردن آن با دیکتاتوری دیگر نیست.
هدف ما از مبارزه کنونی برقراری نظمی است که مانع از برقراری مجدد نظام های توتالیتر در آینده گردیده و بتواند به استقرار یک نظام بادوام دمکراتیک در کشور ما منجر گردد. نظامی که در آن فرصت های برابر برای پیشرفت برای همه شهروندان فراهم گردد. اعلامیه جهانی حقوق بشر مبنای قانون گزاری و حقوق شهروندی آن باشد. همه اشکال تبعیض (جنسیتی، نژادی، عقیدتی، قومی، جنسی) غیرقانونی گردیده و ساختارهای حقوقی و حقیقی نظام مذکور مانع از هرگونه اعمال تبعیض باشد. نظامی که در آن افراد به خاطر عقاید سیاسی، دینی و شخصی خود مورد تعقیب و آزار و شکنجه قرار نگیرند. شکنجه در همه اشکال آن اکیدا ممنوع شود و هیچ قشر و طبقه ای از حقوق و موقعیت های ویژه برخوردار نبوده و در آن نه دین رسمی وجود داشته باشد و نه دولت دینی و نه دین دولتی. همه ادیان از احترام و استقلال برخوردار بوده و دولت ضمن استقلال و بی طرفی نسبت به همه عقاید دینی، از دخالت در امور دینی خودداری کرده و در اداره امور این حوزه از زندگی شهروندان کمترین دخالتی نداشته باشد. حقوق برابر زنان و مردان تامین گردیده و کودکان و سالمندان در آن از حمایت کامل برخوردار بوده و مورد حمایت قرار گیرند. قوای سه گانه اجرایی، قانونگزاری و قضائی انتخابی بوده و ضمن حفظ استقلال در حوزه خود، در یک ساختار کاملا دمکراتیک و انتخاباتی، مجری، قانونگزار و حافظ و ناظر بر اجرای قوانینی که تامین کننده خواست مردم کشور است باشند.
در چنین نظامی هیچ شخص و یا نهادی ورای قانون نخواهد بود و هیچ قانونی مقدس و جاودانه و تغییرناپذیر نیست.
پس هدف از مبارزه فقط جایگزین کردن دولتی با دولت دیگر، و یا جایگزین کردن شخصی و یا گروهی با شخص و یا گروه دیگر نیست. هدف دستیابی به یک نظام دمکراتیک است.
با یک چنین چشم اندازی از هدف مبارزه است که بدنبال شکلی از مبارزه هستیم که با بکارگیری آن بتوان به مقصود که یک نظام دمکراتیک است دست یافت و پس از دستیابی به آن تضمینی وجود داشته باشد که نظام مذکور تداوم داشته و ابزارهای لازم برای حفظ و استمرار آن در طول مبارزه بوجود آمده است.
به نظر من با توجه به تجربه های انتقال و جابجایی قدرت سیاسی مبارزه مسالمت آمیز و مدنی در مقایسه با دیگر اشکال تجربه شده مبارزاتی بیشتر متضمن به این مقصود است.
تجربه گذار در کشورهای مختلف طی یکی دو قرن اخیر و بویژه چند دهه گذشته حاکی از دو نوع گذار می باشد که بررسی و نگاهی کلی به آنها به فهم ما در این بحث که چرا مبارزه مسالمت آمیز را بر دیگر اشکال گذار ترجیح می دهیم کمک خواهد کرد.
تغییرات در درون یک ساختار حکومتی و یا گذار از یک ساختار حکومتی به ساختاری دیگر و یا تعویض و تغییر گروهها و افراد حاکم در یک سیستم حکومتی به گروهها و افراد دیگر می تواند به دو شیوه انجام پذیرد: شیوه گذار مسالمت آمیز، و یا گذار همراه با خشونت (غیرمسالمت آمیز).
پس نکته اصلی در رابطه با گذار، بحث مسالمت آمیز بودن یا غیرمسالمت آمیز بودن آن است که به اشکال گوناگون تجربه شده است.
اشکال گذار اما بسیار متنوع بوده و پیامدهای متفاوتی را ببار آورده اند. انقلاب های کلاسیک، قیام های سراسری، کودتاها، اشغال نظامی کشورها، جنگ های آزادیبخش و ضد استعماری و مبارزت چریکی و اعتراض های وسیع مردمی در انتخابات و یا مرگ رهبران کاریزماتیک و یا توتالیتر و یا اصلاحات و رفرم های سیاسی در کشورها اشکال متنوعی هستند که موجبات تغییر و تحول در نظام های سیاسی را پدید آورده و یا به جابجایی کامل قدرت در کشورها منجر شده است. اما همیشه نتیجه این جابجایی برابر با انتظار عمومی نبوده و گاه پیامدهای بسیار وحشتناک و فاجعه باری را به همراه داشته است. پس به دو نکته باید توجه داشت.
آ – اینکه پیامدهای تحولات فوق همیشه چنانکه در ابتدا انتظار می رود،تحقق پیدا نمی کنند.
ب – در موارد بسیار مشابه از یک شکل معین از گذار، شاهد پیامدهایی گاه کاملا متضاد با یکدیگر بوده ایم.
هدف ازطرح این دو نکته اینست که بهتراست به دنبال شکلی از گذار بود که پیامدها و نتایج آن کمتر ما را شگفت زده کرده و بیشتر قابل پیش بینی باشد و آینده پس از گذار چنانکه از ابتدا مورد نظر بوده است به مخاطره نیافتد. برای توضیح این مطلب به بررسی چند شکل از گذار توجه می دهم.
مطلب بالا مقدمه کتابی است که در دست دارم و به زودی به چاپ خواهد رسید.
با تشکر و احترام
رضا فانی یزدی
۲۵, بهمن ۱۳۹۰
۱۴, فوریه ۲۰۱۲
Recently by Reza_Fani_Yazdi | Comments | Date |
---|---|---|
چشم انداز مذاکرات ایران و امریکا (بخش دوم) | 3 | Nov 27, 2012 |
چشم انداز مذاکرات ایران و امریکا | - | Nov 21, 2012 |
آلترناتیوسازی یا انهدام اپوزیسیون | 4 | Nov 04, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
مشی مبارزه
MonafeghFri Feb 17, 2012 08:14 AM PST
آقا مبارزه چیه آغا امام زمان میاد همه چی درست میشه مردم ایران هم همه میرن زیر پرچم آغا نه چپی میمونه نه راستی نه مثل من منافقی نه سبزی نه ......
مثالهایی که شما زدین مال کشورهایی که پیرو شیعه ناب مملی نبودند و اینهمه گروه و الترناتیو و تلویزیون ماهواره ای نداشتند و از همه مهمتر مردمشون چشم دیدن همدیگرو داشتند
ارنست همینگوی
Mr Fani Yazdi ...
by Harpi-Eagle on Thu Feb 16, 2012 03:09 PM PSTPlease note that the main point I was emphasizing was to use limited and random acts of violence in response to the regime's savage methods only as a tactic to bring "Psychological Warfare" to the front steps of their oppression apparatus to break their absolute belief in their own invincibility.
I have even used an example scenario in my comment below to give the viewer a clear image of the impact this kind of action will have on the file and rank of Basij, IRGC, Vavak and other thugs.
Of course once the sporadic uprisings and civil disobediences along with limited street skirmishes have matured into full blown uprising, have no doubt that there will be a need for more wide spread and organized urban battles to bring down this murderous entity. Traitors who have been paid well for many years and have been receiving many extra benefits for their treasonous acts will not voluntarily give up their power. As they say, "Hagh Dadani Nist, Geraftanist", meaning "Ruthless dictators in power will not give you your rights, you have to take it.".
Payandeh Iran, our Ahuraie Fatherland
با تشکر
Reza_Fani_YazdiThu Feb 16, 2012 02:53 PM PST
ممنونم از لطف شما ، آنچه من در نهایت می توانم بگویم این است که ما و یا بهتر است شاید بگویم هر کدام از ما راهی از مبارزه را در پیش گرفته و یا خواهیم گرفت و امیدواریم که به یک تحول دمکراتیک در کشور ما بیانجامد که دیگر شاهد یک نظام جدید استبدادی نباشیم و مطمعنم که این اتفاق در ایران هم خواهد افتاد و این نظام هم ابدی و ازلی نیست و خواهد رفت ، فقط باید به راهی فکر کرد که دمکراسی پس از فروپاشی تضمین شده باشد.
با احترام
Dear Mr.Fanni
by Mash Ghasem on Thu Feb 16, 2012 02:46 PM PSTFirst and foremost allow me to state my utmost respect for your courageous stand in jails of IR; the hell you went through, and how you stood your ground and didn't give in. No matter what sort of political differences we migh have, your resistance in jails of IR deserves an appreciation all its own.
As far as Tudeh's take on armed struggle: during more than half a century of its existence, other than a brief period in late 40's and early 50's and the Officers Organization ( Sazeman Afsaran), and an even shorter period in exile when Kianoory himself was temporarily attracted to Mao's idea of "people armed struggle," as opposed to a guerrilla based and initiatd armed struggle, in early 60's, Tudeh alwasy opposed guerrillas' line of armed struggle ( Khat Mashei Cheriki). But as the saying goes: by gones are bygones, and not much will be changed from beating a dead horse.
As you correctly state, what matters now, is our approach to the current struggles and what results and goals do we seek and expect to acheive through them. On that note, the most significant point to keep in mind is maintaining of a non-dogmatic, practical, pragmatic approach to our fight against IR, and being open to all modes of struggle: non-violent, and all others , if they would enable us to achieve the goal of establishing democracy, and people's rule in Iran. What made Lenin the greatest politician of 20th century, was his utter non-dogmatic, open-minded approach to politics. We still could learn many lessons from such an approach.
Totally agree with
by Anahid Hojjati on Thu Feb 16, 2012 02:16 PM PSTwhere you wrote:"تا آنجا که مان می دانم حزب توده ایران هرگز راه غیر مسالمت آمیز مبارزه را رد نکرده و همیشه آن را در کنار روش های مسالمت آمیز تبلیغ کرده است ، حزب توده ایران مخالف مبارزه چریکی در زمان شاه بود و انهم در ایران وگرنه در کوبا و یا ویتنام و یا الجزایر بیشتر از هر چریکی از مبارزات مسلحانه حمایت می کرد ، پس کسانی که این مطب را به توده ای بودن ربط می دهند کمترین اطلاعی از مشی حزب توده در گذشته و امروز ندارند و تیر در تاریکی انداخته اند ."
مهم نگرش ما به مبارزه است
Reza_Fani_YazdiThu Feb 16, 2012 02:01 PM PST
Nonviolence
by Veiled Prophet of Khorasan on Thu Feb 16, 2012 12:39 PM PSTIt is definitely a nice goal and I would never choose differently. But sometimes violence is forced on us. Gandhi is one example while there are many others that indicate differently.
The mistake is to bin all situations into "one size". Different problems require different solutions. For example some people may be bought by money while others may not. Some leaders may be willing to step down others not.
There are people who think non violence is a sign of weakness. They will just run the bulldozer over the crowd without thinking about it. You got to be flexible and examine options. Plus be willing to change your approach.
Dear MG
by Anahid Hojjati on Thu Feb 16, 2012 11:39 AM PSTjust because a group rejects violence in "yek maghtae zamani", does not mean that they believe in non violence as a theory. what made you state this blog has its roots in theories of Tudeh party? Did you read somewhere that Tudeh party was against any form of violence as part of political opposition? Perhaps you wrote it because in few years that IRI was very popular, Tudeh party did not think violence was the way to go?
IRI enjoyed public support in early 1980s, Iran was attacked by Iraq and some parties such as Tudeh and Aksariat decided that violence was not the way to go. Mr. Fani who used to belong to Aksariat (I believe) still thinks that violence has never been the way against IRI. I believe he is wrong, but his blog does not lead to your conclusion.
I agree with
by Doost daaram pas hastam on Thu Feb 16, 2012 10:54 AM PSTall the comments written so far. My blog from a few days ago:
Often people lift nonviolence from what could be a tactical approach that is only effective in certain situations to a universal tactic of opposing tyranny and even a moral requirement for all individuals. But that is a mistake that can sometimes actually embolden the tyrants. Syria is a good example. The first few months the demonstrators against the Assad regime were peaceful. But that only allowed the regime to kill them by the thousands. Now they are finally fighting back. Jews, with the exception of Warsaw uprising, did not fight back against the Nazis and their nonviolence did not prevent the Holocaust. Nonviolence works best when your opponent is a democratic government with a free press. That is why Mahatma Gandhi and Martin Luther King were successful where other nonviolent movements have failed.In 1961 during the Freedom Rides MLK and hundreds of his followers in an Alabama church were surrounded by an large mob of 3000 angry whites. In his speech to the rally inside the church, Martin Luther King called for federal intervention, declaring that "...the federal government must not stand idly by while blood thirsty mobs beat nonviolent students with impunity." He called the White House to request Robert Kennedy's assistance in obtaining use of Alabama's National Guard. In the end the arrival of armed men of the National Guard was what prevented a potential tragedy.
Nonviolence is not the preferred mode of behavior in all instances. Even in the most democratic societies we, not only allow but, require various government agencies such as police and army to do violence on our behalf to protect us. But in a country like the current IRI or Syria people do not have the luxury that people in Europe and US enjoy. As a matter of fact those same government organs and many others are there to attack the people. So even if you do not wish to defend yourselves against such agents you can not deny the right of others to protect and defend themselves. That is a basic human right no less important than the freedom of speech and actually precedes it.
You may get your rights in a civilized socitey not in IRAN
by rain bow movment on Thu Feb 16, 2012 06:20 AM PSTit's easy to say than do it,the most violent barbaric inhumane regime is in power for 33 years and it's backed up by even so called western civilized country.
if Iranian wants to be free they hav to roll up their sleevs get united and start attackes this regime with the latest technology (military & econamic sabatage). the real Iranian people are diffrent to these traitiors
1- tudeh party members(the worse of all traitors)
2-MEK memberse
3- Melli mazhabi ha (the worse groupe)
3-Fadaeeyan Akssareyat
4-nehzate fareeb kar aftabeh bedastan
5-hypocrite of jebhe melli(there are some exception)
6- minority lefti's party
to organize an army of freedom fighters is not that hard,reply to me will tell you
"We have two situations,
by vildemose on Wed Feb 15, 2012 08:44 PM PST"We have two situations, mutually exclusive: Mankind surviving, and mankind extinct. With respect to morality, the second situation is a null class. An extinct breed has NO behavior, moral or otherwise.
"Since survival is the sine qua non, I now define "moral behavior" as "behavior that tends toward survival." I won't argue with philosophers or theologians who choose to use the word "moral" to mean something else, but I do not think anyone can define "behavior that tends toward extinction" as being "moral" without stretching the word "moral" all out of shape.
We are now ready to observe the hierarchy of moral behavior from its lowest level to its highest.
The simplest form of moral behavior occurs when a man or other animal fights for his own survival. Do not belittle such behavior as being merely selfish. Of course it is selfish. . .but selfishness is the bedrock on which all moral behavior starts and it can be immoral only when it conflicts with a higher moral imperative. An animal so poor in spirit that he won't even fight on his own behalf is already an evolutionary dead end; the best he can do for his breed is to crawl off and die, and not pass on his defective genes.
"
Robert A. Heinlein
A state of war only serves as an excuse for domestic tyranny.--Aleksandr Solzhenitsyn.
This is a false dichotomy, rooted in old Tudeh theories
by Mash Ghasem on Wed Feb 15, 2012 06:06 PM PSTTo achieve democracy (people's rule) in Iran, and to institutionalize (nahadieneh) democracy in Iran, we'll have to utilize a vast repertoire of different tactics including both non-violent, and at times violent ones (when confronting armed thugs, hell bent on our physical elimination).
History in general and history of revolutions in particular proves that they are way too complex, and multifacested to be reduced to a single aspect.
It's peculiar, to say the least, that you offer a critique of totalitarian though and action, but don't say a word on totalitarianism of "free market," currently engulfing the entire world economy on the brinks of bankrupcty and destruction.
Mr. Fani:
by G. Rahmanian on Wed Feb 15, 2012 04:54 PM PSTMr. Fani: You fault the MEK leadership for what happened as a result of their armed struggle against the regime in Tehran. Let's say, for the sake of argument, the MEK leadership was at fault.
Now, could you kindly inform your readers as to why the cadres of other organizations such as Tudeh Party, Fadaian (Aksariat), the National Front and others which had not taken up arms against the regime, were massacred or killed by IR's death squads?
Could you also explain why Mr. Rajavi had to escape Iran? He got 500,000 votes in Tehran, didn't he?
And former president Bani Sadr? Why did he escape? Do you know how many votes he got?
Also, could you tell your readers why Mr. Bazargan's cabinet resigned en masse?
Your half-boiled theories, Mr. Fani, are worthless if only because you are revising Iran's history of post-'79 events.
درک نادرست
afshinazadWed Feb 15, 2012 02:33 PM PST
ایا با کسی که با خنجر و زنجیر و تفنگ و تبر امده تو را بکشد چطوری میخواهید برخورد کنی؟ درک نادرست از الگو های غلط کشورهای دیگر برای کشوری مانند ایران و مقابله با این رژیم فاشیستی اسلامی چیزی نیست جز گزر از واقیعت های اسفبار ایران. کسی خونخوار مثل خامنه ای میاید و دستور فتل ایرانیها را صریحأ از تلویزیون میدهد چطور میشود بدون خشونت رفتار کرد؟ این رژیم اسلامی بر بنای خشونت و کشتار و تجاوز درست شده نه بر اساس حقوق انسانی و عدالت و برابری و وطن پرستی.
جواب خشونت را باید با خشونت جواب داد وگرنه مثل همیشه کسی که با قدرت می اید جلو طرف مقابل را نابود خواهد شد، با قربانت بروم نمیشود یک جنایتکار را ارام و راضی کرد.
فرق است میان مبارزه مسلحانه و مقاومت و دفاع از خود!
aynakWed Feb 15, 2012 11:58 AM PST
"چرا مخالف خشونت هستیم و اشکال خشونت آمیز مبارزه را انتخاب نمی کنیم؟ (روش های مبارزه خشونت آمیز کدامند و پیامد انتخاب هر کدام از آنها چیست؟"
این جمله در عمق اشتباه است. مخلف خشونت بودن ربطی به مقاومت مسلحانه ندارد. برای مثال: شما خانه خود نشسته اید - یک دفعه یک گروهی با چتر از هوا پریدند -پشت بام خانه شما و در را شکستندو ریختند و ماهواره شما را ضبط کردند. اینجا شما مخلف خشونت هستید، ولی در عکس العمل با آن چه می کنید؟ دوم، شما با خانم در خیابان در حال قدم زدن هستید، به شما خوهران زهرا حمله ور شده و ایشان را بدلیل حجاب بد دستگیر می کنند، مجددا شما چه می کنید؟ این نفسا با مبارزه مجاهدین یا چریک ها با شاه که به منظور شرکت در قدرت و نه سلب و تهاجم به --حریم شخصی- با شاه مبارزه میکردند تفاوت دارد. مثال سوم، شما در کوچه ای راه میروید و یک فرد جنایتکار با اسلحه به شما حمله ور میشود، اگر اسلحه داشتید از ان استفاده میکردید؟
مخدوش کردن مقاومت (تدافعی) با مبارزه (تهاجمی) و به این نتیجه رسیدن که در هر صورت برای رسیدن به جامعه مدنی باید از خشونت دوری جست اشتباهی است فاحش. مگر در جوامع مدنی با تبهکار یا جانی اگر مقاومت کرد چه می کنند؟
از نظر من، هرگاه پس از حمله به حریم شخصی اگر شهروندان ایرانی به شناسایی و برخورد با --مامورینی- که با آنها چنین کردند بر آیند، بهترین روش برای نشان دادن به متهاجم است که حرکت او -- هزینه دارد.
در آمریکا - مسلح بودن شهروندان نه تنها از مدنیت نکاسته بلکه می توان گفت به آن کمک نیز درزمان لازم می نماید. امیدوارم در کتاب خود، با سبک سنگین کردن --کلیه- جوانب خواننده را فقط به یک بعد مسلئه ربرو نکنید که ارزشی غیر از کلی گویی نخواهد داشت.
ایران برای همه ایرانیان
رای ایرانیان - دولت ایرانیان
نه ولایت وقیح نه پادشاه سفیه
س
Jeesh DaramWed Feb 15, 2012 10:36 AM PST
سوال فرمودید: "خشونت، یا مبارزه مسالمت آمیز مدنی؟" .....پاسخ عرض شود: مبارزه علنی و غیر مسالمت آمیز. چون اگر از نوع مسالمت آمیزش امکان پذیر بود، حاجی خودش با ما مسالمت میکرد. بستنی فروشی که نیومدیم که بپرسند فالوده یا بستنی. مضافا به اینکه در این سی و دو سال گذشته چرا مسالمت بخرج ندادید؟ اینرا عرض کردم که فردا نیایند و بگویند " تو که میدونستی چرا نگفتی". تشکر
You overlook ...
by Harpi-Eagle on Wed Feb 15, 2012 09:57 AM PSTthe savage nature of the IRI. The executive agents of this murderous regime are historically, since 1979 and before, of "Thug" mentality. People who used to do forced extortion (Baj Giri) before revolution using knives and machati (Ghaddareh) have noew modernized and are instead carrying and using fire arms, they are your typical Pasdar, Basiji, Vavaki, and Savama SOBs. With this in mind, we have to realize they only understand the language of force and violence. The Basisji s**t head or Faati Komando b**ch will think twice next time he / she is oredered to arrest a "Bad Hejab" Iranian woman or a young demonstrator if the other citizens don't have to stand around being just observers, if they find themselves staring at the wrong end of a sawed off 12 gauge shotgun and are subsequently shot in the face, rest assured, the word will get around and there will be chaos in their rank and file and they won't be so relaxed about carrying on their treasonous duties. The time for passive resistance has passed, this is not 1970 (1348), and IRI is not Shah's regime nor does it have the same enforcement apparatus or adhere to the same rules of engagement, the IRI has passed Shah's Savak in savagery by leaps and bounds. Those who don't see the changing circumstances and don't adapt to them, are doomed to failure.
Payandeh Iran, our Ahuraie Fatherland
بی دقتی
FredWed Feb 15, 2012 09:06 AM PST
"خشونت یا مبارزه مسالمت آمیز مدنی؛
کدام یک بیشتر متضمن دستیابی به دمکراسی است؟"
متأسفانه دوستانی از گروه هایی می آیند که در مقطع زمانی ای با "خط امام" بودند و حالا مدافع حقوق بشر شده، همان قدر که در طرح سئوالاتی که پاسخ در خود آنان مستتر است کار کشته هستند، در توصیف نمونه هایی که می آوردند، عمداً و یا سهواً، دقت کافی به خرج نمی دهند.
مثلاً در هر دو نمونه هند و آفریقای جنوبی، تحریم بخشی از معادله مبارزه بود. در مورد هند، تحریم کالاهای انگلیسی، خصوصاً پارچه و شکستن انحصار نمک و در مورد آفریقای جنوبی در خواست سرانجام اجابت شدۀ آزادیخواهان از جهان برای تحریم اقتصادی دولت نژاد پرست.
ولیکن در مورد نظام پربرکت مسلمین "اصلاح طلب" و غیره، دوستان مدافع حقوق بشر شده و آزادیخواه ، بر این هستند که تحریم را که حرفش را نزنید و تازه از مسلح شدن وحوش به تسلیحات هسته ای هم دفاع میفرمایند.
در چنین شرایطی همین دست آزادیخواهان، خواسته و ناخواسته، موفقیت مبارزه مسالمت آمیز را به حداقل و امکان درگیری های نظامی را بیشتر و بیشر میکنند.
Non-violence is the easy way!
by Arash Kamangir on Wed Feb 15, 2012 06:51 AM PSTNon-violence of Gandhi and his likes were successful because it was against the democratic liberal Britain. Non-violence has no chance against IR. That is why the green movement is as good as dead.