ائتلاف بزرگ ملی - برای انتخابات آزاد

تجربه بی‌سابقه تحریم


Share/Save/Bookmark

ائتلاف بزرگ ملی - برای انتخابات آزاد
by Hossein Bagher Zadeh
01-Mar-2012
 

یک ائتلاف بزرگ ملی بی‌سابقه در ایران در حال شکل‌گیری است. این ائتلاف نه از طریق گفتگو و مذاکره «رهبران» سیاسی در پشت اتاق‌های دربسته و از بالا صورت می‌گیرد، و بلکه از پایین و در صحنه عمل سیاسی در حال رخ دادن است. در این ائتلاف، تقریبا همه نیروها و قشرهای مختلف اجتماعی شرکت دارند، و داوطلبانه به آن می‌پیوندند. عامل و محرک این ائتلاف هم کسی یا نهادی جز حکومت جمهوری اسلامی ایران نیست. این ائتلاف، اولین حضور میدانی خود را روز جمعه این هفته در جریان رأی‌گیری برای مجلس شورای اسلامی به نمایش می‌گذارد، و راهبردی اساسی را فرا روی اپوزیسیون سر در گُم جمهوری اسلامی قرار می‌دهد - راه‌بردی که به اپوزیسیون می‌آموزد چگونه می‌توان در فضای متنافر سیاسی ایران حول یک برنامه و شعار واحد متشکل شد و وسیع‌ترین حرکت سیاسی و اجتماعی را ایجاد کرد.

رژیم جمهوری اسلامی در تلاش آن است که انتخابات روز جمعه را با «موفقیت» برگزار کند. آیت الله خامنه‌ای از یکی دو ماه پیشتر از «پرشور» بودن این انتخابات سخن گفته و شرکت در آن را واجب دانسته است. به دنبال سخنان او سایر مقامات ولایت فقیه نیز این امریه او را تکرار کرده‌اند. یعنی به فرموده، قرار است انتخابات پرشور باشد و صندوق‌ها از رأی پر شود. در عین حال، حکومت ولی فقیه چنان دایره انتخاب را در این دوره محدود کرده است که خود به عنوان بزرگترین نیروی دافعه و راندن مردم از صندوق‌های رأی عمل می‌کند. و به این ترتیب، برای اولین بار در طول حیات جمهوری اسلامی ایران وسیع‌ترین اتفاق ملی برای تحریم انتخابات حکومتی شکل گرفته است.

نمایش‌های انتخاباتی جمهوری اسلامی همواره از سوی بخش عمده‌ای از اپوزیسیون سنتی تحریم می‌شده است. در این دوره، اما، نیروهای دیگری نیز به صف تحریم پیوسته‌اند. اصلاح‌طلبان که پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ از دایره نیروهای خودی حکومت به بیرون رانده شده و مورد سرکوب قرار گرفته بودند به تدریج امید خود را برای بازگشت به حکومت از دست دادند. دیگر روشن شده بود که در انتخابات جدید مجلس جایی برای اصلاح‌طلبان باقی نمانده است، و از چند ماه پیش زمزمه «عدم شرکت» در انتخابات و یا تحریم آن، در بین اینان شروع شد و به تدریج عمومیت یافت. اکنون انتخابات جمهوری اسلامی نه فقط از سوی اپوزیسیون سنتی آن و بلکه از ناحیه اصلاح‌طلبان که بخشی از حکومت را برای سالیان دراز در دست داشتند نیز مورد تحریم قرار گرفته، و این خود به پیدایش بزرگ‌ترین حرکت ملی در مخالفت با حکومت منجر شده است.

ولی ائتلاف «تحریم انتخابات» به گروه‌های فوق محدود نمی‌شود. قلع و قمع اصلاح‌طلبان از سوی نیروهای وابسته به ولی فقیه با میدان دادن به قشر جدیدی از سپاهیان و بسیجیان همراه بود که باید جای نیروهای اصلاح‌طلب را در حاکمیت پر می‌کردند. تصور روحانیت حاکم این بود که نظامیان و بسیجیان خطر کمتری برای سلطه مطلقه ولی فقیه ایجاد می‌کنند و کارگزاران سر به راه‌تری برای اجرای سیاست‌های او بشمار می‌آیند. محمود احمدی‌نژاد که این قشر جدید را در قوه مجریه نمایندگی می‌کرد ارادت خود را به ولی فقیه نشان داده بود و در مقابل، ولی فقیه نیز رسما اعلام می‌کرد که سیاست‌های او را بهتر از دیگران می‌پسندد. برآمدن احمدی‌نژاد در سال‌های 84 و 88 هزینه سنگینی برای حکومت ولی فقیه داشت و بسیاری از نیروهای هوادار اصلاح‌طلبان را به سوی آرمان‌های دموکراتیک و تحولات ساختارشکنانه سوق داد.

در عین حال، گروهی از مردم به احمدی‌نژاد نه از زاویه فوق و بلکه به دلایل دیگر گرایش داشتند. برخی او را نماینده‌ای از قشر پایین جامعه می‌دانستند که اکنون به بالاترین قدرت اجرایی دست یافته است، و برای بهبود زندگی خود به او امید بسته بودند. گروهی دیگر که از حکومت پیوسته 25 ساله روحانیان به تنگ آمده بودند در احمدی‌نژاد عنصری از قماش مردم عادی می‌دیدند و او را طلیعه‌ای بر پایان حکومت روحانیان و آغازی بر حاکمیت جمهور مردم می‌پنداشتند. احمدی‌نژاد نیز که ظاهرا به وجود این دو گروه اجتماعی طرفدار خود آگاه بود سعی داشت انتظارات آنان را تا حدی برآورده کند. از یک سو، با سیاست‌های اقتصادی خاص (مثلا پرداخت یارانه‌های مستقیم) سعی داشت قشرهای پایینی جامعه را در حمایت از خود نگاه دارد، و از سوی دیگر با مواضعی که گاه با ولی فقیه یا روحانیت سنتی در تضاد بود «استقلال» خود را از آنان به نمایش بگذارد. این دو سیاست، اما، در شرایط بحرانی یکی دو سال اخیر موقعیت او را هم در درون حاکمیت و هم در میان هوادارانش متزلزل کرده است.

رأی‌گیری فعلی قرار بود که به صورت رقابتی بین دو جناح اصولگرا انجام شود، و این دو جناح در یک رقابت «آزاد» در انتخابات شرکت کنند. ولی ظاهرا جناح احمدی‌نژاد، که نزدیکان او تحت عنوان «جریان انحرافی» مورد شدیدترین حملات جناح مقابل قرار گرفته‌اند، در این مسابقه قرار نیست برنده شود. گفته شده است که شورای نگهبان ۶۰۰ نفر از نامزدهای هوادار احمدی‌نژاد سلب صلاحیت کرده است. تبلیغات بی‌روح هواداران احمدی‌نژاد نیز حاکی از یأس آنان برای ایجاد یک فراکسیون قوی در مجلس آینده است. البته هنوز برخی از عناصر جناح مخالف او معتقدند که «جریان انحرافی» سعی کرده با «چراغ خاموش» پیش بیاید و عده‌ای از هواداران خود را که معروف نیستند از صافی شورای نگهبان بگذراند و از صندوق‌های رأی بیرون بکشد. ولی بسیاری از طرف‌داران احمدی‌نژاد قانع نیستند که این شیوه‌ها به کار رفته یا مؤثر افتاده است و نسبت به برآیند انتخابات از زاویه دید او بدبین هستند.

از این رو، نه فقط بسیاری از کسانی که در دو دوره ریاست جمهوری با خوش‌بینی و امید به احمدی‌نژاد رأی داده بودند و اکنون زیر فشارهای اقتصادی، سرخوردگی از کارنامه او، و یا به دلایل دیگر از اوبرگشته‌اند دیگر انگیزه‌ای برای شرکت در این رأی‌گیری ندارند، بلکه حتا برخی از حامیان ثابت قدم او نیز تصمیم گرفته‌اند به صف تحریمیان بپیوندند - و این نه فقط در جمهوری اسلامی و بلکه شاید در جهان نیز نظیر نداشته باشد! تصورش را بکنید: در حکومتی که شرکت مردم در رأی‌گیری یک مسئله حیاتی حکومت است و مشروعیت حکومت به این امر برمی‌گردد، طرف‌داران یک جناح در صف تحریمیان قرار گیرند و مردم را تشویق کنند در رأی‌گیری شرکت نکنند - آن هم در نظامی که رأی دادن از طرف ولی فقیه «واجب» شمرده شده و دستگاه‌های قضایی و امنیتی کشور داعیان به تحریم را به مجازات‌های سنگین تهدید کرده‌اند.

و این کاری است که اکنون شده است. کافی است سری به بلاگ‌های طرف‌داران احمدی‌نژاد بزنید و ببینید که چگونه زمزمه عدم شرکت و تحریم درحال گسترش است. یک نمونه از این افراد فرهاد جعفری است که خود را یک «لیبرال/سکولار حامی احمدی‌نژاد» (با همه تناقضی که در این تعبیر دیده می‌شود) معرفی می‌کند. او هم خود در این باره سخن گفته و دلایل خود را برشمرده است و هم مواردی را از وبلاگ‌های دیگر طرف‌داران احمدی‌نژاد نقل کرده است. اینان عموما نه از احمدی‌نژاد و بلکه از روند حکومتی جمهوری اسلامی اظهار نارضایتی می‌کنند و نمی‌خواهند در انتخاباتی که نمی‌توانند تأثیر بگذارند و حکومت صرفا برای اثبات مشروعیتش به شمار رأی‌دهندگان دل بسته است نقش ایفا کنند.

در هر صورت، دامنه تحریم اکنون بسیار گسترده‌تر از آن است که قبلا تصور می‌شد. طیف وسیع تحریم‌کنندگان علاوه بر مخالفان سنتی جمهوری اسلامی، بخش‌های زیاد دیگری از جامعه را نیز در بر گرفته است: اصلاح‌طلبان رانده شده از حکومت، بخشی از اصولگرایان و محافظه‌کارانی که در گذشته حتا در برابر اصلاحات ایستاده بودند (مانند مهدی خزعلی و محمد نوری‌زاد) و بالاخره، گروهی از حامیان محمود احمدی‌نژاد. گرد آمدن این طیف وسیع اجتماعی زیر یک سقف واحد به نام تحریم انتخابات از یک ائتلاف نانوشته بزرگ حکایت می‌کند و می‌تواند نطفه یک حرکت وسیع ملی برای آزادی و دموکراسی را در درون خود بپروراند.

این ائتلاف بزرگ برای تحریم انتخابات شکل گرفته، و بیان مثبت آن «حق آزادی انتخاب» است. همه این گروه‌ها در اعتراض به این که انتخابات آزاد نیست به تحریم متوسل شده‌اند. یعنی همان چیزی که با شعار «رأی من کو؟» پس از انتخابات خرداد ۸۸ متجلی شد، و امروز تحریمیان این خواست مشترک را به زبان دیگری مطرح کرده‌اند. این امر نشان می‌دهد که امروز خواست آزادی انتخاب یک خواست همگانی و ملی است، و این شعار می‌تواند بیشترین نیروی اجتماعی را به خود جلب کند. این طیف عظیم از قشرها و نیروهایی ترکیب یافته که هر یک آرمان‌ها و خواست‌های دیگری نیز دارند، ولی در یک خواست مشترکند و آن «حق آزادی انتخاب» است. اگر ما به دنبال یک پیکار ملی هستیم که بیشترین نیروی اجتماعی را در بر بگیرد پاسخ آن را یافته‌ایم: پیکاری که حول «انتخابات آزاد» یا «حق آزادی انتخاب» شکل بگیرد بالقوه توانایی جذب بیشترین نیروی اجتماعی را خواهد داشت.

و این نکته‌ای است که باید مورد توجه همه کسانی قرار گیرد که این روزها برای تشکیل یک حرکت ملی (اتحاد، کنگره، شورا و ...) تلاش می‌کنند. برای این که چنین حرکتی فراگیر باشد و بیشترین نیروی اجتماعی را به خود جلب کند باید از تجربه تحریم درس گرفت و خواست «انتخابات آزاد» را محور کار چنین حرکتی قرار داد. هم‌چنین، این حرکت وقتی می‌تواند ملی باشد که نمایندگان همه گرایش‌هایی را که در پیکار تحریم شرکت داشته‌اند درخود سهیم کند. هرگونه بلندپروازی در شعارها و خواست‌ها، یا مرزبندی عقیدتی، سیاسی یا ایدئولوژیک که به نفی و طرد گروهی از تحریم‌کننگان بینجامد نتیجه‌ای جز تشتت و پراکندگی نخواهد داشت. برای استقرار دموکراسی در ایران به یک پیکار به معنای دقیق کلمه «ملی» نیاز داریم، و برای این کار می‌توانیم و باید از تجربه بی‌سابقه تحریم انتخابات جمعه ۱۲ اسفند درس بگیریم.

Iran Emrooz


Share/Save/Bookmark

Recently by Hossein Bagher ZadehCommentsDate
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون
1
Dec 02, 2012
از ادعا تا عمل
5
Nov 21, 2012
انتخاب مجدد اوباما
3
Nov 15, 2012
more from Hossein Bagher Zadeh
 
Siamak Asadian

یازدهم اردی‌بهشت، عملیات مشترک مردم و اپوزیسیون

Siamak Asadian


یازدهم اردی‌بهشت، عملیات مشترک مردم و اپوزیسیون

 

نویسنده مقاله : آقای همن سیدی   

  

فردا مردم ایران یک "عکس‌العمل" بی‌مانند را در کارنامه خود ثبت خواهند کرد. در تمام دوران حیات جمهوری اسلامی این اولین بار است که همه طیف‌های اپوزسیون - بدون استثنا - به همراه طیف بسیار وسیعی از اصلاح‌طلبان سابق، انتخابات مجلس را تحریم کرده‌اند. شماری از ناظران نگران آرای اقشار پائین و کم‌درآمد جامعه و همچنین آرای اخذ‌ ‏شده در روستاها و مراکز کم‌جمعیت هستند که این نگرانی زیاد منطقی نیست. اگر فرض را بر این بگیریم که این اقشار با اپوزسیون خارج از کشور در ارتباط نبوده و نیستند اما با میرحسین موسوی که درارتباط بوده و هستند که به ادعای هوادارانش ۱۹ میلیون و به ادعای حاکمیت ۱٣ میلیون رای را داشته است و اکنون شرکت در انتخابات را بی‌فایده می‌داند. با سید محمد خاتمی که در ارتباط بوده و هستند که آرای ۲۰ و ۲۱ میلیونی‌اش (در دو دوره مختلف) به این اقشار هم تعلق داشت و اکنون دیگر حاضر نیست حتی یک کلمه مثبت راجع به انتخابات بر زبان بیاورد. همچنین اگر شماری از آنها بسیار کوته‌بینانه تنها به منافع کوچک خود بیاندیشند، مگر از دست نمایندگان مجلس هفتم و مجلس هشتم چه خیری دیده‌اند که اکنون بخواهند به افرادی بسیار کم‌اختیارتر و ضعیف‌تر از آنها دل ببندند.
صرف نظر از هر نتیجه‌ای که جمهوری اسلامی پس از انتخابات اعلام ‌کند، این رویداد دو دستاورد بسیار مهم را در پی خواهد داشت: ۱- ثبت کمترین میزان مشارکت مردم در طول تاریخ جمهوری اسلامی ۲- ثبت بیشترین میزان هم‌صدایی اپوزیسیون در داخل و خارج کشور در تحریم یک انتخابات. اما رویداد فوق علی‌رغم تمام اهمیت آن، تنها یک "عکس‌العمل" خواهد بود، عکس‌العملی به مجموعه عملها و سیاستهای حاکمیت در چند سال اخیر. واکنشی که البته به صورت بالقوه، نطفه یک عمل مشترک سیاسی را در دل خود خواهد داشت.

مرحله بعدی، ۱۱ اردیبهشت ۱٣۹۱
انرژی فراوانی که در دل این واکنش جمع خواهد شد، می‌تواند در فرصتی مناسب در قالب یک عمل سیاسی مشترک، تبلور عینی پیدا کند. این فرصت مناسب، باید به اندازه کافی دارای پتانسیل اعتراضی باشد (نه به مانند مناسبتهایی چون چهارشنبه سوری و سیزده بدر که بیشتر بعد تفریحی دارد). این فرصت مناسب باید زمان مناسب برای برنامه‌ریزی و کسب آمادگی لازم را داشته باشد، (از اکنون حدود ۲ ماه فرصت برای تدارک آن). این فرصت مناسب باید هم در بین طیف وسیعی از اپوزسیون و هم در میان اکثریت مردم دارای اهمیت و محوریت باشد. گمان نمی‌شود که حتی آن طیف از اپوزسیون هم که خود را چپ یا متعهد به عدالت‌اجتماعی نمی‌داند، تردیدی در اهمیت جنبش کارگری در شکل‌گیری جنبش‌های اجتماعی داشته باشد. در بین مردم نیز با ارائه یک تحلیل و تعریف نو از هویت کارگری، بسیاری که از جایگاه خود در این طبقه اجتماعی به خوبی آگاه نیستند، می‌توانند خود و منافعشان را در دل خواسته‌های این جنبش بیابند. تصوری که از طبقه کارگر در ایران وجود دارد (کسانی که ساعت ۵ صبح سر کار می‌روند و با پوشیدن لباس کار، روزی هشت ساعت را پشت یک دستگاه یا یک خط تولید می‌گذرانند) نیاز به بازتعریف دارد. هر فرد حقوق‌بگیری که با توجه به استاندارد زندگی و انتظارات خانواده و اطرافیان، دغدغه مادی دارد (بخش وسیعی از: کارمندان حکومتی و بخش خصوصی، معلمان، پزشکان، استادان دانشگاه، دانشجویان و...) کارگر محسوب می‌شوند. حتی آن دسته از صاحب‌کاران که درامدشان کفاف انباشت سرمایه و بازتولید آن از طریق انباشت را نمی‌دهد (مغازه‌داران، فروشندگان و توزیع‌کنندگان، رانندگان دارای خودروهای حمل بار یا مسافر و...) جزو طبقه کارگر محسوب می‌شوند. اگر به عنوان پروژه‌ای مشترک، از فردای انتخابات ۱۲ اسفند، همه نیروهای اپوزسیون توان تشکیلاتی و ارتباطی و رسانه‌ای خود را برای برگزار کردن باشکوه ۱۱ اردی‌بهشت ۱٣۹۱ به کار گیرند و ائتلافی وسیع و نانوشته که در جریان تحریم، در قالب یک "عکس‌العمل" شکل گرفت، این بار به صورت منسجم‌تر تکرار شود، شاهد یک "عمل سیاسی" جدی خواهیم بود که نخست در قالب یک بزرگداشت یا یک اعتراض نمایان خواهد شد اما بعدها به اعتصابهای عمومی و سرنوشت‌ساز ختم می‌ شود.

شکل‌گیری ائتلاف نامحسوس و خودجوش
روز یازدهم اردی بهشت در تقویم جمهوری اسلامی به عنوان یک مناسبت پذیرفته شده است و برگزاری مراسم یا تجمعات نمادین و اعتراضی نمی‌تواند بهانه سرکوب خونین را به حاکمیت بدهد. همچنین این روز یک مناسبت جهانی هم هست که اگر احیانا هر گونه سرکوبی در این روز و به این مناسبت از سوی حاکمیت روی دهد، هم به عنوان سرکوب شرکت‌کنندگان یه رویداد بین المللی محسوب می‌شود و هم واکنش شدید و محکومیت جهانی را در پی خواهد داشت.
شاید این عمل مشترک، حکایت مفصل و پردرد اپوزیسیون ناهمخوان را هم مرهم نهد. لازم نیست هیچ ائتلافی رسما اعلام شود، لازم نیست هیچ کنفرانسی با این عنوان برگزار شود (که بعدها کیفیت و هویت برگزارکنندگان یا دعوت‌شدگان جنجال درست کند). کافی است هر حزب و سازمانی، هر نهاد و مرکزی، هر شخص مستقل یا گروهی، توجه و فعالیتهای خود را در این ۲ ماه به این موضوع اختصاص دهد. ائتلاف، در پی آن به صورت خودجوش شکل خواهد گرفت.


Esfand Aashena

از ۳۵ میلیون نفری که به احمدی‌نژاد "رأی" دادند خبری نیست!

Esfand Aashena


Everything is sacred


aynak

آقای جعفری چه شکرهای مفتی که نمی خورند

aynak


به توصیه فرهاد جعفری: "توصیه می‌کنم در همان ساعتی که در خرداد 88 به حوزه‌ی رای‌گیری مشخصی
رفتند (و رای دادند)؛ فردا هم در همان ساعت، به همان حوزه‌ی رای‌گیری سری
بزنند و میزان مشارکت را «منصفانه» و «واقع‌بینانه» ارزیابی کنند (چه بهتر
که به چند حوزه‌ی رای‌گیری سر بزنید و میانگین بگیرید
).
"

اتفاقا من برخلاف جناب جعفری پیشنهاد می کنم اصلا از خانه خارج نشوید.
مگر برای ارزیابی تعداد شرکت کنندگان لازم است که همه به حوزه های رای
بروند که خدای نکرده حکومت هم آن را به حساب رای دهنده گان بگذارد؟


مآمور

 و اگر فردای

مآمور


 و اگر فردای انتخابات بعد از شمارش آرا معلوم شد(گفته شد) علی مطهری و جبهه اصلاحات مردمی بالاترین رای را آورده میتوان نتیجه گرفت عمل آن عزیزان پای صندوق رو از حب معاویه نبوده بلکه از بغض علی است. عاشق جمهوری اسلامی نیسند بلکه فقط قصذ انتقام از احمدی را دارند!!!!!
وبلاگ جالبی بود.
اما سخنی هم با «منتقدان وضع موجود» و «تحریم‌کنندگان»:
اگر فردا شاهد حضور مردمان در حوزه های رای‌گیری بودند (دست‌کم به آن میزان که مبنای تشخیص اکثریت از اقلیت است: 51 درصد)؛ آنگاه «منتقدین وضع موجود» باید بپذیرند که «در اقلیت» قرار دارند و «ارزیابی اکثریت از وضع موجود»، آن‌چنان نیست که «منتقدین وضع موجود» (حتا مبتنی بر گزارش‌های منابع حکومتی) درک و دریافت می‌کند و «گویا اوضاع مطلوب‌تر از آن است که تحریم‌کنندگان تصور می‌کنند!».
نقل از فرهاد جعفری
          

I wear an Omega watch